سالهاست که سبک زندگی ایرانی ها تغییر کرده است. مادران چون گذشته نیستند و کمتر در خانه می مانند و برای نگهداری از فرزندانشان از مهدهای کودک و یا والدینشان کمک می گیرند. در این میان بسیاری از خانواده ها در برزخی میان نگهداری کودکانشان توسط والدینشان و آموزش و نگهداری در مهدهای کودک مانده […]
سالهاست که سبک زندگی ایرانی ها تغییر کرده است. مادران چون گذشته نیستند و کمتر در خانه می مانند و برای نگهداری از فرزندانشان از مهدهای کودک و یا والدینشان کمک می گیرند. در این میان بسیاری از خانواده ها در برزخی میان نگهداری کودکانشان توسط والدینشان و آموزش و نگهداری در مهدهای کودک مانده اند.
برخی از مادران با توجه به آن که کودک نیازمند مراقب است، این وظیفه را به مادر بزرگها محول میکنند. حتی به تازگی در جوامع غربی هم کمکم این نقش از سوی مادر بزرگها و پدربزرگها در حال شکلگیری است. این پدیده از یک جهت پدیده خوبی است چون فرزند باید مراقبی داشته باشد و این مراقب ثابت است.
ثبات در فرد مراقبت کننده، حسن است. اگر هر روز کودک در اختیار یک مراقب یا یک پرستار باشد، آن رابطه مثبت میان مراقب و کودک شکل نمیگیرد و فرزندپروری با مشکل مواجه میشود. اما این نقش راحتتر از سوی مادربزرگها یا پدربزرگها به اجرا میرسد. عیبی که میتواند این موضوع داشته باشد، تفاوت دیدگاههای پدربزرگها و مادر بزرگها و والدین کودک است. پدران و مادران به گونهای خواهند فرزندان خود را تربیت کنند که ممکن است والدین از آن آگاهی نداشته باشند یا با آن موافق نباشند.
از طرف دیگر، اگر محیطی که مادر در آن کار میکند یا درس میخواند به گونهای باشد که مهد کودکی برای نگهداری کودکان داشته باشد، مادران میتوانند در ساعاتی که مشغول کارند، ارتباط خود را با کودک حفظ کنند. به این ترتیب، مادران میتوانند تا حدی جبران کم بودن ساعات حضورشان در منزل را بکنند.
رابطه والدین با پدربزرگ و مادربزرگ، سن وضعیت جسمی و روحی وعده نوهها از جمله عواملیاند که بر رابطه پدربزرگ و مادربزرگ با نوهها تاثیر میگذارد. مسلما رفتار پدربزرگ و مادربزرگ با اولین نوه و پنجمین نوه یکسان نیست. این موضوع که والدین، چندمین فرزند خانواده باشند و اینکه خواسته یا ناخواسته به دنیا آمده باشند، همگی روی رابطه مادربزرگ و پدربزرگ با نوه تاثیر میگذارد.
کودکان به یک یا گاهی دو نفر از بزرگسالان اطراف خود دلبسته می شوند. معمولاً این فرد مادر است. دلبستگی و نوع رفتار فردی که کودک به او دلبسته می شود تا آخر عمر روی زندگی کودک موثر خواهد بود. کودک که به فردی دلبسته می شود که همیشه هست، هر وقت اعلام نیاز می کنند به نیازش پاسخ می دهد، از او مراقبت می کند و به او احساس امنیت می دهد، پذیرا و گرم است و به او می فهماند که در هر شرایطی، بدون هیچ قید و شرطی او را دوست دارد، حتی اگر رفتار او را نپذیرد، یاد می گیرد که دوست داشته شدن می تواند بدون شرط باشد. احساس امنیت می کند و در رابطه های مهم دوران بزرگسالی خود نیز این احساس امنیت را خواهد داشت و طبیعتاً زندگی شادتری تجربه خواهد کرد.
اما کودکانی که مراقب ثابتی ندارند، با روش های مختلفی با رفتار آن ها برخورد می شود و یا احساس پذیرفته بودن در هر شرایطی را تجربه نمی کنند چنین احساس امنیتی ندارند. آن ها فکر می کنند تنها در شرایط خاصی مقبول و دوست داشتنی خواهند بود. به همین دلیل هم شروع به رفتارهایی برای حفاظت از خود در برابر این دنیای ناامن می کنند. این کودکان در بزرگسالی و به خصوص در روابط نزدیک خود، مشکلات زیادی خواهند داشت.
بهترین حالت این است که کودک به خصوص در دو سال اول با مادرش باشد که بتواند به او دلبسته شود. البته رفتار مادر در ایجاد دلبستگی خوب و سالم و امن بسیار موثر خواهد بود. تنها حضور مادر به این معنا نیست که دیگر مشکلی وجود ندارد. اما قطعاً دائم تغییر دادن شیوه ی زندگی کودک، به خصوص در سال های اول، باعث آزار او خواهد شد. پس اگر هم ناچارید او را نزد کسی بگذارید، سعی کنید همیشه یک فرد ثابت باشد. همچنین، اگر می خواهید مادربزرگش از او در مواقعی که نیستید نگهداری کند، از همان ابتدا تقسیم بندی زمانی مشخصی داشته باشید تا برای کودک قابل پیش بینی باشد.