
يكي از شيوههاي مؤثر در نهادينه كردن حجاب و عفاف، روش الگويي است. در اين روش، فرد از افراد ديگر سرمشق و الگـو مـيگيرد و از رفـتار آنان پيروي و خود را بـا آنان همساز ميكند. بنابراين، ميتوان گـفت: الگو پيروي عيني و مشهود از يک انديشه و عمل در جنبههاي گوناگون، براي رسيدن به […]
يكي از شيوههاي مؤثر در نهادينه كردن حجاب و عفاف، روش الگويي است. در اين روش، فرد از افراد ديگر سرمشق و الگـو مـيگيرد و از رفـتار آنان پيروي و خود را بـا آنان همساز ميكند. بنابراين، ميتوان گـفت: الگو پيروي عيني و مشهود از يک انديشه و عمل در جنبههاي گوناگون، براي رسيدن به كمال است. داشتن الگـوهاي رفـتاري و گفتاري براي کودکان و نوجوانان ضروري و مـهم اسـت؛ به گـونهاي كه نـداشتن الگـو مايه گمراهي و سردرگمي آنـان ميشود.
به طور طبيعي تربيت ابتدايي انـسان بـا روش الگـويي شـكل مـيگيرد، كودک در چند سال نـخست زنـدگي، همه كارهايش را از اطرافيان كه در درجه اول، پدر و مادر اويند، الگوبرداري ميكند، با تقليد از آنان رشد ميكند و ساختار تـربيتياش سـامان مـييابد. از اين رو، روش الگويي در سازمان دادن شخصيت و رفتار كودک، نـقش زيادي دارد.
غـريزه تـقليد، از غـرايز نـيرومند و ريشـهدار انسان است، به دليل وجود همين غريزه كودك بسياري از آداب و رسوم زندگي فردي و اجتماعي مثل غذا خوردن، لباس پوشيدن، سخن گفتن، اداي كلمات و جملهها را از پدر و مادر و سايراطرافيان فرا ميگيرد و به كار ميبندد. چـشم و گوش كودک چون دريچهاي باز است؛ ميبيند و ميشنود و ذهنش مانند آيينهاي است كه رفتار والدين را تقليد ميكند.
الگوهاي عملي خانواده، مانند پوشش و حجاب پدر و مادر تأثير ژرفي بر رفتار كودک دارد. در واقع پدر و مادر با اعمال و رفـتار مـناسب و به شكل غيركلامي، ارزشها و هنجارها را از ابتدا در شخصيت كودك ايجاد ميكنند. والدين و مربيان بايد فعاليتها و رفتارهاي ديني و مذهبي خود را به گونهاي انجام دهند كه فرزندان متوجه شوند و الگوي ذهني آنان را در انجام اين امـور شـكل دهند.
كودک، مقلد خوبي است و به آساني و بدون هيچ زحمت و مشقتي و فـقط از راه تـقليد، ميآموزد. او ميبيند، ميشنود و پس از مدتي تكرار ميكند. در سـن شـش سالگي پسران از پدران آگاهانه تقليد ميكنند و دختران از مادران. كودک در مسير رشد، از افراد بسياري الگو ميپذيرد و از ديدهها و شـنيدههاي خود تأثير ميگيرد، تأثيرپذيري از والدين بيش از همه اهميت دارد که اين تأثيرپذيري تا نوجواني نـيز تداوم دارد. بر اين اساس، وظـيفه پدر و مـادر در اين دوران بسيار سنگين است و بايد به فرزندان فرصت بدهند تا از اخلاق و رفتار خوب آنان الگو بگيرند.
اگر سخن ناروا خوب نيست، نبايد در حضور فرزندان اينگونه سخنان گفته شود، اگر از آنـان انتظار كار خوب دارند، بايد در كارهاي نيک پيشقدم باشند و اگر ميخواهند فرزندشان نماز اول وقت بخواند، خود بايد چنين کنند. والدين بايد به گونهاي عمل كنند كه فرزندان به آنان ديد مثبت داشته باشند. بنابراين، اوليا و مـربيان هـمواره اين نكته را در نظر داشته باشند كه با رفتار و گفتار درست خود ميتوانند الگوي شايستهاي براي متربيان باشند و از اين راه، متربيان را به پيروي از رفتار مطلوب خود بخوانند.
در قرآن كريم نيز استفاده از الگو و اسـوه، از مـهمترين روشهاي تربيتي است. قرآن، نمونههاي زيادي را بيان كرده كه نمايانگر تأثير فراوان اين روش در يادگيري و شكلگيري شخصيت انسانهاست. براي مثال، در داستان قابيل نقل ميكند كه برادرش هابيل را كشت، ولي نميدانست با جسد برادر چه كند؟ خداوند كلاغـي را فـرستاد كه مشغول كندن زمين شود و كلاغ مرده را دفن كند. قابيل از كلاغ آموخت كه چگونه برادر را زير زمين پنهان سازد. خداوند در قرآن به روشني، رسول گرامي اسلام (ص) را الگو معرفي ميكند و ميفرمايد: قطعاً براي شـما در [اقـتدا بـه] رسول خدا سرمشقي نيكوست: بـراي آن كس كه بـه خـدا و روز بازپسين اميد دارد و خدار ا فراوان ياد ميكند.
حضرت علي (ع) ميفرمايد: به سيرت پيامبرتان اقتدا كنيد كه برترين سيرت است و به سنت او بگرويد كه راهنماترين سـنت اسـت.
امام صادق (ع) نيز ميفرمايد: «رفتار كودكان در اثر خوبيهاي رفتار والدين حفظ ميشود». بنابراين، وجود الگوهاي پاک و سـالم، انـگيزه و مـيل به پاكي و آراستگي به فضايل را در جوامع ايجاد ميكند و الگوهاي ناپاک، جوامع را بـه سـوي ناپاكي و پستي برميانگيزد. تأكيد زياد بر نقش الگوها به اين دليل است كه الگوها چون مقبول واقع شوند، ديگران را مـطابق خـود مـيسازند، چنانكه هنر استاد، در جان شاگرد جاي ميگيرد.