بگذار خطا بکند!

اگر صحبت از تربیت آدمی است، باید بگذارند انسان اشتباه کند. مادرهای باعرضه همیشه بچه‌های بی‌عرضه تربیت می‌کنند؛ هیچ‌وقت این بچه زمین نخورده است، یک‌بار این دختر غذا نسوزانده است که بداند چگونه باید غذا درست کرد. معروف است بین خیاط‌ها می‌گویند ۱۰ لباس اول را خراب می‌کنی و از یازدهمی راه می‌افتی.   در […]

اگر صحبت از تربیت آدمی است، باید بگذارند انسان اشتباه کند. مادرهای باعرضه همیشه بچه‌های بی‌عرضه تربیت می‌کنند؛ هیچ‌وقت این بچه زمین نخورده است، یک‌بار این دختر غذا نسوزانده است که بداند چگونه باید غذا درست کرد. معروف است بین خیاط‌ها می‌گویند ۱۰ لباس اول را خراب می‌کنی و از یازدهمی راه می‌افتی.

 

در حکومت دینی دیدگاه تربیتی به‌شدت پررنگ است. کسی که در موضع تربیت می‌نشیند باید صبور باشد، خون‌دل خوردن هم بلد باشد؛ یعنی باید اجازه دهد که اشتباه کنند، تجربه کنند. مشابه رهبر جامعه، رهبر جامعه  به‌ عنوان مربی و الگوی جامعه کارش این است. حضرت امام در نامه معروف ۶/۱ خود به آقای منتظری که فکر کنم مربوط به سال ۶۸ است، می‌فرمایند: «من والله با انتخاب بازرگان مخالف بودم، والله با انتخاب شما مخالف بودم، والله با انتخاب بنی‌صدر مخالف بودم ولی در همه این موارد نظر دوستان را پذیرفتم.»

 

چرا امام این‌گونه برخورد کردند؟ این خون‌هایی ریخته شد، چه کسی جوابش می‌دهد؟ جواب خون بهشتی را چه کسی می‌دهد؟ اگر امام یک کلمه گفته بود، مردم بنی‌صدر را کنار گذاشته بودند؛ ولی امام بنی‌صدر را راه داد و به خاطر بنی‌صدر چه خون‌ها که ریخته نشد؛ بهشتی، مطهری، مفتح، رجایی، باهنر و …؛ اما آیا واقعاً ارزشش را دارد؟ بله ارزشش را دارد. چون این مردم هستند که باید در دوره بعد به بنی‌صدر رأی ندهند. امام تا چه زمانی می‌تواند دنبال ملت باشد.

 

آن مادری که اجازه می‌دهد دخترش غذا بسوزاند همین را می‌گوید؛ من که در خانه شوهر دنبال تو نیستم، پدری که اجازه می‌دهد فرزندش پولش را گم کند همین را می‌گوید. در زیارت اربعین درباره امام حسین (ع) می‌فرماید: «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلالَهِ؛ از خیرخواهى دریغ نورزید، و جانش را در راه تو بذل کرد، تا بندگانت را از جهالت و سرگردانى گمراهى برهاند، درحالی که بر علیه او به کمک هم برخاستند.» اصلاً شهادت امام حسین (ع) به همچنین چیزی تمام شد؛ یعنی اگر به پهلوی شکسته حضرت زهرا (س) هم تمام شود، آقا امیرالمؤمنین (ع) کنار می‌روند تا مردم سراغشان بیایند؛ مردم باید این را متوجه بشوند و سراغ علی(ع) بیایند.

 

تربیت در لغت به معنای پرورش و در اصطلاح، شکوفا کردن استعدادهای درونی است. برای گل پرورش به کار می‌برند به این معنا که دانه در درون خود یک سری استعدادهایی دارد که در اثر شکوفا شدن این استعدادها به گل تبدیل می‌شود ولی در مورد سنگ از پرورش استفاده نمی‌کنیم و صنعت را به کار می‌بریم.

 

در مورد انسان هم پرورش را به کار می‌بریم. پیامبر اکرم می‌فرماید: «مردم مانند معدن‌های طلا و نقره‌اند.» با معدن چه می‌کنند؟ استخراج می‌کنند. فضای تربیت هم این‌چنین است. استعداد درونی یک کسی را شکوفا می‌کنند. امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند: «خداوند پیامبران خود را فرستاد تا دفینه‌های عقل و گنج‌های مخفی را برانگیزد. اگر کسی این‌ چنین کاری را انجام دهد می‌گوییم تربیت کرده است.»

 

انسان موجودی است با دو صفت آگاهی و اختیار؛ یعنی هم می‌تواند بفهمد و هم می‌تواند انتخاب کند که در این میان اراده ساخته می‌شود. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «و او را به راه خیر و شرّ هدایت کردیم! (بلد، ۱۰)» و در جای دیگر می‌فرماید: «ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس! (انسان، ۳)»

 

انسان همیشه در معرض انتخاب است. ولو که بداند این راه خوب است می‌تواند آن را انتخاب نکند. زمانی که انسان از سر اختیار خودش انتخاب کرد می‌تواند رشد کند؛ اگر مجبورش کنی رشد نمی‌کند. خیلی از مریض‌هایی که فشارخون دارند، می‌دانند نمک برایشان ضرر دارد ولی باز نمک می‌خورند. چرا؟ این آدم به لحاظ تربیتی رشد نیافته است.

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما