امروزه مسئله ازدواج در حال تفکیک از بچه دارشدن است. یعنی ما به کرات میتوانیم ازدواج هایی را ببینیم که هرگز به فرزندآوری و بچه دارشدن منجر نمی شوند و در عین حال زندگی زوجین دوام هم دارد. با درست و غلط بودن شرایط فعلی کاری نداریم، اما با این پیشینهسازی تاریخی، زن امروز کاملاً […]
امروزه مسئله ازدواج در حال تفکیک از بچه دارشدن است. یعنی ما به کرات میتوانیم ازدواج هایی را ببینیم که هرگز به فرزندآوری و بچه دارشدن منجر نمی شوند و در عین حال زندگی زوجین دوام هم دارد. با درست و غلط بودن شرایط فعلی کاری نداریم، اما با این پیشینهسازی تاریخی، زن امروز کاملاً حق دارد که نگران سوءبرداشتها باشد. از سوی دیگر این حرف هم درست است که بازنمایی زن در شرایط تبلیغاتی اعم از رسانههای دیداری و شنیداری هم بازنمایی یک زن بچه دار و در عین حال منفعل است که بر همین سوء برداشتها و ذهنیتها دامن میزند.
نباید فراموش کنیم که فرزندآوری امری طبیعی است که شرایط اجتماعی و فرهنگی ما را از آن منع میکند. ظاهرا شواهد نشان میدهد که به تعبیر انسان شناسانه، فرهنگ علیه طبیعت در حال شوریدن است. این مسئله حتما تبعات مثبت و منفی زیستی، طبیعی، اجتماعی و فرهنگی ثانویه نیز دارد که چون مدیریت زندگی را پیچیده و بغرنج میکند، در این مجال فرصت پرداختن به آن نیست.
بعضی زوجین به دلیل مشکلات تربیتی، از داشتن فرزند امتناع می ورزند. بیماری ها، اختلالات روانی، اعتیاد و بزهکاری اجتماعی، از جمله عواملی هـستند که والدین را از داشتن فرزند زیاد بازمی دارند. آن ها نگران هستند که مبادا فرزندانشان به این مسائل دچار شوند. وقتی که مسئولان بهداشت، آمار و ارقام وحشتناکی از مشکلات روحی و روانی کودکان و نـوجوانان یا آن هایی که دست به خودکشی می زنند اعلام می کنند، می گویند که همه این ها تقصیر پدر و مادر است.
در نتیجه، والدین دچار اضطراب و نگرانی می شوند و از داشتن فرزند صرف نـظر مـی کنند، و آمادگی خود را از دست می دهند؛ چراکه داشتن یک فرزند و به عهده گرفتن مسئولیت کامل جسمی و روانی او و بزرگ کردنش به صورت انسانی کـارآمد، هـماهنگ با اجتماع و مسئولیت پذیر و مـفید بـرای جامعه، باری بسیار بزرگ را به دوش والدین می گذارد. والدین هم با دیدن چنین مشکلاتی، از داشتن تعداد زیاد فرزند خودداری می کنند.
امـا وجود جرایم در جامعه هـیچ گـاه به دلیل جمعیت زیاد نیست؛ زیرا در اغلب کشورهای غربی که با کاهش جمعیت نیز مواجهند، آمار جرایم و جنایات، بسیار بالا و گاه تا ۵۰ برابر کشورهای پرجمعیت جهان سوم می باشد. و اگـر هـر فرد از جمعیت هر کشور را انسانی هوشمند با قابلیت جسمی و فکری مناسب بدانیم که خود در تولید کشورش نقش مؤثر خواهد داشت، برداشت مثبتی نسبت به جمعیت پیدا خواهیم کرد.