نقش پررنگ رسـانه مـلی (صدا و سیما)، رسانه دیجیتال (اینترنت)، رسانههای مکتوب (انواع نشریات) و رسانه های دیگر میتواند مـتولیان آمـوزش مهارت های زندگی را در محقق ساختن رویکردهایشان یـاری کند. تـأثیر تـلویزیون در شـکلدهی جهانبینی مخاطب بر هیچ کس پوشـیده نـیست. اکثر بینندگان از برنامههای تلویزیونی خاطره هایی به یاد دارند که از حقایقی […]
نقش پررنگ رسـانه مـلی (صدا و سیما)، رسانه دیجیتال (اینترنت)، رسانههای مکتوب (انواع نشریات) و رسانه های دیگر میتواند مـتولیان آمـوزش مهارت های زندگی را در محقق ساختن رویکردهایشان یـاری کند. تـأثیر تـلویزیون در شـکلدهی جهانبینی مخاطب بر هیچ کس پوشـیده نـیست. اکثر بینندگان از برنامههای تلویزیونی خاطره هایی به یاد دارند که از حقایقی متقن سـخن میگفتند. این امر به کمک پدیده هـمذاتپنداری (اغلب با شخصیتهای مـثبت و نـافذ) و تکنیک های بدیع و جلوه های ویژه مـحقق مـیشود.
اگر صدا و سیما بتواند تمامی ظرفیتهای رسانهای را در قالب برنامه های گوناگون، اعم از فرهنگی، هـنری، عـلمی، نمایشی و… در آموزش مهارتهای زندگی اسـتخدام کـند، نـقش عمدهای را در تربیت کـودکان و نـوجوانان جامعه بر عهده خـواهد داشـت.
اثرپذیری کودکان و نوجوانان از سیما بسیار بالا بوده و این رسانه، نقشی ماندگار در روح و روان و رفتارهای آینده آنـان بـاقی می گذارد. اما نحوه عملی سـازی آمـوزش مهارتهای زنـدگی در قـالب بـرنامههای مختلف نیازمند پژوهشهای جـدی است و لازم است سازوکار های مناسب برای تعدیل و تطابق مهارتهای آموزش داده شده و اصول برنامه سازی و ملاحظات بومی (دیـنی، فـرهنگی و…) کشورمان صورت گیرد. تعامل چند جـانبه بـرنامه سازان رسـانه بـا ایـده پردازان و آموزشگران مهارت های زنـدگی، روانشناسان و افراد آموزشدیده، تحقق بهتر این اهداف را بیش از پیش فراهم خواهند ساخت.
برای تولید برنامه هایی با مـحوریت آمـوزش مـهارت های زندگی، بهتر است تعریفهای بیان شده از مـهارت های اصـلی و فـرعی، مـبنای کـار قـرار گیرد و عملیاتی کردن مباحث و تولید برنامه ها بر اساس آن تعاریف صورت گیرد. برای مثال، اگر بخواهیم مهارت «نه گفتن» را که از زیرشاخه های مهارت تفکر انتقادی است به تـصویر بکشیم. باید با مفهوم تفکر انتقادی و ارتباط آن با زندگی کودکان آشنایی کاملی داشته باشیم.
باید به مخاطب نشان دهیم که فردی که تفکر انتقادی را در خود ایجاد و تقویت کرده، توانایی تـحلیل عینی اطلاعات موجود را دارد؛ می داند که دیگران همیشه درست نمیگویند و از قدرت نفوذ همسانان بر یکدیگر آگاه هستند. بنابراین، اگر دوست یا غریبه ای به او پیشنهاد نامناسبی داد، با اعتماد به نفس بالایی «نـه» بـگوید.
حال این پرسش مطرح است که چگونه می توان این مهارت را در قالب برنامه های رادیویی یا تلویزیونی ارایه کرد؟ نحوه ارایه مهارتهای زندگی در قالب برنامههای رادیـویی و تـلویزیونی، سؤالی است که ذهن اکـثر اصـحاب رسانه را به خود مشغول کرده است. تجربه برنامهسازان موفق کشورهای مختلف در این خصوص سرمشق برنامهسازان رادیویی و تلویزیونی باشد که از نمونههای موفق آن میتوان به تـجربه کـایکای در نپال اشاره کرد. وی مـشاور مـهارت های زندگی و ایدز در برنامه رادیویی، به نام «گپی با بهترین دوستم» که برای نوجوانان پخش میشد، بود. از آنجا که «بهترین دوست»، همواره در زندگی نوجوان و جوان نقش چشمگیری دارد، این برنامه توانست مـخاطبان بـی شماری را جذب کند. مجریان در این برنامه به عنوان بهترین دوست برای نوجوانان درباره مهارتهای زندگی اطلاعاتی را ارایه میکردند.
برای آموزش مهارتهای زندگی در برنامههای رادیویی و تلویزیونی روشهای متفاوتی به کـار گـرفته میشود. یـونیسف نیز هفت روش ایفای نقش در نمایش نامه؛ کار روی متن نمایش؛ توجه به ارزش ها؛ حل مسئله گروهی؛ نمایش ویدیویی؛ سـخنرانی مهمان و بحث گروهی را از روش¬های مؤثر در این آموزشها معرفی کرده است.
اهمیت نقش رسانهها به ویژه رسانههای دیداری، امروزه در زندگی افراد غیر قابل توصیف است. به ویژه مسائل مربوط به برنامههای تلویزیونی در نظام آموزشی و پرورشی و تاثیر آن در رشد، شناخت و یادگیری. براساس برخی مطالعات، اغلب بین تماشای تلویزیون و واکنشها و رفتارها و نگرشهای کودکان ارتباط مستقیم وجود دارد؛ به طوری که کودکان و نوجوانانی که فیلمهای خشونتآمیز تلویزیونی تماشا میکنند نمرههای بالاتری در شاخصهای پرخاشگری در مقایسه با سایر همسالان خود دریافت میکنند.
امـید است که برنامهسازان خلاق و متعهد برنامه های کودکان و نوجوانان با الهامگیری از این روش های علمی بتوانند به یکی از اصـیل ترین آرمـانهای صدا و سیما؛ یعنی ارتقای سطح دانش و نگرش و مهارت شهروندان دست یابند.
دلایل آسیبپذیری کودکان
یکی از ویژگیهای مهم کودکان شناخت محدود آن ها از تمام جنبههای جهان مادی و اجتماعی است که در آن زندگی میکنند. در حقیقت کودکان در حالی به تلویزیون روی میآورند که در مقایسه با دیگران شناخت کمتری دارند، این مسأله ناشی از نکات و دلایل زیر است:
1- کودکان ممکن است در صورت نداشتن آگاهی پس زمینهای لازم برای فهم محتوای برنامه یا از فهم آن عاجز باشند یا آن را غلط درک کنند.
2- کودکان ممکن است محتوای برنامه را به عنوان «اطلاعات دقیق» بپذیرند درحالیکه از نظر بینندگان آگاه و با شناخت بالاتر، اطلاعات به شکل دیگری ارزیابی میشود.
3- کودکان ممکن است بدون توجه شایسته به اطراف و انگیزههای تولید پخش برنامه، به ارزیابی آن بپردازند.