
شیوه رفتار اعضای خانواده و جامعه با کودک ناشنوا، در رشد عاطفی، سازگاری اجتماعی، آمادگی آموزش مهارت های زبانی و تحصیل او بسیار مهم و تعیین کننده است. خانواده و اجتماع با پذیرش واقع بینانه مشکل فرد ناشنوا باید در راه پرورش استعدادها و توانایی های او یاری اش دهند. تاکنون از خود پرسیدهایم […]
شیوه رفتار اعضای خانواده و جامعه با کودک ناشنوا، در رشد عاطفی، سازگاری اجتماعی، آمادگی آموزش مهارت های زبانی و تحصیل او بسیار مهم و تعیین کننده است. خانواده و اجتماع با پذیرش واقع بینانه مشکل فرد ناشنوا باید در راه پرورش استعدادها و توانایی های او یاری اش دهند.
تاکنون از خود پرسیدهایم که ارتباط موجود در جامعه با این قشر چه قدر صحیح و منطقی است؟ مگر نه اینکه یکی از مهمترین اهداف آموزش ناشنوایان، اجتماعی کردن آن هاست؟ آیا به عنوان پدر و مادر ناشنوا، معلم ناشنوا، دوست ناشنوا یا عضوی از جامعه، با خود اندیشیدهایم که ناشنوایان به این هدف دست یافتهاند و اگر نه، علت چیست؟
یکی از عوامل دست نیافتن مربیان ناشنوا و نیز خود ناشنوایان به این هدف، نقص ارتباطی موجود در رفتارهاست؛ بنابراین، نادرستی ارتباط ها، روند اجتماعی شدن ناشنوایان و به تبع آن، تعلیم و تربیت آنان را خدشهدار کرده است. اگر یک کودک ناشنوا را با یک کودک شنوا مقایسه کنیم، طبیعتا دایره لغت ناشنوایان نسبت به شنوایان بسیار محدودتر است و به همین دلیل آموزش و پرورش استثنائی وظیفه دارد این دایره لغت را جایگزین کند.
انتظار نداریم آموزش و پرورش استثنائی کتاب جداگانهای برای ناشنوایان تالیف کند، اما نیاز است یک کتاب علاوه بر آموزشهایی که به دانش آموزان عادی داده میشود حداقل در زمینه ادبیات فارسی ویژه ناشنوایان تالیف شود. وقتی زبان ادبیات فارسی افراد ناشنوا تکمیل و دایره لغات آن ها گسترش یابد طبیعتا درک آن ها نسبت به سایر دروس هم بالاتر خواهد رفت، اما متاسفانه هنوز آموزش و پرورش استثنائی این مسائل را نمیپذیرد.
فراگیری ادبیات، به عنوان زبان فرهنگ و تمدن یک ملت ضروری است و ضرورت این مسئله برای ناشنوایان دو چندان است؛ چرا که شکلگیری مفاهیم ذهنی، خزینه ذهنی لغت، حفظ کلمات، یافتن و کاربرد واژگان متضاد و مترادف و استفاده بجا و مناسب از کلمات، برای ناشنوایان مؤثر و ضروری است و از طریق ادبیات، روابط اجتماعی آنان شکل میگیرد. محصور شدن ناشنوایان در محدودی از لغات و مفاهیم و آشنا نبودن با مفهوم مجازی لغات و عبارات، با توجه به این که، مجاز بخش اساسی از ادبیات هر کشوری است، آنان را به گونهای، از دیگر دانشآموزان متمایز میسازد.
بررسی وضعیت موجود نشان میدهد که بسیاری از دانشآموزان ناشنوا، در گفتار و نوشتار ضعیف هستند. در نظر آنان، همه کلمات در مفهوم حقیقی خود به کار میروند. ناشنوایان، درک بسیار ساده و ابتدایی از عبارات و کلمات دارند، به گونهای که حداکثر نوشته برای یک سوژه، از یک صفحه تجاوز نمیکند؛ افعال را اغلب بدون شخص و زمان به کار میبرند و غالباً علاقهای به درس املا ندارند.
افزایش و بهبود ارتباط دانشآموزان ناشنوا نیازمند فعالیتهایی است که با افزایش و گسترش دایره لغات و لذتبخش کردن فرایند تحصیل و استفاده از آن، برای دوران فراغت از تحصیل امکانپذیر خواهد شد و اصولاً در اختیار گرفتن ادبیات، برای رفع نیازهای دانشآموزان استثنایی راهکارهایی را پیشنهاد میکند. امید است اجرای این فعالیتها بتواند مشکل ناشنوایان را در نوشتن و گفتار و به طور کلی، ارتباط با دیگران برطرف ساخته و به جای رنج بردن از مشکل ناشنوایی، استعدادهای نهفته در وجودشان را به منصه ظهور برسانند.