هرکسی زندگی را با استعداد رشد سالم آغاز میکند، اما انسانها مانند سایر ارگانیزمهای جاندار، برای رشد کردن به شرایط مطلوب نیاز دارند. این شرایط باید محیط صمیمانه و محبتآمیز را دربر داشته باشد. کودکان باید محبت واقعی و انضباط سالم را تجربه کنند. چنین شرایطی احساس ایمنی و خوشنودی را در آنها ایجاد میکند […]
هرکسی زندگی را با استعداد رشد سالم آغاز میکند، اما انسانها مانند سایر ارگانیزمهای جاندار، برای رشد کردن به شرایط مطلوب نیاز دارند. این شرایط باید محیط صمیمانه و محبتآمیز را دربر داشته باشد. کودکان باید محبت واقعی و انضباط سالم را تجربه کنند. چنین شرایطی احساس ایمنی و خوشنودی را در آنها ایجاد میکند و امکان رشد کردن مطابق خود واقعی آنها را برایشان فراهم میآورد.
متأسفانه، تأثیرات ناگوار متعددی میتوانند در این شرایط مطلوب اختلال ایجاد کنند. از همه آنها مهمتر، ناتوانی یا بیمیلی والدین در محبت کردن به فرزندانشان است. والدین به خاطر نیازهای روانرنجور خودشان، اغلب فرزندانشان را مورد سلطهگری، بیتوجهی، حمایت افراطی، طرد یا لوس کردن قرار میدهند. اگر والدین نیاز کودک به ایمنی و خوشنودی را برآورده نکنند، کودک احساس خصومت بنیادی را نسبت به آنها پرورش میدهد.
با این حال، این کودکان این خصومت را به ندرت به صورت خشم نشان میدهند؛ در عوض، آنها خصومت خود را نسبت به والدین سرکوب میکنند و هیچ آگاهی از آن ندارند. خصومت سرکوبشده از آن پس به احساس عمیق ناایمنی و احساس مبهم نگرانی منجر میشود. این حالت اضطراب بنیادی نامیده میشود که «هورنای» آن را به این صورت تعریف کرد: «احساس منزوی و درمانده بودن در دنیایی که به صورت بالقوه متخاصم پنداشته میشود» و اضطراب بنیادی را به این صورت تعریف کرده است: «احساس کوچک، بیاهمیت، درمانده بودن و رها شده و به خطر افتاده در دنیایی که پر از سوء استفاده، تقلب، تهاجم، تحقیر کردن، خیانت و حسادت است».
تغییرات عاطفی در کودکان دبستانی معمولا تا حدی زیاد است که والدین را آزار میدهد و در صورت عادی بودن همه چیز، باعث تعجب آنها میشود. با اینحال، رشد کودکان (درحالی که گاهی اوقات چالشبرانگیز است)، از الگوهای تعریفپذیری پیروی میکند. بنابراین، آشنا شدن والدین با تغییرات کودک در این دوران، زندگی را برای خود و فرزندشان آسانتر میسازد. شکلگیری مفهوم دوستی، یکی از بخشهای مهم در رشد عاطفی کودک است. متخصصان رشد کودکان معتقدند که بیشتر کودکان در ۷ سالگی، از ساختن دوستیهای جدید لذت میبرند.
پذیرفتن یک یا چندین نفر بهعنوان بهتریندوستان و حتی داشتن دشمن در این سن طبیعی است. با اینحال، این نقشها ممکن است دائما درحال تغییر باشند. حتی برخی از کودکان دوست دارند که از کودکان کوچکتر مراقبت کنند یا با آنها بازی کنند. کودکان مدرسهای خودشان را براساس ظاهر، داراییهای و فعالیتهایشان تعریف میکنند. اهمیت این مسائل میتواند با توجه به فشار دیگران یا فضای اطراف تشدید شود، چون کودکان معمولا خودشان را براساس انتظارات و نظرات اطرافیان مورد قضاوت قرار میدهند. این وضعیت میتواند به شکلگیری نوعی خودآگاهی در کودک منجر شود که با احساس زیر نظر بودن توسط دیگران همراه است. در این حالت، کودک فکر میکند که هر رفتار و اقدام یا هر ویژگی ظاهری او، در معرض دید و قضاوت دیگران قرار میگیرد؛ مثلا نوع لباسهایی که میپوشد، مدل موی جدید یا ابراز محبت والدین به او در فضای عمومی.