
خانه کوچک، فضاها تنگ، ترافیک سنگین، جمعیت زیاد و هزینهها بالاست؛ آلودگیها بیداد میکنند و والدین سخت گرفتار هستند تا برای تهیه مایحتاج زندگی در مقابل خانواده، شرمنده نشوند. همه این ها موجب شده تا نتوانیم نیازهای واقعی روحی و روانی کودکان و نونهالانمان را تأمین و برآورده کنیم. افسردگی، اتیسم، پرخاشگری، لکنت زبان، […]
خانه کوچک، فضاها تنگ، ترافیک سنگین، جمعیت زیاد و هزینهها بالاست؛ آلودگیها بیداد میکنند و والدین سخت گرفتار هستند تا برای تهیه مایحتاج زندگی در مقابل خانواده، شرمنده نشوند. همه این ها موجب شده تا نتوانیم نیازهای واقعی روحی و روانی کودکان و نونهالانمان را تأمین و برآورده کنیم.
افسردگی، اتیسم، پرخاشگری، لکنت زبان، بیش فعالی و نیز بیماریهای روحی و روانی دیگر کودکانمان را در این رده سنی آزار میدهد و آینده آنان را با مخاطرات جدی مواجه میکند. چه کنیم؟ چه کسی مسئول است؟ آیا میتوان در برابر این مهم بیتفاوت بود؟
کودکان نسلهای آینده کشورمان هستند. باید فکری کرد. اساس و بنیان هر جامعه به اعتبار توان نیروی انسانی آن است. به اعتقاد تمام محققان و متخصصان شخصیت هر فرد از ۳ تا ۱۲ سالگی شکل میگیرد. بیشتر توصیههای درمانی برای جلوگیری و درمان این بیماریها، رفتن به طبیعت و فضای باز و بازیهای کودکانه است. اما ما عملا کودک را در خانههایی کوچک محبوس کردهایم. از همه مهمتر وسایل موجود در منزل نیز این محدودیت را مضاعف میکند.
سالهاست که اروپاییان و کشورهای پیشرفته در صدد رفع این مشکل بر آمدهاند. آن ها راهاندازی مدارس طبیعت را مد نظر قرار دادند. مدارسی، بدون ساختارهای مدیریتی، کتاب، کاغذ و روندهای آموزشی کلیشهای که با رها کردن کودکان و نونهالان در طبیعت به آنها آزادی عمل میدهد تا ضمن انس با طبیعت، با گل و خاک، پرنده و چرنده، درخت و آب و زمین، باران و برف، سرما و یخبندان آشنا شوند و آن ها را بشناسند، لمس کنند، حس کنند، بازی کنند و در کنار آن، بیاموزند که ساز و کار طبیعت چیست و با برداشتهای خود فکر کنند و روح و روان خود را پرورش دهند. اگرچه این اقدام در کشور ما نوظهور و نوپاست اما در مناطقی که مدارس طبیعت کار خود را شروع کردهاند نتایج بسیار مطلوب و امیدوار کننده بوده است و والدین از این حرکت استقبال و اظهار رضایت میکنند و اذعان دارند که حال کودکان و رفتارشان کاملا تغییر یافته و آثاری از افسردگی و بیماری در آن ها دیده نمیشود. آموزش و پرورش، شهرداری، تربیت بدنی و سازمان میراث میتوانند برای شروع اقدام کنند.
دنیا را بزرگسالان اداره میکنند و برنامه ریزان هستند که تصمیم میگیرند چه فعالیتی در کجا و به چه صورت انجام شود. اما آیا مدیران و برنامه ریزان شهری، به حد کافی به اهمیت و ضرورت توجه به کودکان، مسائل و نیازهای آنان پی بردهاند؟ شهری که به کودکان خود توجه نکند، نیازهای آنان را درنظر نگیرد، مشکلات سخت افزاری و نرم افزاری آنان را نشناسد، نسل آینده خود را و در نتیجه آینده حیات خود را به مخاطره انداخته است. بی تردید کودکی که از امکان تحصیل، بازی و تغذیه مناسب بی بهره بماند، در آینده به جای کمک به حل مشکلات شهر، خود به مشکلی برای شهر و شهرنشینان تبدیل خواهند شد.