‌‌‌پرورش روح مسئولیت‌پذیری

اگر‌ قبول‌ کـنیم کـه جـامعه برای پیشرفت و بهبود هرچه بیشتر شرایطش، بیشتر از همه به اعضایی احتیاج‌ دارد که حسّ مسئولیت قـوی داشته باشند و در انجام وظایفی که بر عهده‌ دارند، کوتاهی نکنند و همچنین‌ مهم‌ اسـت که هر انسانی در مـقابل خـدا و همچنین نسبت به خود به تکالیفی که دارد به […]

اگر‌ قبول‌ کـنیم کـه جـامعه برای پیشرفت و بهبود هرچه بیشتر شرایطش، بیشتر از همه به اعضایی احتیاج‌ دارد که حسّ مسئولیت قـوی داشته باشند و در انجام وظایفی که بر عهده‌ دارند، کوتاهی نکنند و همچنین‌ مهم‌ اسـت که هر انسانی در مـقابل خـدا و همچنین نسبت به خود به تکالیفی که دارد به بهترین نحو عمل نماید،لازم است که به پرورش خصیصۀ مسئولیت‌پذیری در افراد اقدام کنیم‌.

از آنجا که بر طبق فرمودۀ رسول اکرم (ص) هفت سال اول زندگی کـودک باید با آزادی کامل طی شود و هفت سال سوم نیز دوران وزارت و تکلیف کودک است، قاعدتا بهترین دوران‌ پرورش‌ این خصیصه، سنین بین 14-7 سال یعنی هفت سال دوم است که رسول اکرم (ص) نیز این مـرحله را دوران عـبودیت و بندگی می‌نامند. استفاده از اصطلاح بندگی برای این دوران بیان‌ کننده‌ آمادگی نوجوان برای تربیت و آموزش از طرف مربیان است لذا گرچه تربیت به‌عنوان جریانی مستمر از بدو زندگی طفل باید آغاز شود، توجه مـربیان مـحترم و والدین را به اهمیت‌ سنین‌ فوق خصوصا جهت آماده‌سازی اطفال برای سنین تکلیف، جلب می‌نماییم.

 

اساس مسئولیت و مراحل اجرای یک حرکت مسئولانه:

کلمه مـسئولیت از ریـشه سئل‌ و سؤال‌ به‌ معنی«طلب»، «شناخت» یا  «فهم‌» است‌. منشأ‌ مسئولیت به میثاق میان انسان و خدا در عالم «ذر» برمی‌گردد که در سوره اعراف آیات 178-174 توضیح داده شده است‌. اصطلاح‌ احساس‌ مسئولیت را مـی‌توان بـه شـکل زیر تعریف کرد‌: «حالتی‌ در انـسان، نـاشی از عـلم به مؤاخذ شده و مورد سؤال واقع شدن در صورت فصور در انجام تکالیف. این‌ مؤاخذه‌ در‌ روز جزا و به وسیلۀ پروردگار است، امّا علم و آگـاهی بـه‌ ایـن جواب پس دهی هر لحظه با فرد همراه اسـت و انـگیزه و نیّت اصلی او در انجام وظایفش می‌شود‌. همین‌جا‌ لازم‌ به توضیح است که در حقیقت حس مسئولیت حقیقت فطری انسان هاست‌ ولی‌ مـمکن اسـت فـراموش یا ضعیف شود و وظیفۀ ما در حقیقت بیداری روح تکلیف و تعهد اسـت و نه‌ ایجاد‌ آن‌.

 

هرگاه در یک رفتار مسئولانه دقت کنیم،می‌توانیم هفت مرحله را در‌ آن‌ تشخیص‌ دهیم:

1- برخورد فرد بـا مـوضوع بـا موقعیتی که برای هرکسی اتفاق می‌افتد و همه ما‌ هر‌ لحظه‌ بـا جـهان خارج برخورد داریم.

2- ایجاد سؤال در ذهن فرد،وقتی که موقعیتی را‌ مشاهده‌ می‌کند که براساس حق و عـدالت نـیست و بـاید اصلاح شود.

3- ایجاد احساس رنج و پریشانی‌ در‌ فرد‌ که به خاطر مطلع شـدن از وجـود یـک موقعیت ناخوشایند در او بروز می‌کند‌. این‌ حضور دائمی احساس درد در وجود انسان، او را همواره نسبت به مـسئله‌ حـسّاس‌ نـگه‌ می‌دارد.

4- بیداری روح تکلیف و میل به عمل در فرد (باید کاری کرد و قدمی برداشت).

5- تفکر‌، یـعنی‌ شـخص به فکر فرو می‌رود که با مسئله چطور برخورد کند. نهایت‌ تفکر‌ بـه‌ ارائه فـرضیاتی مـنجر می‌شود.

6- تصمیم‌گیری و انتخاب روش

7- مرحلۀ اجرا، که فرد به تکلیف خود عمل‌ و مسئولیتش‌ را‌ ایفا مـی‌کند و بـه آرامش روحی نیز می‌رسد.

 

ذکر این نکته بسیار مهم‌ است‌ که ممکن اسـت فـرد پس از انـجام وظیفه‌اش نتواند در شرایط، تغییر و اصلاحی ایجاد کند،اما‌ مهم‌ نیست زیرا تکلیف هرکس، سعی کـردن در حـد توان است و نه الزاما‌ تغییر‌ موقعیت. این مسئله بدیهی است که هـریک‌ از‌ مـا‌ تـجربیاتی داریم مثلا برای مسئله‌ای سعی کرده‌ایم‌ ولی‌ موفق به بهبود اوضاع نشده‌ایم. علی‌رغم این مـسئله، بـارها گـفته‌ایم که از ما‌ رفع‌ تکلیف شده چون سعی خود‌ را‌ کرده‌ایم.

 

برای‌ پرورش‌ خـصیصه‌ مـسئولیت‌طلبی دو ابزار عمده وجود دارد‌ که‌ هرکدام در رشد و تربیت روح تعهدی می‌تواند به نوبه خود مؤثر باشد‌. این‌ دو ابـزار یـکی رفتار و دیگری صحبت ها‌ و گفتار مربیان به‌طور اعم‌ است‌. رفتار را که مهمترین ابـزار‌ مـحسوب‌ می‌شود می‌توان به‌عنوان «نمایش عملی کلیۀ ارزش ها، احـساسات، تـمایلات، افکار، تصمیم ها و تجربیات شخص‌ مربی‌» تعریف کـرد. رفـتار، عملکرد مربی‌ است‌، آنچه‌ او عملا از‌ خود‌ بروز می‌دهد و ممکن است‌ آگاهانه‌ و یا نـاآگاهانه بـاشد.

مانند محبت و یا خشم نـسبت بـه کودکان، امـر و نـهی کـردن، بوسیدن‌ کودک‌، انجام کارهای شخصی و یـا کـارهای کودک‌ و امثالهم‌ که همه‌ جزء‌ رفتار‌ محسوب می‌شوند. گفتار شامل‌ بیان و تـذکر اسـت یعنی آنچه مربی از ارزش ها، احساسات، تـمایلات، افکار، تصمیمات و تجربیاتش مـطرح مـی‌کند‌ و درباره‌شان‌ با بچه‌ها یا در حـضور آن ها‌ حرف‌ می‌زند‌.

 

فرق‌ اصلی‌ این دو آنجاست‌ که‌ هر رفتاری که از مربی سر بـزند،حـتما در وجود مربی خصایص و محتوای مـربوط بـه آن رفتار‌ وجود‌ دارد. مـثلا اگـر کودک شاهد نیکی مـداوم‌ مـربی‌ به‌ اشخاص‌ باشد‌، بسیار‌ راحت از وجود روحیه نوع دوستی در مربی آگاه می‌شود و از او الگو می‌گیرد ولی اگـر مـربی صرفا با زبان و در حرف مدام بـچه‌ها را بـه نوع دوستی تـشویق‌ کـند، مـادامی که با عمل کـردن، نصایحش حمایت نشود، این روحیه در کودک تثبیت نمی‌شود و خصوصا اگر کودک خدای ناخواسته، شاهد بـاشد کـه مربی دعوت به خیر می‌کند ولی در‌ عـمل‌ خـود مـجری رهـنمودهای خـود نیست و بد عـمل مـی‌کند، این تذکرات تأثیر کاملا سوء و منفی خواهد داشت و باعث بدبینی متربیان نسبت به مربی می‌شود. مـسلم اسـت کـه در تربیت باید‌ اولویت‌ را در رفتار داد.

 

همان‌طور که امـام صـادق(ع)نـیز فـرموده‌اند کـه بـا اعمالتان داعی به دین مسند و نه گفتارتان.

لذا با علم به‌ اینکه‌ کودکان تماشاچی دقیق رفتار مربیان‌ خویش‌ و همۀ مردمی هستند که با آنها تماس دارند، و اصطلاحا از کـوچکترین حرکات و انفعال ها، تصویربرداری و هر حرکت را برای خودشان معنا می‌کنند و بر همان اساس‌ هم‌ عمل می‌کنند، بهترین چاره‌ در‌ تربیت مسئولیت‌پذیری در کودکان، وجود رفتار مسئولانه در مربیان (هم والدین و هم دست‌اندرکاران تربیت کودکان در مـدارس) اسـت.

اما البته با تاکید بر اهمیت رفتار نباید تأثیر تذکرات و صحبت ها در‌ تربیت‌ کودکان نادیده انگاشته شود. در متون اسلامی نیز ما شاهد نصایح حضرت امیر(ع) به فرزندانشان و یا مواعظ لقـمان بـه پسرش در قرآن و… موارد بیشمار دیگری هستیم. این مسئله خصوصا در‌ سنینی‌ که رشد‌ قوای ذهنی هنوز کامل نشده و قدرت و تصور در کودکان کمتر است و بـچه‌ها بـیشتر از محسوسات تأثیر می‌گیرند‌ اهمیت بـیشتری دارد.

 

 

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما