روابط فرزندان خانواده

هیچ خانواده‌ای نمی‌تواند کامل باشد‌ مگر‌ آنگاه‌ کـه در آن پای‌ فرزندی هم در میان باشد. وجود فرزند در خانواده همانند وجود‌ ضلع سوم برای مثلث اسـت که‌ بدون آن نه مثلث معنی پیدا می‌کند‌ و نـه خانواده. شک نیست‌ کـه قـوام و ثبات خانواده و شخصیت‌ فرزند به این امر بستگی دارد که‌ مناسبات […]

هیچ خانواده‌ای نمی‌تواند کامل باشد‌ مگر‌ آنگاه‌ کـه در آن پای‌ فرزندی هم در میان باشد. وجود فرزند در خانواده همانند وجود‌ ضلع سوم برای مثلث اسـت که‌ بدون آن نه مثلث معنی پیدا می‌کند‌ و نـه خانواده. شک نیست‌ کـه قـوام و ثبات خانواده و شخصیت‌ فرزند به این امر بستگی دارد که‌ مناسبات و روابط بین زن و شوهر و هم بین والدین و فرزند به چه‌ صورتی باشد.

 

زندگی در‌ خانواده‌ای بدین‌گونه‌ خوب میگذرد تا وقتی که نوزاد یـا فرزند دوم پیدا شود، که در آن صورت خواهیم دید در مواردی‌ ممکن است وضع همزیستی بهم‌ ریزد و وضعی جدید پدید آید. توضیح‌ اینکه‌ از حدود یکسالگی‌ این فرزند جدید تدریجا می‌ یابیم برای فرزند اول مـسئله‌ چـشم و هم‌چشمی مطرح شده و حسادت او را کلافه می کند. برای‌ استقرار روابط حسنه باید سالی‌ چند منتظر‌ بود‌ و این دوران سخت‌ و پر دردسر را گذراند.

 

تجارب نشان داده‌اند بهنگامی‌ که فاصله سنی فرزند اول و دوم کمی‌ باشد کـودک بـزرگتر بصورت حامی‌ کودک دوم درمی‌آید و بین آن ها رفاقتی‌ واقعی‌ پدید می‌آید. آن ها حتی چون فرزندان دو قلو باهم‌ برخورد می‌کنند و دوستی‌شان‌ واقعی وجدا برادرانه است.

 

از نظر تربیت ضروری است پدر و مادر روابـط بـین این دو فرزند را‌ بصورت‌ غیر‌ مستقیم و غیر محسوس‌ زیر نظر‌ داشته‌ باشند‌ تا بصورتی‌ خشن و غیر معقول در نیاید و یا کودکن از لحاظ عاطفی دچار یاس‌ دلسردی و سرخوردگی نشوند و رفتار شما بـا یـک‌ بـچه‌ ده‌ ساله و یک کودک پنـجساله قـطعا یـکسان‌ نیست بدان‌ خاطر‌ که نیازهای‌ اینان باهم متفاوت است. ولی‌ برای اینکه به اختلاف‌شان دامن‌ نزنید ضروری است عملکرد خود را در‌ رابـطه‌ بـا‌ آن ها زیاد متفاوت‌ نشان ندهید. مثلا در امر اعمال مـحبت‌ بـین آن ها تفاوت و اختلافی فاحش به چشم نخورد.

 

بدنیا آمدن فرزند سوم هم‌ ممکن است این موازنه ناپایدار‌ را‌ بهم‌ بـزند. در ایـن امـر کودک‌ بزرگتر خوشحال است از آن بابت‌‌ که‌ خود را رئیس و سر دسـته می‌ یابد مخصوصا بهنگامی که‌ در یابد او هم بمانند خودش‌‌ مثلا‌ پسر‌ است و احتمالا متحد و همدست فردای اوست. در چـنین‌ مـواردی فـرزند وسطی ضمن‌ اینکه‌‌ هم‌چنان‌ مورد حسادت فرزند اول است از تولد فرزند جـدید هـم‌ رنج می‌برد، زیرا حساب‌ می‌کند‌ که‌ جای او را در دل پدر و مادر پر کرده و محبت و عنایت والدین را که‌ ویژه‌ او بوده اسـت بـخود اخـتصاص داده است. بر این اساس‌ او در میان‌ دو‌ نفر‌ گیر کرده و ناگزیر است از هر دو رنـج بـبرد.

 

به هنگامی که فاصله سنی‌ فرزندان‌ زیاد‌ می شود در چند سال بعد اتحاد بزرگترها بوجود می‌آید و زمـانی کـه فـاصله سنی‌‌ کمتر‌ باشد‌ اتحاد کوچکترها بوجود می‌آید که بر اثر آن فرزند بزرگ‌ طرد شـده و بـاید به سراغ‌ افرادی‌‌ دیگر و به سوی دنیای بزرگترها روانه گردد. اتحاد پسر بـچه‌ها عـلیه دخـتر‌ بچه‌ خانواده‌ و برعکس اتحاد دختر بچه علیه پسر بچه‌ خـانواده امری است‌ که‌ بیش‌ یا کم‌ در برخی از خانواده‌ها به چشم‌ می‌خورد. در چنین صـورتی‌‌ پدران و مـادران باید هشیار باشند که این دسته‌بندی‌ها عارضه‌ نیافریند و کار به طرد و رد نکشد.

 

از مهمترین‌ مسائل‌ مـربوط بـه‌ کودکان در خانواده این است‌ افزایش عده بچه‌ها وزن و اهمیت‌‌ آن ها‌ را در چارچوب خانواده‌ افـزون مـی‌سازد و اگـر‌ روش‌ و رفتار‌ و یا نحوه عمل والدین درست‌ نباشد ممکن‌ است‌ در مواردی‌ اتحادیه‌ای از کودکان در برابر اولیـا پدیـد آیـد که عوارض و عواقبی‌‌ منفی‌ و ناگوار خواهد داشت.

 

البته این‌ نکته‌ را ناگفته‌‌ نـگذاریم‌ بـه‌ هنگامیکه وسعت خانواده‌ بیشتر شد و به‌ حدی‌ معین رسید انسجامی بیشتر در آن بوجود می‌ آید و هر کـودک از‌ آن بابت که‌ خود را متعلق به‌ یک گروه انسانی‌ می‌یابد‌ احساس‌ قدرت بـیشتری‌ مـی‌کند و حتی سعی‌ دارد‌ این‌ قدرت را در جمع مصرف نـماید کـه چـون محاسبه نشده و غیر عقلانی‌ است‌ ممکن اسـت در مـوارد صدمه‌ بیافریند‌.

 

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما