پدر ومادر هر دو در این امر موثر هستند و به یک میزان نقش دارند لیکن به دلیل اینکه ارتباط مادر با کودک بیشتر از پدر است و زمان بیشتری را با کودک سپری میکند،تأثیر تربیتی مادر بیشتر است. پدر زمان کمتری با کودک همراه است و در این زمان ممکن است مسائل کمتری پیش […]
پدر ومادر هر دو در این امر موثر هستند و به یک میزان نقش دارند لیکن به دلیل اینکه ارتباط مادر با کودک بیشتر از پدر است و زمان بیشتری را با کودک سپری میکند،تأثیر تربیتی مادر بیشتر است. پدر زمان کمتری با کودک همراه است و در این زمان ممکن است مسائل کمتری پیش بیاید که نیاز به اعمال اصول تربیتی داشته باشد لیکن مادر به دلیل اینکه زمان بیشتری با کودک است مسائل بیشتری را شاهد است که نیاز به اعمال نکات تربیتی دارد و به دلیل همین ارتباط بیشتر مادر با کودک طبیعتا تربیت کودک بیشتر با مادر است.این به این معنی نیست که پدر نقشی نداشته و باید خود را کنار بکشد بلکه توصیه این است که حتی اگر پدر از کودک دور است در مواقعی که حضور دارد در هماهنگی با اصول تربیتی مادر کوشا باشد ودر این زمینه نظر دهد.
نکته مهم دیگر دخالت مادربزرگ و پدربزرگها در امر تربیت است که رفتار آن ها ضربههای تربیتی مهمی را وارد می کند. مشخص است که بنابر مقتضیات زمان نحوه تربیت مادربزرگ و پدربزرگها با والدین کودکان متفاوت است و اصول تربیتی زمان آنها کاملا با اصول تربیتی این دوران متفاوت است. این اختلاف تربیتی وجود دارد و اصولا مادربزرگ و پدربزرگها در رفتار با کودک بسیار عاطفی و در موارد بسیاری غیر منطقی عمل میکنند که این رفتار به اصطلاح منجر به لوس شدن کودک میشود. این مساله اختلاف تربیتی را بوجود میآورد و در واقع کودک متوجه نخواهد شد که نحوه درست رفتار کدام است اصولی که والدین به کار میگیرند و یا اصولی که مادربزرگ و پدربزرگ ارائه میکنند.
در نتیجه دوگانگی برای او بوجود آمده و منجر به سوء استفاده شده و معمولا به اهداف خود میرسد. به همین دلیل بهتر است اگر والدینی مجبور به سپردن کودک به والدین خود هستند آنها را با اصول تربیتی خود آشنا کرده و از آنها بخواهند این اصول را رعایت کنند حتی اگر به این اصول اعتقادی ندارند زیرا این اصول به نفع تربیت کودک است. هماهنگی در تربیت کودک مهمترین نکتهای است که باید نسبت به آن اهمیت داد و آگاه بود.
- عوارض عدم هماهنگی
اهمیت این امر به حدی است که گفته میشود ارائه یک الگوی تربیتی غلط ولو یکسان آسیب تربیتی کمتری نسبت به اعمال اصول تربیتی صحیح لیکن غیر هماهنگ والدین به کودک میزند. زیرا کودک زمانی که مشاهده کند انجام برخی رفتارها از جانب او توسط یکی از والدین مورد شماتت قرار میگیرد و توسط والد دیگر مورد تأیید قرار میگیرد دچار دوگانگی میشود.
قرار بر این است که به کودک آموزش داده شود که رفتار غلط کدام است و رفتار درست چیست و علت تربیت این است ولی زمانی که والدین خود در خصوص درست و غلط بودن رفتاری هماهنگ نیستند طبیعی است که قادر به آموزش صحیح نیستند. کودک در این شرایط دچار بهت میشود که بالاخره فلان رفتار من درست است یا خیر؟
در نتیجه این دوگانگی منجر به استرس و اضطراب در او میشود زیرا نمیداند با انجام رفتاری خاص آیا مورد تنبیه قرار میگیرد یا تشویق میشود؛ این مسأله تأثیر بدی بر روحیه او بجای میگذارد و کودک از این اختلاف نظر والدین سوء استفاده میکند و فردی سوء استفاده گر میشود.
مشکل دیگری که ایجاد میشود این است که کودک بی بندوبار و حرف نشنو خواهد شد زیرا زمانی که شاهد این رفتار است که پدر برای روش تربیتی مادر ارزشی قائل نمیشود و مادر هم به همین صورت عمل میکند دیگر روشهای تربیتی بر روی او موثر نخواهد بود ونتیجه ندارد ودر نتیجه برای اطرافیان ارزشی قائل نخواهد بود واین مشکل به همین جا ختم نخواهد شد واین کودک در مدرسه و بعدها در اجتماع فردی بی بندوبار ،لاقید و بی مسئولیت بار خواهد آمد که هیچ اعتقادی به اصول اخلاقی نخواهد داشت.
سلام فرزندم یه بچه هست که اصلان حرف گوش نمیده لجبازی میکنه دچار دوگانگی هم شده خواهشن راهنمایم کنین