
خشم نمايانگر تعارض بين شخصيت در حال رشد كودک با شخصيت و نگرشهای والدين است و اظهار كرد: كودكان در سن 8 تا 9 سالگی بيشتر بحث و جدل و به كار بردن نامهای توهينآميز و فحش و دشنام را جايگزين پرخاشگری های جسمانی می كنند كه در اين ميان نقش والدين بيش از پيش […]
خشم نمايانگر تعارض بين شخصيت در حال رشد كودک با شخصيت و نگرشهای والدين است و اظهار كرد: كودكان در سن 8 تا 9 سالگی بيشتر بحث و جدل و به كار بردن نامهای توهينآميز و فحش و دشنام را جايگزين پرخاشگری های جسمانی می كنند كه در اين ميان نقش والدين بيش از پيش در ترک اين عادت مؤثر است، چرا كه هرگاه او بفهمد از طريق عصبانی شدن به خواستههايش می رسد و می تواند توجه بسياری را به خود جلب كند و اضطراب در والدين به وجود بياورد، خشم خود را تكرار میكند.
خشم منشأ پرخاشگری است اگر خشم باعث آسيب رساندن به ديگران باشد به آن پرخاشگری می گويند، كودک پرخاشگر، جيغ می زند و به قصد اذيت ديگران فحاشی ميكند، اشيايی كه در دسترسش باشد می شكند، با ديگران دعوا می كند، نظم عمومی را برهم می ريزد، به ديگران حملهور می شود، از مدرسه فرار كرده و آرامش كلاس را برهم می زند، لذا برای يافتن راههای درمان هر عارضه و مشكل، ابتدا بايد علت ايجاد و بروز آن مشكل را پيدا كرد.
علل پرخاشگری، بسته به نوع شخصيت فرد، متفاوت است، اما مهمترين علل پرخاشگری عبارتند از علل جسمانی، ناكامی، رفتار متضاد والدين و غيبتهای طولانی آن ها است. بچههايی كه از نظر جسمانی مشكلاتی مانند كمكاری يا پركاری بعضی غدد، مشكلات بينايی يا كمخونی دارند، آمادگی بيشتری براي پرخاشگری دارند. همچنين وقتی كودک تمايل به چيزی دارد، ولی مانعی باعث می شود كه به خواسته خود نرسد، انسان يک سری نيازهايی دارد كه اگر مانعی برای ارضاء نيازهای واقعی او به وجود بيايد، زمينه برای پرخاشگری او مهيا می شود.
گاهی كودكان، پرخاشگری را از والدين، دوستان و فيلمهايی كه می بينند تقليد كرده و ياد می گيرند، در خانوادههايی كه اختلاف و كشمكش باشد و دائم اعضاء خانواده از هم انتقاد كنند و محيط خانه ناامن و نامتعادل باشد، زمينه برای پرخاشگری بيشتر است، اما جايی كه محبت، رأفت، انسانيت، لطف و صميميت، دلسوزی و خدمت به هم وجود دارد، بچهها كمترين مشكل را پيدا خواهند كرد. رفتار متضاد والدين را زمينهساز بروز پرخاشگری است برای مثال، پدری كه دستور میدهد و مادر برخلاف آن دستور عمل می كند و بالعكس و همچنين غيبتهای طولانی والدين، عاملی برای پرخاشگری كودكانشان است.
قبل از هر چيز بايد كودک از نظر جسمی چكاپ كامل شود تا اين اطمينان حاصل شود كه از نظر جسمی و غدد مشكل خاصی ندارد. وی تأكيد كرد: نبايد اجازه داد پرخاشگری و خشونت در كودک تثبيت شود و به صورت عادت درآيد، كودک اگر دريابد كه با اين شيوه عمل می تواند موفق شود، هرگز تن به مصلحت نخواهد داد و احساس خواهد كرد كه از طريق پرخاشگری می تواند به خواستهاش برسد.
در موقع پرخاشگری نبايد بر سر كودک داد كشيد، اين امر ممكن است اثری فوری داشته باشد، ولی در درازمدت كاری بيهوده است، چراكه كودک با والدين لج كرده و درصدد عصبانی كردن آنها بر ميآيد. بچه ها وقتی بدانند کسی حرفشان را گوش می دهد احساس بهتری دارند بنابراین به خواسته های آنان توجه نشان دهید.
اگر در فروشگاه بهانه می گیرد چون نمی تواند بیسکویت ها را باز کند به جای آنکه او را با عصبانیت دنبال خود بکشید بگویید: «می دانم از دست من عصبانی هستی چون اجازه نمی دهم بیسکویت ها را باز کنی. حق داری اما در فروشگاه اجازه این کار را نمی دهند چون پول آن ها را نداده ایم. این قانون آنهاست.»
این دست جملات اگرچه او را آرام نخواهد کرد اما از عصبانیت او از دست شما خواهد کاست و او را با منطق «مدارا» و «انتظار» آشنا خواهد کرد.
وقتی از کودکتان می خواهید کاری را انجام ندهد گزینه ها یا راه حل های دیگری در اختیار او قرار بدهید تا بتواند انرژی یا احساسات خود را تخلیه و ابراز کند. به عنوان مثال مشت زدن به بالش یا کوبیدن چیزی با چکش پلاستیکی. او باید یاد بگیرد که اگرچه احساسات و یا خشم او از برخی چیزها و افراد قابل قبول است اما برخی شیوه های او در ابراز آنها قابل قبول نیستند.
او حق دارد از دوستش بخاطر آنکه اسباب بازی اش را از دست او گرفته است عصبانی باشد اما نباید این عصبانیت را با گاز گرفتن به او نشان دهد.
همچنین کودکتان را تشویق کنید تا راه حلی را پیشنهاد کند. برای مثال از او بپرسید: «به نظرت چه کار می توانی بکنی تا دوستت اسباب بازی اش را به تو بدهد » حتی بچه های سه ساله هم می توانند برخی از مشکلاتشان را خود حل کنند. گوش دادن به ایده های آنها گاه از نصیحت کردن آنها مفیدتر است.