
ناكامیها و مورد بیمهری و بیتوجهی قرارگرفتن در خانواده موجب میشود كه كودك به نوعی به واكنش در برابر این كمبودها دست بزند. این موقعیت در فرزندان میانی و خانوادههایی كه اولاد متعدد و زیادی دارند و مجال كافی برای ابراز علاقه نداشته و به نوعی كودك دیده نمیشود و نوازش كافی دریافت نمیكند بیشتر […]
ناكامیها و مورد بیمهری و بیتوجهی قرارگرفتن در خانواده موجب میشود كه كودك به نوعی به واكنش در برابر این كمبودها دست بزند. این موقعیت در فرزندان میانی و خانوادههایی كه اولاد متعدد و زیادی دارند و مجال كافی برای ابراز علاقه نداشته و به نوعی كودك دیده نمیشود و نوازش كافی دریافت نمیكند بیشتر به چشم میخورد. وقتی سرقت با لجبازی و دروغگویی همراه باشد، واكنش نسبت به ناسازگاری كودک با محیط خانواده و انتقامجویی از والدین محسوب میشود. گرسنگی عاطفی به گرسنگی فیزیولوژیک دامن میزند. با دزدی و خوردن خوراكی متنوع یا پوشیدن و استفاده از وسایل مختلف این گرسنگی عاطفی را پوشش میدهد.
محرومیت از محبت موجب اضطراب میشود، جبران احساس حسادت، احساس ناامنی حاصل از رفتار خشونتآمیز والدین در منزل، وجود ناپدری و نامادری، انتقال از پدر یا مادر، آرزوی به دستآوردن اشیا پر زرق و برق كه جز از طریق دزدی، رسیدن به آنها ناممكن است، صدمه زدن به دیگران بهمنظور تخلیه عقدههای روانی و محدودیت قائل شدن و سختگیریهای والدین همگی در این مقوله معنا مییابد.
گاهی اوقات کودک وقتی با یک جسم جالب، جذاب یا عجیب مواجه میشود، از فرط علاقه به آن، آن را برمیدارد. در چنین مواردی باید به کودک یادآوری شود که این وسیله متعلق به او نیست اما میتواند با اجازه صاحبش، آن را بردارد و ببیند و بعد آن را برگرداند. البته اگر برای والدین مقدور است، میتوانند آن وسیله را با توجه به نیاز کودک برای وی بخرند.
گاهی والدین ناخواسته رفتارهای منجر به دزدی را تقویت میکنند. پدر و مادری که متوجه میشوند کودکشان بدون اجازه چیزی را برداشته است، باید تذکرهای لازم را همان موقع به کودک بدهند. برای مثال به او بگویند: «این وسیله مال تو نیست و نباید آن را بدون اجازه برداری» و یا «آن وسیله را پس بده و عذرخواهی کن» و یا …
زماني که والدين پي بردند که بچه چيزي را برداشته است، به هيچ عنوان نبايد واکنش شديد نشان دهند. در آن لحظه بايد رفتاري مناسب و سنجيده از خود نشان دهند. بايد بکوشند آرامش خود را حفظ کرده و روشی منطقی اتخاذ کنند ، در غير اينصورت باعث احساس گناه و دلخوري در خود والدين ميشود و از طرف ديگر عزت نفس کودک را نيز به مخاطره مياندازد. اعتراف خواستن از کودک و تهمت زدن به او در نزد ديگران، عملي بسيار غير عاقلانه و ناصحيح است.
زيرا با اينگونه روشها به ندرت می توان به ريشه اصلی و علت بنيادی مشکل پی برد. اين عمل غالبا به دروغگويی کودک يا ريختن آبروی او براي عملی که ممکن است هرگز تکرار نشود منتهی خواهد شد. پس بايد توجه داشته باشيم که وقتی پاسخ سوالی را می دانيم، نبايد بخواهيم از کودک تحت فشار پاسخ مثبت بگيريم. اين کار مشکل دروغ گفتن را بر مشکل قبلی می افزايد.
والدینی که رابطهی نزدیک و صمیمی با کودکانشان دارند، نسبت به والدینی که رابطه ی دور و خشک با کودکانشان دارند، خیلی زودتر متوجه مشکلات رفتاری فرزندشان میشوند.
دليل اصلی دزدی هرچه باشد، اگر دزدی تبديل به عادت کودک يا نوجوانتان شده است، حتماً با پزشک يا روان شناس مشاوره کنيد و دليل اين رفتار را بيابيد. بر رفتار فرزندتان نظارت داشته باشيد و او را از موقعيت هايی که برای دزدی وسوسه ايجاد می کنند، دور کنيد. برای او عواقب سخت سنگين دزدی را مشخص کنيد.