از آنجا که تمایل به زندگی اجتماعی ریشه در درون آدمی دارد، نوجوان حاضر است حتی به صورت مضحکه در گروه باقی بماند، اما از گـروه کـنار گذاشته نشود. به همین دلیل گروه هـمسالان مـیتواند نـه تنها نیاز به زندگی اجتماعی نوجوان را بـرآورده سـازد، بلکه میتواند با ایجاد شرایطی، امکان آشنایی بیشتر نوجوان با […]
از آنجا که تمایل به زندگی اجتماعی ریشه در درون آدمی دارد، نوجوان حاضر است حتی به صورت مضحکه در گروه باقی بماند، اما از گـروه کـنار گذاشته نشود. به همین دلیل گروه هـمسالان مـیتواند نـه تنها نیاز به زندگی اجتماعی نوجوان را بـرآورده سـازد، بلکه میتواند با ایجاد شرایطی، امکان آشنایی بیشتر نوجوان با خرده فرهنگ مـردان یـا زنان (به تناسب دختر یا پسر بودن وی) را فـراهم نـموده و نـوجوان را آماده پذیرش نقش های اجتماعی بنماید. بـه ایـن ترتیب نوجوان (به ویژه پسرها) در گروه همسالان خود امکان رقابت با همسالان خـویش را پیـدا کرده و نه تنها توانمندی های خود را در ایـن رقابت ها محک میزنند، بـلکه بـا شور و هیجان ناشی از این رقـابت ها بـه ارضای روحیه تنوع طلب و هیجان خواه خویش، میپردازند.
به این ترتیب در موارد دیگری ائمـه مـعصومین (ع) معیارهایی ارائه کـردهاند کـه مـسلمین از طرح دوستی بـا چـه کسانی پرهیز نمایند. امـام عـلی (ع) فرموده است: «از رفاقت با کسانی که اعمال و افکارشان برخطاست، بر حذر بـاش چـه آدمی به رویه دوستانش خو میگیرد.» امـام عـلی (ع) در مـوارد دیـگری افراد را از رفاقت با چـاپلوس (که آدمی را اغفال کرده و کار ناروا را در نظر وی روا و زیبا جلوه میدهد) و دروغگو (که به خاطر فـضیلتی کـه در آدمی نیست، به مدح وی میپردازد) بـر حـذر داشـته اسـت.
بعضا مربی ممکن است با متربیانی برخورد نماید که دچار انحراف اخلاقی – رفتاری بوده اند و علی رغم آن که فرضا روش های تکریم شخصیت بینش دادن و غیره را در مورد آن ها اعمال کرده اسـت، نـتیجه مثبتی از اقدام خویش نمیگیرد. در برخی از این مواقع عامل به نتیجه نرسیدن برنامهریزی و تلاش مربی، گروه همسالان فرد منحرف است زیرا اگرچه متربی همه روزه ممکن است به میزان ده دقیقه، طرف صـحبت مـربی خویش قـرار گیرد اما نباید از نظر دور داشت که وی عضو گروه همسالان خاصی است که در طول روز ساعت ها با آن ها نـشست و برخاست داشته و الزاما برای حفظ موقعیت خویش در گروه، باید از ارزش های گروه تـبعیت نـماید.
به همین دلیل او ممکن است خود را با دو مسیر جدایی از هم مواجه ببیند و نهایتا تعارض حاصل از این جدایی راه ها را بـه نـفع گروه همسالان خویش حل کند و علی رغم اصرارهای مربی سریعا خود را به ظاهر تـابع خـواسته های وی نـشان دهد. بنابراین مربیان و معلمان باید همواره به گروه همسالان فردی که روی وی برنامه ریزی مینمایند، توجه داشـته و در صورت لزوم به شکستن یا تغییر گروه همسالان وی بپردازند، چرا که تـعویض گروه یک متربی از گـروه ولگـردان و بیخیالان و وارد نمودن وی به یک گروه ورزشی، هنری، اجتماعی، درسی و غیره، همانندسازی ارزشی فرد مزبور با هنجارهای گروه را به دنبال خواهد داشت.
و به این ترتیب دانشآموزان خوب، متشکل در گروه های همسالان دیگر مـیتوانند به عنوان بهترین همکاران معلم یا مربی در اصلاح دانشآموز منحرف موثر واقع شوند. مثلا یکی از مربیان تربیتی در برخورد با یکی از دختران دبیرستان،که دارای پوششی زننده بود، متوجه میشود که خانواده دخـتر، وی را تحت فشار میگذارند تا او چادر به سر نکند، ایشان پس از گفتگوهای زیاد با دختر متوجه میشود که دختر نسبت به اهمیت پذیرش حجاب کامل، واقف است، اما درحالیکه گریه مـیکند، عـنوان مینماید: «من میترسم که دوباره چادر سرم کنم چرا که دوستانم به من میگویند پارسال چادری بودی امسال مانتو شلواری، چی شده که حالا باز به عقب برگشتی!»
مـربی مـزبور که میبیند شاگرد شجاعت برخورد و تحمل تمسخر دوستانش را نداشته و در نتیجه وضع حجاب او به همان صورت باقی خواهد ماند، عملا در حل مساله میماند. اما ایشان پس از گذشت مدتی متوجه میشود پس از آن که هـمان شـاگرد به طور اتفاقی عضو تیم بـسکتبال مـدرسه شـده است، نحوه لباس پوشیدنش هم تغییر کرده و اصلاح شده است که طبیعتا در اینجا با تغییر گروه همسالان، که مربی به آن تـوجهی نـداشته اسـت، تغییر ارزشی فرد تحقق پذیرفته و انحراف وی اصلاح شـده اسـت.
اما گذشته از آن که توجه به گروه همسالان و مسئله همانندسازی ارزشی جوان ها در این گروه ها باید مورد توجه مربی قرار بـگیرد، و مـربی آگـاهانه در برخورد با معضلات پیچیده به عنوان یکی از اساسیترین کارهای مـمکن درصدد تغییر گروه همسالان فرد برآید (و در صورت امکان گروه مرجع فاسد به وجود آمده را از بین ببرد) ذکر ایـن نـکته ضـروری است که گروه همسالان بعضا نسبت به برخی از افراد مقاوم اسـت و آن ها را نمیپذیرد که طبعا توجه به این مسئله میتوان مربی را بر آن دارد تا با اخذ تدابیری،مانع از طـرد شـاگردی کـه در گروه همسالان خاصی قرار داده شده است بشود. یکی از این نکات توجه بـه پایـگاه اقـتصادی – اجتماعی افراد گروه همسالان است.
از یک نظر کلی افرادی که در مرکز ثقل گروه هـمسالان قـرار دارنـد، بسته به جنس گروه و پایگاه اقتصادی و اجتماعی گروه افراد خاصی هستند. به این تـرتیب کـه فرضا در گروه همسالان دختران، غالبا دخترانی که ظاهری ظریف و لطیف و روحیهای حساس، شـاعرانه و هـنر دوسـت دارند رفتارشان حاکی از ملایمت و لطف و عاطفه است، بیشتر مورد توجه میباشند. در گروه همسالان پسـران، افـرادی که قامتی بلند و بدنی عضلانی و قدرتمند روحیهای قوی و مبارزه جو و مدبر دارند و قدرت هـر چه تـمامتر کـارهایشان را پیش میبرند، بیشتر مورد توجه هستند.
نه تنها مسئله فوق در گروه همسالان وجود دارد، بلکه بـا تـغییر شرایط اقتصادی اجتماعی و فرهنگی، در معیارهای اساسی گروه همسالان نیز تغییراتی رخ میدهد. ایـن تـرتیب کـه فرضا در یک گروه همسالان متشکل از اقشار مرفه، افراد اجتماعی دارای آداب، خوش برخورد، خوش تیپ امثالهم در مـرکز ثـقل گـروه قرار میگیرند حال آن که در یک گروه همسالان در اقشار ضعیف اقتصادی – اجتماعی، افـراد جسور، بـیباک و قدرتمند بیشتر مورد توجه هستند همین تفاوت ها سبب میشود که فرضا از نـظر گرو ههای همسالان اقشار مرفه نـوجوانان جـنوب شهری بیادب، پرخاشگر، متجاوز، درس نخوان، بیپرستیژ و نظایر آن به حساب بیایند و متقابلا از نظر گـروه های هـمسالان افراد جنوب شهری، جوانان مرفه شما شـهری زن صـفت، نـازک نارنجی و اصطلاحا سوسول نامیده شوند.