
مفهوم عشق با تحولات اجتماعی دستکاری شده است. برخی معتقدند میان عشق و دوست داشتن تفاوت وجود دارد. عشق، در ادبیات ایران پیوند و خویشاوندی دو روح است. البته در نگاهی کلیتر همه عشقها باید به عشق الهی منتهی میشود و اگر نشود اصلاً عشق نبوده است. نکته جالب در مورد عشق و علاقه و ویژگیهای ظاهری […]
مفهوم عشق با تحولات اجتماعی دستکاری شده است. برخی معتقدند میان عشق و دوست داشتن تفاوت وجود دارد. عشق، در ادبیات ایران پیوند و خویشاوندی دو روح است. البته در نگاهی کلیتر همه عشقها باید به عشق الهی منتهی میشود و اگر نشود اصلاً عشق نبوده است.
نکته جالب در مورد عشق و علاقه و ویژگیهای ظاهری افراد است. در متون ادبیات فارسی دیده میشود که لیلی زیبارو نیست اما، مجنون عاشق او میشود و نگاه مجنون به لیلی نگاه زیبایی است. عشق در روانشناسی تعریف جامعی ندارد و نیروی جنسی عاطفی است که معطوف به شیئی میشود این نیرو میتواند مخرب یا سازنده باشد. نمیتوان به صراحت گفت عشق خوب است یا بد باید دید عشق موجب تخریب میشود یا سازندگی.
در تقسیمبندی متداول عشق مثلث جسمانی (شیفتگی)، تعهد (درگیری ذهن به شیئی)، تعلق (صمیمیت) وجود دارد که اگر این سه بُعد همزمان وجود داشته باشند عشق کامل است. عشقهای خیابانی زمانی رخ میدهد که شیفتگی و تعلق در فردی وجود داشته باشد ولی تعهد جایی در عشق آن ها نداشته باشد و این نشان میدهد که عشق آن ها کامل نیست.
برخی عشقها نیز بدون نیروگذاری جنسی است مانند عشقی که مادر نسبت به فرزندش دارد این عشق زیباترین و کاملترین عشق از منظر هستی است. اگر کسی در روابطش فقط شیفتگی نشان دهد و از بُعد جسمانی به عشق نگاه کند در درازمدت تنوعطلب میشود.
منطقه مشخصی برای عشق وجود ندارد اما، برخی هورمونها مانند پرولاکتین و پروژسترون هورمونهای مادرانه هستند و در ایجاد رفتارهای مادری نقش دارند. همچنین ثابت شده که منطقه گیجگاهی مغز در بروز رفتارهای عاطفی و منطقه پیشانی در قضاوت افراد دخیل است. عشق الهی در زمره عشقهای متعالی است که زندگی افراد را هدفمند میکند و به آن معنا و مفهوم میبخشد. همچنین عشق الهی موجب دوری انسان از پوچی میشود.
متأسفانه امروز معضلی در رابطه با عشق وجود دارد که موجب به بازی گرفتن آن میشود. در این حالت وقتی فرد با تحول و استرسی در زندگیاش مواجه میشود و در معرض دو راهی قرار می گیرد ترجیح میدهد عاشق شود. مثلاً فرد با قبولی در دانشگاه و آغاز تغییری عمده که با استرس همراه است به صورت ناخودآگاه عاشق میشود تا چنانچه در درس موفق نبود، آن را به عاشق شدن نسبت دهد.
همانطور که اشاره شد، این روند به شکل ناخودآگاه اتفاق میافتد. فرد برای اینکه توجیهی برای عدم موفقیت خود در تحصیل داشته باشد، عاشق میشود که این انتخاب بر اساس معیارهای متداول عشق نیست. شاید بتوان موفقیت تحصیلی افرادی که در سنین بالا وارد دانشگاه میشوند را به همین موضوع نسبت داد.
نوجوان در این حالت میل به تنهایی دارد و به گفته یونگ در دایره افسردگی قرار میگیرد. یونگ معتقد است آغاز رشد فردی با اضطراب و توقف آن با افسردگی همراه است. چنین عشقی مانند اعتیاد است. اعتیاد نوعی غلبه معیوب بر اضطراب است بنابراین فرد با انتخاب عشق میخواهد بر اضطرابش غلبه کند. عشق محصول حساسی است که اگر از آن محافظت نشود خاصیت خود را از دست میدهد.
در اواخر نوجوانی، ممکن است نوجوانان به سمت افرادی از جنس مخالف متمایل شوند که صد البته این چنین علاقمندی هایی در حقیقت دل بستن خیالی به فردی است که می تواند تا حدی نگرانی ها و آشفتگی های نوجوان را آرامش بخشد. علاقمندی به هنر پیشه های تلویزیونی و سینما، علاقمندی به ورزشکاران، به معلمان و در مواردی افرادی از فامیل و آشنایان و همسایگان از جمله علاقمندی های موجود در بین نوجوانان است.
هر چند که عاشق شدن (در نوجوانی) یک تجربه هیجان آور است اما مسلما رخدادی پر مشکل است. تعدادی از مشکلات که نوجوانان با آن مواجه می شوند دارای تبعات خاص خود است که این تبعات نشات گرفته از شرایطی است که نوجوانان در آن قرار دارند.