جهت دهی به زندگی فرزندان

متاسفانه بعضی از خانواده ها تصورشان از بزرگ کردن فرزندان این است که آن ها را به سامان برسانند و تعریف شان از سامان دادن صرفا ازدواج است که واقعا به این شکل نیست. باید به یک پسر یاد دهیم که شرایط زندگی را به گونه ای برنامه ریزی کند تا بتواند یک فرد دیگر […]

متاسفانه بعضی از خانواده ها تصورشان از بزرگ کردن فرزندان این است که آن ها را به سامان برسانند و تعریف شان از سامان دادن صرفا ازدواج است که واقعا به این شکل نیست. باید به یک پسر یاد دهیم که شرایط زندگی را به گونه ای برنامه ریزی کند تا بتواند یک فرد دیگر را چه به لحاظ عاطفی و چه به لحاظ نیازهای اقتصادی جوابگو باشد.

 

حق مالکیت والدین نسبت به فرزند امری اشتباه است. ما می توانیم نیازهای عاطفی متقابل هم را پاسخ دهیم در مقابل فرزند، پدر و مادر و در مقابل پدر و مادر، فرزند این نیازها را به هم جواب بدهند ولی این که فکر کنیم با گرفتن عروس یا داشتن پسرمان به اموال مان اضافه می کنیم این نگرش غلطی است که در فرهنگ ما حاکم است.

 

فرزندان ما موظف هستند نسبت به پدر و مادرشان پاسخگو باشند و آن ها را حمایت کنند و مورد محبت قرار دهند و نیازهای آن ها را در روزگار پیری رفع کنند ولی دلیلی نمی شود که در زمان توانمندی، انتظار بیش از حد از فرزندانمان داشته باشیم. هر پدر و مادری که عاقل و غیر خودخواهی باشد وظیفه دارد که فرزندش را به سمت همسر و فرزندانش سوق دهد و اگر غیر از آن را کرد فرزندش را شماتت کند.

 

غالبا خانواده ها تعریفشان از خیانت این است که همسر کوتاهی کرده است یعنی خانم در حق آقا کوتاهی کرده و آن تامین نیاز منجر به خیانت شده است. اما در این مورد باید به آقایان بیشتر از خانم ها بر بخورد چون توانمندی و بلوغ فکری شان زیر سوال می رود. مگر ممکن است آدم بخاطر یک نیاز بنیان خانواده اش را خراب کند. این مسئله می تواند توجیه خوبی باشد اما دلیل قطعی و کافی نمی تواند باشد.

 

دلیل خیانت ممکن است مرتبط با اختلالات شخصیتی باشد، باید ببینیم در مسیر تربیت آقا یا خانمی که دچار این مشکل شده و به خیانتی دچار شده چه اتفاقی افتاده و امروز به دنبال توجیهاتی است برای خیانتی که انجام داده است. این کار به النفسه کار اشتباهی است.

 

ازدواج های مجدد به منظور حفظ سلامت اخلاقی جامعه است و باید دید این دلایل چقدر می تواند قانع کننده و درست باشد تا کسی بتواند از این قاعده استفاده کند و این قاعده شرایطی دارد که معمولا افراد جامعه به دنبال ساده ترینش می روند. کما این که اگر بخواهید وارد این قاعده شوید آن قدر قانون برایش گذاشته شده که فرد از اول متوجه شود از پس این کار بر نمی آید و از ازدواج مجدد صرف نظر کند.

 

درست است که اختیار طلاق با مرد است ولی قانون گذار در اینجا دست و پای مرد را برای اینکه فقط طلاق بدهد، بسته است. این قانون مقرر داشته مردی که می خواهد همسرش را طلاق دهد دادگاه مکلف است تا کلیه حق و حقوق قانونی زوجه را مشخص کند و ثبت طلاق موکول به پرداخت این حق و حقوق است.

 

این حق و حقوق مهریه، اجرت المثل ایام زندگی مشترک است و همچنین در دفترچه های ازدواج بعد از سال ۷۰، شرط ضمن عقدی را داریم که البته به اختیار است و اگر آقا امضا کند، اگر طلاق به درخواست مرد باشد، تا نصف دارایی را باید به خانم منتقل کند.

 

گاهی به دلیل این که از یک جنسیت فقط یک فرزند داریم آنقدر در دوران کودکی به آن فرزند توجه می کنیم که این ها را در دوران بزرگسالی وقتی قرار است نقش های فردی و اجتماعی را بر عهده بگیرند، دچار خدشه و مشکل می شوند.

 

تا زمانیکه مشکلات فی مابین زن و شوهر را نتوانستیم از طریق گرفتن کمک های حرفه ای دقیق حل کنیم، بهتر این است که یک مقداری فرزندآوری را به تاخیر بیاندازیم و فضایی را فراهم کنیم که وقتی قرار است بچه ها بیایند مطمئن باشیم زندگی ما بیمه است و به سمت طلاق نمی رویم تا حداقل فرزندی بر فرزندان طلاق نیافزاییم.

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما