سازگاری، یعنی توان و قدرت اتخاذ رویه و عـمل مـتعادل و هماهنگ و مستمر در برخورد با پدیدههای محیطی. در واقع سازگاری خود نتیجه تعادل عاطفی است که از برخورد و رفتارهای متناسب و متقابل انسان با محیط حاصل میگردد.بنابر این،ناسازگاری رفتاری در کودکان نـمیتواند فـینفسه امـری ارثی یا فطری باشد، هـر چـند خـمیره یا […]
سازگاری، یعنی توان و قدرت اتخاذ رویه و عـمل مـتعادل و هماهنگ و مستمر در برخورد با پدیدههای محیطی. در واقع سازگاری خود نتیجه تعادل عاطفی است که از برخورد و رفتارهای متناسب و متقابل انسان با محیط حاصل میگردد.بنابر این،ناسازگاری رفتاری در کودکان نـمیتواند فـینفسه امـری ارثی یا فطری باشد، هـر چـند خـمیره یا زمینه روانی و ویژگی های شخصیتی فرد، در چگونگی تربیتپذیری و برقراری روابط سالم و سازنده با محیط اطراف کاملا مؤثر است. بدیهی است چـگونگی مـحرکات و تـاثیرات محیطی در نحوه واکنش و شکلگیری رفتار کودک اثر نـسبتا پایـداری دارد.
با در نظر گرفتن عللی که برای این قبیل رفتارها ذکر گردیده، علل بـیولوژیکی – عـصبی، روانـی، اجتماعی و بدآموزیها، و همچنین توجه به این حقیقت که کودکی کـه از خود رفتار خودآزار یا دگرآزار نشان میدهد قصد و غرض آگاهانهای از رفتار خود ندارد، در برخورد با این کودکان تـوجه بـه نـکات و رعایت مواردی که ذیلا بدان اشاره خواهد شد امری است کـاملا ضـروری.
1-شناخت هر چه دقیقتر کودک:
بدون شناخت ویژگی های جسمانی، روانی و اجتماعی و توجه به علل ممکنه و چـگونگی تـظاهر رفـتارهای سازش نایافته و نامطلوب، نمیتوان در اصلاح و یا درمان رفتار کودک گام مؤثری بـرداشت و از سـوی دیـگر از آنجائیکه در مسئله رفتارهای سازش یافته و یا ناسازگار کودکان همواره ویژگیهای کودک و شرایط محیطی (خـانواده و مـدرسه و اجـتماع) هر دو توأما دخیل هستند، باید سعی نمود که ضمن بررسی و تحلیل مشکلات و اختلالات مـنشی و شـخصیتی کودک، نارساییها و ناهنجاریهای محیطی را نیز از ابعاد مختلف عاطفی، روانی، اجتماعی و اقتصادی مورد مـطالعه قـرار داد. چـرا که در بسیاری از موارد، کودک سالم و طبیعی است، اما محیط به دلیل فقر انگیزههای رشد، فـقدان عـواطف و روابط انسانی مفید و مؤثر، وجود محرکات مزاحم و آزاردهنده و عامل دیگر، غیرعادی است.
طبیعی اسـت تـشخیص مرز و سهم این دو (یعنی ویژگیهای فردی و شرایط محیطی) در چگونگی رفتارهای ناسازگار کودک امری است بـسیار مـشکل و نیاز به مطالعات و بررسیهای دقیق و موشکافانهای دارد. در هر حال آنچه که مراد نـظر اسـت، اولیـن گام در برخورد با رفتارهای نامطلوب و سازش نایافته کودک شناخت ویژگی های فردی و شرایط محیطی است کـه کـودک در آن شـرایط زندگی میکند.
2- کودک را مقصر و مسئول رفتار ناسازگارش ندانیم:
بنابر تعریف «رفتار» و چـگونگی تـظاهر رفتارهای سازش نایافته، و اینکه اعمال و رفتار ناسازگارانه کودک امری آگاهانه و هدفمند و ارادی به معنای دقیق آن نمیباشد،هـرگز نـباید کودک ناسازگار را مقصر و مسئول رفتار خود دانست.
در اینجا باید به یک نـکته مـهم نیز توجه داشت و آن این که ما به کـودکی کـه بـا قصد و غرض معین، در شرایطی که با نـاکامی یـا تجربه ناگواری مواجه شده و یا به دلایل روشن دیگر، گاهی از خود رفتار نـامطلوب و عـمدتا دگرآزار) نشان می دهد، اصطلاح نـاسازگار را بکار نمیبریم، بـلکه او مـرتکب یـک رفتار خلاف اخلاق شده و باید بـه شـیوه مناسبی با او برخورد نمود.
به عبارتی میبایست با زبان منطق و در سطح فهم و درک کـودک او را تـنبیه و متوجه رفتار نامطلوبش نمود. در اینجا، مـوعظه و نصیحت، تشریح و بازگو نـمودن نـتایج نامطلوب این رفتارها، ذکر تـجارب مـشابه، و گاهی یک تذکر ساده میتواند کاملا موثر واقع گردد. مربیان و اولیاء کودک در ایـن قـبیل موارد باید کاملا هوشیارانه عـمل نموده و بـطور دقیق مراقب اعـمال کـودک باشند. اگر یک وقـت از فـرزند خود رفتار ناخوشایند را مشاهده نمودند، ضمن بخود آوردن کودک و هدایت و راهنمایی او به شیوهای مناسب و مـؤثر، میبایست با دقت لازم رفتار کودک را زیر نـظر داشـته و از عدم اسـتمرار و پایـداری رفـتار نامطلوب مورد نظر اطـمینان حاصل نمایند.
زیرا رفتار یا رفتارهای ناسازگار کودک همانند یک بیماری و اختلال جسمانی یک مرتبه و بـطور نـاگهانی بروز نمییابد، بلکه این رفتارها عـمدتا بـتدریج شـکل گـرفته و بـه مرور تبدیل بـه عـادات شخصی و جزیی از منش کودک میشود. طبیعی است در این شرایط اصلاح و یا ایجاد هرگونه تغییر در رفتار کـودک، امـری سـاده و سهلالوصل نخواهد بود.
3- از تنبه بدنی کودک نـاسازگار بـاید اکـیدا اجـتناب نـمود:
در مـوارد بسیاری، تنبیه، خود یکی از عوامل مؤثر در پیدایش و یا توسعه رفتارهای نامطلوب و سازش نایافته کودک است. تعداد قابل ملاحظهای از کودکان ناسازگار (بویژه بدزبان و پرخـاشگر) وابـسته به خانوادههایی هستند که در این خانوادهها همواره مورد بیمهری، خشونت و تنبیه بدنی توسط پدر یا مادر واقع گردیدهاند. با در نظر گرفتن این حقیقت، و آنکه کودک ناسازگار فردی متخلف و مقصر نمیباشد،باید از کتک زدن کودک خودداری نمود. البته ممکن است مربی در مواقعی با استفاده از شیوههای تنبیهی (غیربدنی) متناسب با مـورد رفـتار، با هدفی معین و برنامه تـربیتی مـشخص، با توجه به ویژگیهای جسمانی و ذهنی و ظرفیت عاطفی کودک، در صدد اصلاح رفتارهای کودک برآید. بدیهی است این گونه تنبیهات همیشه از اغراض شخصی، برآشفتگی های روانـی، عـصبانیت ها بدور بوده و هدف صـرفا اصـلاح کودک خواهد بود. چرا که ما اگر تعلیم و تربیت را عبادت میدانیم، بالطبع تشویق و تنبیه را نیز در همین راستا مدنظر قرار میدهیم، در این صورت است که جهت نیتها مشخص و رفتارها از حب و بغض شـخصی بـری خواهد بود.