تعلیم و تربیت آدمی کاری پر اجر و در عـین حال بسیار وقتگیر است و نتایج قطعی و نهایی آن نسبتا دیر آشکار میشود و ارجمندی آن بدان سـبب است که آدمیت آدمیزاده در گرو همین تعلیم و تربیت صحیح میباشد. با توجه بـه این مسئله و اهمیت نـقش تـعلیم و تربیت خانوادگی، در پرورش […]
تعلیم و تربیت آدمی کاری پر اجر و در عـین حال بسیار وقتگیر است و نتایج قطعی و نهایی آن نسبتا دیر آشکار میشود و ارجمندی آن بدان سـبب است که آدمیت آدمیزاده در گرو همین تعلیم و تربیت صحیح میباشد. با توجه بـه این مسئله و اهمیت نـقش تـعلیم و تربیت خانوادگی، در پرورش انسانی سالم از لحاظ روحی و روانی، آشنایی والدین و مربیان با نقش تربیتی خود در پرورش کودک امری لازم و ضروری به نظر میرسد.
آنچه که امروزه در اکثر خانوادهها فراوان به چشم میخورد اختلاف سـلیقه والدین بر سر تربیت کودکان خود میباشد که این اختلاف نظر ناشی از عدم آشنایی والدین با مسائل تربیتی و روانی و همچنین ناآگاهی از عوارض حاصله از چنین عدم توافقی بر سر این مسئله تـربیتی مـیباشد که درخور بحث و توجه والدین است. نمونههای فراوانی از اینگونه اختلاف نظرهای تربیتی در میان انواع خانوادهها وجود دارد. از طرفی پدر به پسر خود اجازه خروج از خانه را میدهد در همان حال مادر مخالف خروج کـودک خـود از خانه میباشد و این عدم توافق در روش تربیتی مشکلات فراوانی را چه برای والدین و چه برای کودک از لحاظ روحی و روانی به ارمغان آورده و باو لطمه شدیدی میزند.
موضوع دیگری که قابل بـحث و تـأمل است روابط پنهانی یکی از والدین با فرزند خود میباشد، فی المثل مادری پسر خود را که پدرش او را از بازی در کوچه منع کرده آهسته و بدون آنکه پدر متوجه گردد به کوچه میفرستد. و نظایر آن به کرات دیـده مـیشود تـا بالاخره روزی پدر متوجه این گونه کـارهای مـحرمانه هـمسر خود شده و آنوقت است که مشاجره و دعواهای سختی میان آن دو بوجود میآیند.
اینجاست که باید گفت واقعا منظور مادر از اینکارها چیست؟ آیا مـیخواهد حـاکمیت مـطلق خود را در خانه بدین صورت به اثبات برساند؟ آیا بخاطر خواست فـرزند دلبـندش است؟ و یا می خواهد بچه را علیه پدر تحریک نموده و روابط وی و پدرش را مغشوش سازد و یا ناآگاهانه و فقط بخاطر حس مادر و فرزندی و یـا… تـنها جـوابی که به این سئوال میتوان داد اینست که مادر در هرحال ایـنکار را فقط از نظر پرورشی و تربیتی نمیکند، بلکه این روش بیشتر ناشی از مشکلات و سوء تفاهماتی است که در خانواده میان پدر و مادر وجـود دارد و آنـوقت بـدینگونه یعنی به هنگام تربیت کودکان عرض اندام میکند.
این روش اثرات بدی بـر روحـیه کودکان باقی میگذارد که اهم آن ها از اینقرار است:
1- کودک متوجه این نکته شده که هر نـوع مـمنوعیتی واقـعا غیر قابل اجتناب نبوده و میشود کارهای ممنوع را نیز انجام داد و این عادت نـمودن تـدریجی کـودک به کارهای خلاف اخلاق را موجب میشود.
2- کودک میآموزد که چگونه میتوان کسی را علیه دیـگری تـحریک نـمود.و ممکن است در آینده شخصی دوبهمزن و تحریککننده بار بیاید که این خود لطمه بزرگی اسـت کـه والدین ناخودآگاه و نادانسته به آینده کودک خود میزنند.
3- اینگونه والدین حس و روحیه دروغـگویی در کـودک را بـطور ناخودآگاه پرورش میدهند.
4- محبت های افراطی و دوستی های پنهانی یکی از والدین (مثلا پدر) سبب تنفر کودک از مادر و یـا بـالعکس میشود، زیرا کودک وقتی که میبنید پدر آنقدر در حقش محبت میکند در اینجاست که احـساس مـیکند مـادر، وی را به اندازه پدر دوست ندارد و این میتوان به عنوان عامل تقویتکننده ایجاد حس تنفر کودک از یکی والدیـن بـاشد.
اما راه حل چیست؟ چه باید کرد که فرزندانمان دستخوش چنین آشفتگی روحی و انواع نـابسامانی های روانـی ناشی از عدم بکارگیری یک روش صحیح تربیتی از جانب والدین نگردند. و اما راه حل هایی که به نظر میرسد عبارتند از:
- اول اینکه از خود بپرسید که واقعا اختلاف سلیقه ما بر سر تربیت کودکان ناشی از چه عـواملی است؟
- آیا مـیخواهیم برتری خود را به اثبات برسانیم؟
- آیا به فرزندمان علاقه داریم؟
- آیا به خاطر خوشبختی وی تلاش میکنیم؟
- آیا این مشاجره و مباحثه و برخورد ما در مورد آن مسئله درخور اهمیت آن موضوع هست یا خیر؟