تغییر بنیادی‌ نظام آموزش و پرورش

نظام تعلیم‌‌ و تربیت‌ در‌ واقع اجـمال تـمامی نظام‌ اجتماعی‌ و نشان‌دهنده‌ جهت‌گیری‌‌ و غایت آن می‌باشد و با مسلم بودن‌ این نکته که نظام موجود آموزش و پرورش ما از نظام های آموزش‌ و پرورش غرب گرفته شده است، دیگر‌ تـردیدی‌‌ در ایـنکه نظام باید به صورت بنیادی‌ دگـرگون گـردد‌ باقی‌ نمی‌ماند.   علاوه […]

نظام تعلیم‌‌ و تربیت‌ در‌ واقع اجـمال تـمامی نظام‌ اجتماعی‌ و نشان‌دهنده‌ جهت‌گیری‌‌ و غایت آن می‌باشد و با مسلم بودن‌ این نکته که نظام موجود آموزش و پرورش ما از نظام های آموزش‌ و پرورش غرب گرفته شده است، دیگر‌ تـردیدی‌‌ در ایـنکه نظام باید به صورت بنیادی‌ دگـرگون گـردد‌ باقی‌ نمی‌ماند.

 

علاوه بر این محصولات این نظام‌ هم چه قبل و چه بعد از انقلاب نشان‌ داده است که هیچگونه‌ هماهنگی‌‌ بین‌ محصولات این نظام و نـیازهای‌ جـامعه انقلابی ما موجود نـیست‌ و هـر‌ چه افراد بیشتری از نظام فارغ‌ التحصیل شوند مشکلات بیشتری‌ برای جامعه ما فراهم خواهند نمود. بویژه که‌ این‌ نظام‌ از آغاز نیز بطور باسمه‌ای و ناقص تقلید شده و حتی‌ همان نتایج‌ مـادی‌ و اقـتصادی هم که‌ از این شیوه تحصیلات در غرب بدست‌ می‌آمد، برای ملت ما حاصل نمی‌شد‌ یکی‌ از‌ نمونه‌های عدم تطابق فرهنگ‌ غربی با فرهنگ اسلامی همگون‌ بودن تعلیم و تربیت‌ پسران‌ و دختران‌‌ در این نـظام اسـت در حالیکه بـا بینش‌ اسلامی جز در اساس فطرت که‌ با‌ هم‌‌ اشتراک دارند در بسیاری‌ از خصوصیات و استعدادها با هم‌ متفاوت مـی‌باشند که در پرورش‌ آن ها‌ رعایت این تفاوتها بسیار حائز اهمیت‌ است.

 

  • چـرا تـغییر بـنیادی بجای‌ اصلاحات موضعی‌ و مرحله‌ای؟

بـا‌ تـوجّه‌ به آن که حقیقت هر چیز به صورت و ماهیت آن است و نه ماده‌ آن، تا وقتی صورت‌ غربی‌، غـیر اسلامی‌ و طاغوتی است نمی توان با تغییر در اجزاء و مواد آن، آن را متحول‌ ساخت‌ اگر‌ غیر از ایـن تصور کنیم اساسا احـتیاجی بـه‌ انقلاب و تأسیس نظامی تازه نبود، مگر این که‌ ما‌ جمهوری‌ اسلامی را نیز حقیقتا و ماهیتا متفاوت با نظام‌ شاهنشاهی ندانیم و معتقد باشیم‌ این‌‌ همان نظام است منتهی اصلاحاتی‌ در بعضی از اجزاء آن انجام گرفته‌ اسـت بلی اگر صورت‌ و ماهیت‌ نظام‌ و تعلیم و تربیت ما اسلامی بود میشد با تغییراتی نواقص آن را‌ رفع‌ نمود که‌ چنین نیست.

 

تجربیات سال های پس‌ از‌ انقلاب‌‌ نیز نادرست بودن این طرز تفکر را‌ نشان‌ می دهد هـمه مشاهده می‌کنیم‌ که تغییرات ظاهری و سطحی که در دانشگاه ها داده شده‌ است‌ حقیقتا نتوانسته دانشگاه ها را دگرگون‌ ساخته‌‌ و دانشگاه اسلامی‌ ولو‌ در‌ حد مقدماتی‌ پایه‌گذاری نماید آنچه به‌ عنوان‌‌ محتوای دانشگاه ها اضافه یا از آن کم‌ شـد و یـا بصورتی به آن‌ تزریق‌ گشته به‌ تصدیق خود دست‌اندرکاران چندان‌‌ کارساز نبوده و همچون عضوی‌ خارجی‌‌ نتوانسته با مجموعه نظام دانشگاهی‌‌ پیوند مطلوبی در جهت اسلامی شدن‌ نظام دانشگاهی برقرار نـماید. اسـتفاده از‌ طرح های‌ اصلاحی‌ در آموزش و پرورش نیز سرنوشتی‌ بـهتر‌ از دانـشگاه ها‌ نـداشته‌ است‌ و با همه‌ تلاشی که‌ بکار رفته و هزینه و وقتی که‌ صرف شده است.

 

نکته دیگر اینکه اجرای طرحهای‌ اصلاحی نسبتا اساسی‌ نـیز‌ بـا امـر تغییر نظام تناقض دارد‌ زیرا‌ باعث‌ میشود‌ اولا‌ نظامی کـه قـرار‌ است‌ تغییر بنیادی‌ بنماید استحکام یافته و موجب‌ رضایت نسبی افراد ساده‌اندیش‌ و کم حوصله شده و ضرورت تغییر را‌ تا‌ حدی‌ مـخفی نـماید. ثـانیا تغییرات‌ مرحله‌ای و کلی موجب‌ تغییر‌ موضع‌‌ دائمی‌ طراحان‌ نظام‌ مـطلوب خواهد شد که باعث ناکامی طرح تغییر بنیادی را باعث می گردد.

 

نظام واحد تعلیم و تربیت اسلامی‌ امر دیگری کـه در طـراحی تـغییر نظام و طراحی نظام مطلوب‌ باید به طور جدی مد نظر باشد ایـن است که اسـلام از آن جهت که دین هدایت و رشد و تعالی انسان است و راه قرب به‌ حضرت حق و دین انسان سازی و آدم سـازی اسـت و از‌ آنجا‌ که تمامی اجزا و ابعادش با یکدیگر وحدت دارد دو یا چند نظام تـعلیم و تـربیت مـتفاوت‌ نمی تواند داشته باشد که هر کدام‌ بر اصولی متفاوت استوار است چون‌ حوزه و دانـشگاه‌ یـا‌ مـکتب و مدرسه.

 

 

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما