فرار از خانه

هر چقدر از میزان وابستگی والدین به فرزندان کاسته شود و محبت و صمیمیت جایش را به تشویش و ناامنی‌ بدهد، به همان میزان بر فرار دختران و پسران از خانه افزوده می‌شود.

نوجوانی که قصد فرار دارد به هر ترتیب ممکن این تصمیم را عملی می‌کند چنان که ۲۰ درصد از ۱۱۰ دختر فراری مورد بررسی پول مورد نیاز برای فرار از خانه را با کار کردن، ۴ درصد با قرض کردن، ۶ درصد با سرقت و ۵/۷ درصد با خودفروشی و فروش موادمخدر به دست آورده‌اند؛ اما این روی خوش سکه است، چرا که سالانه بسیاری از این افراد به دام قاچاقچیان می‌افتند. این که رقم در دام افتادن بچه‌‌های ایرانی در سال چه تعداد است مشخص نیست، ولی آمارهای به دست آمده از پژوهش‌های انجام شده نشان می‌دهد ۳/۳۳ درصد دختران فراری پس از گریز از خانه به منزل دوستانشان می‌روند و ۱۳ درصد اماکن مذهبی و ۴ درصدشان هم پارک‌ها را برای زندگی انتخاب می‌کنند.

 

ضمن تمام سختی‌هایی که گریبان نوجوان فراری را می‌گیرد، خطراتی نیز در کمین است که شاید تحمل خطر فرار گوشه‌ای از آن را نیز پر نکند پس پیداست بقیه نوجوانان فراری به باندهای فساد یا قاچاق می‌رسند، هر چند معلوم نیست از آن تعدادی که به خانه دوستان، پارک‌ها یا پایانه‌ها روی می‌آورند چه تعداد جذب این باندها شده‌اند؛ آن چیزی که مشخص است قاچاق دختران کم‌سن و سال ایرانی به سراسر جهان است، چه برای استفاده جنسی و چه برای فروش اعضای بدن.

 

  • متهم اصلی؛ خانواده

خانواده بیشترین تاثیر را بر بروز پدیده فرار دارد. در کشور ما نیز استان‌های تهران، خراسان رضوی، خوزستان، فارس، اصفهان، قم و گیلان با داشتن بالاترین میزان دختران فراری نشان داده‌‌اند که ناکارآمدترین خانواده‌ها را در خود جای داده‌اند. این در حالی است که به نظر می‌رسد اوضاع سامان خانواده‌ها در سیستان و بلوچستان، لرستان و ایلام به واسطه داشتن کمترین نرخ فرار از خانه (البته به تناسب جمعیت) از نقاط دیگر کشور بهتر است.

 

به نظر می‌رسد در همه دوره‌‌ها توجه دولت به تحکیم بنیان خانواده و آگاه کردن آنان نه در شعار که در عمل بهترین مانع بروز پدیده فرار است. آمارها نشان می‌دهد ۸۶ درصد از دختران فراری زیرپوشش مراکز بهزیستی پس از فرار و بازگشت به خانه، کتک‌خورده یا توهین، زندانی شدن، یادآوری پی در پی گذشته و مسخره کردن را از سوی اعضای خانواده تحمل می‌کنند. این آمارها یعنی تاب نیاوردن نوجوانان در خانه و فرار دوباره و چند باره او. پس تا خانواده اصلاح نشود پدیده‌ای که محصول آن است نیز از بین نمی‌رود.

 

همان اتفاقی که اکنون به خاطر بی‌توجهی مسوولان و سطحی‌‌نگری برخی از کسانی که به عنوان روان‌شناس و مددکار در مراکز بهزیستی، زندان‌ها و کانون اصلاح و تربیت رخ می‌دهد. باید برنامه‌ای کشوری با همکاری بهزیستی، وزارت رفاه، وزارت بهداشت، نیروی انتظامی، شهرداری‌ها و قوه قضاییه برای پیشگیری و مداخله در فرار بچه‌ها تدوین شده و در کنار آن روحیه کمک گرفتن از متخصصانی متبحر و دلسوز به جای مشاوره‌های تلفنی و گذری مورد توجه قرار گیرد. باید مشاوره و مددکاری اجتماعی در مدارس نیز تقویت شود و نسبت به سرسری گرفتن مسائل و مشکلات نوجوانان در مدارس هشدار می‌دهد؛ اما راهکار مهمی که او بر آن دست می‌گذارد باز به کانون خانواده مربوط می‌شود. استفاده از رسانه‌های گروهی و آموزش همگانی به پدر و مادرها می‌توان آموخت که به جای تنبیه و فریاد زدن راه‌های مسالمت‌آمیزی به کار ببرند که بچه‌ها اسیر محبت شوند.

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما