لجبازی در هفت سال اول زندگی

اغلب مادران می‌پرسند که: «اگر کودک لجباز و حرف‌نشنو باشد، چه بـاید‌ کرد؟»  و برخی در جواب می گویند: «از همان وقتی که کودک به‌ حرف می‌آید باید با دلیل و منطق حرف را به‌ او حالی کـرد، اما اگر بعد از چند مرتبه گفتن باز هم‌ حرف‌ نشنوی و لجبازی کرد، مـعلوم‌ است‌ که […]

اغلب مادران می‌پرسند که: «اگر کودک لجباز و حرف‌نشنو باشد، چه بـاید‌ کرد؟»  و برخی در جواب می گویند: «از همان وقتی که کودک به‌ حرف می‌آید باید با دلیل و منطق حرف را به‌ او حالی کـرد، اما اگر بعد از چند مرتبه گفتن باز هم‌ حرف‌ نشنوی و لجبازی کرد، مـعلوم‌ است‌ که مادر عـصبانی مـی‌شود و از کوره درمی‌رود و با داد و فریاد و پرخاش و تهدید جلوی او را می‌گیرد باید بچه حرف نشنو و لجاز را زد تا بفهمد که‌ لجبازی و حرف نشنوی چه مزه‌ای‌ دارد، وقتی‌ مزه‌اش را چشید از لجبازی دست برمی‌دارد چاره‌ای جز این نـیست و گرنه کودکی که به‌ حرف نشنوی و لجبازی عادت کرد دیگر نمی‌تواند در آینده جلوی خواسته‌های نفسانیش را بگیرد‌. آنوقت‌ زیر بار هیچ حرف حقی نمی‌رود و به‌ صراطی مستقیم نمی‌شود.»

 

و یا: «اگر در کـودکی خـواسته‌های‌ کودکان ارضا نشود، برای آن ها عقده می‌شود باید طبق میل و خواست کودکان عمل نمود‌ هرچه‌ می خواهند برآورده کرد، نباید شخصیت آن ها را سرکوب کرد، به هیچ‌وجه نباید کودکان را با زور و تـهدید و داد و فـریاد از خواسته‌هاشان برگرداند این کار آن ها را شکست می‌دهد‌ و ناامید‌ و افسرده‌ می‌سازد و شکست کودکی مقدمه شکست های آینده‌ آنان خواهد شد…”

 

  •  پیش از آنـکه بـه ایـن سئوال‌‌ پاسخ‌ داده‌ شود، بـاید از سـئوال‌کننده پرسـید که: «کودک شما‌ چند‌ سال دارد؟» و آنگاه‌ متناسب با سن و شناخت کودک به آن سئوال‌ پاسخ داد. چون همانطور که می‌دانید هر سنی‌ اقـتضای‌ خـاصی‌ دارد‌:

 

تـوضیح این که:

در بینش تعلیم و تربیت اسلامی با الهـام‌ از سـخن ارجمند پیامبر اسلام سنین تربیت فرزند به سر مرحله هفت ساله تقسیم می‌شود. بر این‌ اساس‌ هفت‌ سال‌ نـخستین زنـدگی را «سـال های‌ سیادت‌» و هفت سال دوم را «سال های اطاعت‌‌» و هم‌ سال سوم را «سال های وزارت» نامیده‌اند.

 

پیامبر گرامی اسلام که با بصیرت الهی و آسمانی به ژرفای‌ وجود‌ انسان‌ و توانایی ها و نیازهای او آگاه و خبیرند، بـرترین ویـژگی انـسان‌ را در هفت سال‌ نخست‌ زندگی‌‌ “سیادت او” و و در هفت سال دوم‌ “آمادگی برای اطـاعت‌” و در هـفت سال سوم‌  “توانایی‌ او‌ برای‌ وزارت پدر و مادر و خانواده‌” برشمرده‌اند و با این سخن کوتاه‌ اما بسیار بلند و متعالی هـم‌ بـه‌ عـمق و ژرفای‌ وجود انسان و عواطف و احساسات او و هم به‌ شیوه درست رفتار پدر‌ و مادر‌ و دیـگر‌ مـربیان اشـاره‌ فرموده‌اند.

 

با توجه به این سخن ارجمند رسول گرامی‌ اسلام،از این‌ مادر‌ که مـی‌پرسد: “بـا کـودک‌ حرف نشنو و لجبازم‌” چه کنم؟ چگونه رفتار کنم؟ ” باید قبلا پرسید: “کودک‌ شما‌ در‌ چه سنی‌ است؟” وقتی مـی‌گوید: چـهار پنج ساله و بلافاصله ادامه می‌دهد که: از بس سرش داد‌ و فریاد‌ کشیده‌ام که گلو درد گـرفته‌ام و آنـقدر بـکن‌ و نکن گفته‌ام که خسته و بیچاره شده‌ام‌.”

 

به‌ این‌ مادر گرامی باید گفت فرزند شـما بـر اساس‌ رهنمود پیامبر بزرگمان دوره سیادت خود را می‌ گذراند‌ و برای‌ این‌که شما مادر خوبی بـرای‌ فـرزند خـود باشید و بتوانید او را بخوبی‌ رشد‌ و پرورش دهید و خسته و بیچاره هم نشوید و گلو درد هم نگیرید، بهتر است کـه ویـژگی های دوران‌ سیادت‌ فرزند‌ خود را بشناسید و براساس این‌ ویژگی ها با او رفتار کنید.در ایـن‌ صـورت‌ تـربیت‌ فرزند برای شما بسیار شیرین و دلپذیر‌ خواهد‌ شد‌،احساس خستگی هم نخواهید کرد.

 

  • ویژگیهای دوران سـیادت‌ چیستند؟

 

نـوزاد انسان هنگامی که به دنیا می‌آید هیچ‌ آگاهی ندارد،چشم می‌گشاید،مـی‌بیند‌ ولی نمی‌بیند، صداها به گوشش می‌خورد‌، می‌شنود‌ اما نمی‌شنود‌. منظور‌ اینست‌ که تشخیص روشن و آگاهانه‌ای از دیده‌ها‌ و شـنیده‌های‌ خـویش ندارد اما همچنان از پیکر و اعضا و تمایلات و احساسات‌ خود و همچنین از‌ جهان‌ خارج نـاآگاه و بـی‌ خبر است.

 

به‌ تدریج بوسیله لمس اشـیاء‌، دیـدن‌ چـیزها و شنیدن صداها آمادگی برای‌ کسب‌‌ آگاهی و خـودآگاهی پیـدا می‌کند به تدریج دست و پا و چشم و گوش خود را را‌ می‌شناسد‌ و به آنها اشاره می‌کند، و ایـن‌‌ آگـاهی‌ به تدریج‌ پیش می‌رود.

 

کودک‌ قـبل‌ از هـفت سالگی نـسبت‌ بـه‌ تـمایلات و احساسات و عواطف آگاهی روشنی ندارد و تـحت‌ تـسلط تمایلات و عواطف خویش است. اگر چیزی‌ را‌ می‌خواهد، قدم از قدم برنمی دارد‌ تا‌ آن را‌ بـگیرد‌. کـاری‌ را که نمی‌خواهد هیچ‌‌ کس حریفش نـمی‌شود،در عین حال که‌ اسـتبداد رای دارد تـاثیرپذیر و فراموشکار است‌ فهم و دریافت‌ او‌ نـسبت بـه گذشته و آینده بسیار محدود‌ است‌، گذشته‌ را‌ خیلی‌ به یاد نمی‌آورد‌ و از‌ تصور آینده نـاتوان اسـت، در حال زندگی‌ می‌کند.

 

از ناتوانی خـود بـی‌خبر اسـت و برای‌ این‌که مـستقل‌ بـاشد‌ پافشاری‌ و لجاجت می‌کند و دسـت خـود را از دست‌ مادر‌ بیرون‌ می‌کشد‌ و با‌ آن‌‌ که تازه سخن گفتن یاد گرفته مرتبا مـی‌گوید خـودم می‌توانم،خودم می‌توانم. از هیچ قاعده‌ و قـانونی درک و دریـافت روشن و آگـاهانه‌ای‌ نـدارد و لذا عـجول و بیباک است و خود را‌ بـه‌ آب و آتش می‌زند سرزنده و شاداب و پرتلاش و بیقرار و ناآرام است، از سنین چهارسالگی شروع‌ به پرسیدن می‌کند و مـرتب‌ “چـرا و چگونه‌” می گوید. هرچیزی را دوست بـدارد بـه شـدت مـی‌خواهد و بـه‌ هرکسی‌ فرمان مـی‌دهد،در ایـن خواستاری‌ و فرماندهی حد و مرزی نمی‌شناسد.

 

به این ترتیب و با این روش و رفتار کودک‌ سیادت و بزرگواری الهی خـود را درمـی‌یابد مـی‌یابد،می‌چشد و احساس می‌کند و شخصیتش‌ قوام‌ و استواری‌ مـی‌یابد. پدران و مـادران بـصیر و مـوفق بـرای تـربیت فرزند خود، در بازی های‌ کودکان خود شرکت می‌کنند و با کمک بازی که زبان‌ قابل فهم کودکان‌ است‌ به کودکان خود فرهنگ‌ می‌دهند‌ و غیر‌ مستقیم به آن ها درس شجاعت و پایـداری و صبر و مقاومت و لطف و مهربانی و گذشت می‌آموزند.

 

خلاصه:

1- عدم اطاعت فرزندان کمتر از هفت سال را‌ نباید‌ بحساب حرف نشنوی و لجبازی‌ کودکان‌‌ نهاد.

2- از امر و نهی‌های فراوان و خشم و مستقیم‌ و بکن و نکن‌های تـحقیرکننده بـاید پرهیز کنیم

3- به خواسته و تمایلات و فرمان های‌ کودکانه‌شان تا آنجا که ممکن و معقول است ارج‌ و احترام بگذاریم.

4- از کارها و خواسته‌های‌ نادرست‌ با ملایمت‌ امتناع کنیم.

5- گاهی بجای آموزش های مستقیم، از شیوه‌های‌ غیر مستقیم که بهترین آن ها بازی و سرودخوانی‌ است استفاده و براساس شوق و خواست آنان از این‌ راهها‌ عادات خوب‌ و آموختنی های لازم را به‌ آنـان بـیاموزیم.

 

 

 

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما