در تربیت کودک دو نگاه با مبنای اصل لذت و مسئولیت وجود دارد که هرکدام آثار و نتایجی را برای کودک و جامعه در پی خواهد داشت. متکی بودن به دیگران، بیمسئولیتی، خستگی و تنبلی، سست عنصری، ترسو بودن، آیندهنگر نبودن، خودخواهی، مستبد و مستکبر بودن و حرفزدن بدون عمل از نتایج تربیت کودک بر […]
در تربیت کودک دو نگاه با مبنای اصل لذت و مسئولیت وجود دارد که هرکدام آثار و نتایجی را برای کودک و جامعه در پی خواهد داشت. متکی بودن به دیگران، بیمسئولیتی، خستگی و تنبلی، سست عنصری، ترسو بودن، آیندهنگر نبودن، خودخواهی، مستبد و مستکبر بودن و حرفزدن بدون عمل از نتایج تربیت کودک بر اساس اصل لذت است.
خودباوری، مسئولیتپذیری، مجاهد و مبارز بودن، دارای ثبات قدم بودن، خطرپذیری، سختکوشی، آیندهنگری، مهربان و دلسوز بودن، خداباوری، عالم و اهل عمل بودن نیز آثار تربیت بر اساس اصل مسئولیت است. برای تربیت کودک بر اساس اصل مسئولیت به تربیتی نیاز داریم که بتواند برای زندگی آیندهاش برنامه داشته باشد، در این راستا باید برای کودک الگوسازی کنیم تا او بر اساس الگو در زندگی پیش برود، برای زندگیاش چارچوبی تعیین کند و در آن ساختار تصمیمگیری کند.
دفاع مقدس و رفتارهایی که رزمندگان از خود بروز دادند را بهترین الگو برای تربیت کودکان است؛ اگر انسان، آبدیده پرورش پیدا کند، میتواند در مواقع سخت به خوبی تصمیمی بگیرد؛ امروز امکان انتقال و درک مفاهیم دفاع مقدس به زبان امروز برای کودکان وجود دارد لذا باید از این ظرفیت و امکان استفاده کرد. بیان فلسفه دفاع مقدس با مبنای دفاع مشروع از جان، مال و سرزمین، ما را به مفهوم لزوم جهاد میرساند، کسی که به جهاد در همه عرصههای زندگی از جمله کار، تحصیل و … معتقد شود، میتواند در زمان لزوم و احساس نیاز، شهادت را انتخاب کند و از آن و مالش بگذرد.
ایثار و گذشت از مؤلفههای زندگی مجاهدانه است، از دیگر نتایج باور به جهاد و ایثار، ظلمستیزی، استقلالطلبی، خودباوری و خدامحوری است؛ کسی که خدا را محور زندگیاش بداند، شجاعت و غیرت پیدا میکند و در پایان، این باورها، محرک او برای تلاش و کوشش خواهند شد. بهمنظور الگوسازی برای کودکان باید گزیدهای از وقایع جنگ برای آنان بازگو شود، نیازی نیست همه وقایع جنگ از جمله مسائل سیاسی که برای کودکان قابل فهم نیست را برای آنان بازگو کرد.
در کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل، به هر انسانی که زیر ۱۸ سال داشته باشد، کودک اطلاق میشود اما در تعریف اسلامی، سن مهم نیست بلکه کودک به دو انسان ممیز، یعنی کسی که خوب و بد را ادراک کند و غیرممیز یعنی کسی که خوب و بد را تشخیص نمیدهد، تقسیم میشود؛ ما نیز باید بر همین اساس باید با کودکان رفتار کنیم.
طبق حدیثی از پیامبر (ص) درباره تقسیمبندی هفتساله سن انسان از کودکی تا بزرگسالی، انسان در هفت سال اول سرور، در هفت سال دوم فرمانبردار و در هفت سال وزیر است که احادیث دیگری نیز از اهل بیت(ع) به همین معنا مطرح شده شده است؛ بر همین اساس سه فصل سیادت، اطاعت و وزارت در تربیت کودک مطرح میشود.
در فصل سیادت، هفت سال ابتدایی کودک، بین یک تا هفت سال که طبق تعریف اسلامی، دوران کودکی است، ظرف خودخواهی کودک باید پر شود و هیچ آموزشی به طور مستقیم به او داده نشود، در فاصله بین پنج تا هفت سال نیز باید فلسفه مسائل به صورت غیرمستقیم و از طریق نمادسازی به کودک آموزش داده شود، آموزش مستقیم نیز در دوره هفت ساله دوم صورت میگیرد. نمادسازی باعث میشود تا مطالبی که به انسان آموزش داده شده و برایش بیان شده است با تکرار در حافظه بلندمدت ذخیره شود که خود نمادسازی دارای هفت مرحله تعریف زبان مشترک برای ارتباط با کودک است.
جامعه قوی نیازمند عناصر قوی است که این عناصر همان کودکان هستند؛ در همین راستا، انتقال مفاهیم به آنان امری مهم است. انتقال مفاهیم با استفاده از الگوها که قابل تبدیل به نماد هستند، صورت میگیرد، دفاع مقدس نیز همه ویژگیهای یک نماد و الگو را دارد. ما برای الگوسازی نیازمند نمادسازی هستیم و پیش از این نمادسازی باید ویژگیهای سنی او را بر اساس تقسیمبندی سه فصل سیادت، اطاعت و وزارت تحلیل کرد.