
تلویزیون بهعنوان وسیلهای اثربخش در آموزش، بر رشد ذهنی، اخلاقی، عاطفی، اجـتماعی و حتی جسمانی کودکان و نوجوانان تأثیر عمیق و گسترده داشته است، به همین دلیل بـررسی و شناخت عوامل مؤثّر بـه منظور بـهبود برنامههای آموزشی در تلویزیون، ضرورت دارد. الف: نظرات دانشآموزان در مـورد تأثیر تلویزیون چیست!؟ دانشآموزان مدارس راهنمایی معتقد بودند […]
تلویزیون بهعنوان وسیلهای اثربخش در آموزش، بر رشد ذهنی، اخلاقی، عاطفی، اجـتماعی و حتی جسمانی کودکان و نوجوانان تأثیر عمیق و گسترده داشته است، به همین دلیل بـررسی و شناخت عوامل مؤثّر بـه منظور بـهبود برنامههای آموزشی در تلویزیون، ضرورت دارد.
الف: نظرات دانشآموزان در مـورد تأثیر تلویزیون چیست!؟
دانشآموزان مدارس راهنمایی معتقد بودند که برنامههای درسی تلویزیون آموزشی در یادگیری آن ها نقش مثبت داشته است. هـمین بـررسی نـتایج نشان داد که 90.6% دانشآموزان جواب مثبت و 9.4% جواب منفی داده اند کـه در سطح 99% اطمینان تفاوت بین جواب ها معنیدار میباشد.
کودکان و نوجوانان سال های چهارم و پنجم و سه سال راهنمایی، تلویزیون را “خـوب”می دانند ولی معتقد بودند که، بودن این وسیله در خانه “گاهی” مزاحم درس خواندن میشود و بر عملکرد درسی آن ها اثر مـنفی مـیگذارد. دانـشآموزان دورۀ راهنمایی، بیش از دانشآموزان سال های چهارم و پنجم، تلویزیون را مخّل درس خواندن دانـسته بـودند.
ب: نظرات والدین و مربیان در مـورد تأثیر تلویزیون چیست!؟
بعضی از والدین و مربیان بر اسـاس بـاور کلی، که تلویزیون بر مهارت های تحصیلی کودکان و نوجوانان اثر منفی میگذارد، در طول سـال تـحصیلی و بـخصوص در زمان برگزاری امتحانات، آن ها را از مشاهده تلویزیون بازمیدارند. این برخورد باعث میشود که کودکان و نـوجوانان حـتی از بـرنامههای بسیار مفید آموزشی و اخلاقی، که میتواند بر مهارت های تحصیلی آن ها نیز تأثیر مثبت داشـته بـاشد، محروم شوند.
والدین و مربیان معمولا به دلایل زیـر، کـودکان و نـوجوانان را از مشاهده تلویزیون بازمیدارند:
1- ترس از کم شدن علاقه به مطالعه مخصوصا متون نوشتاری،
2- ناتوانی فـرزندان آن ها در برنامه ریزی کار و تفریح و تنظیم و اختصاص وقت کافی برای درس خواندن،
3- محدود شدن رشد کـلامی (مـحدودیت در تـعداد و تنوع واژگان)،
4- اتکاء شدید به محرک های دیداری و ناتوانی یا ضعف در پاسخ دادن به محرک های شنیداری،
5- مـنفعل شـدن،که غالبا به صورت «عدم قبول مسؤولیت در انجام تکالیف» بروز میکند،
6- کـم شـدن عـلاقۀ یادگیری مطالب درسی،
7- اشکال در پردازش، تفسیر و ارزشیابی اطلاعات،
8- کاهش کنجکاوی و نوآوری،
9- عدم پیشرفت درسی و افت تـحصیلی.
بـرای ارزیـابی دقیقتر والدین، مربیان و دانشآموزان دربارۀ «تأثیر منفی تلویزیون بر مهارتهای تحصیلی کـودکان و نـوجوانان» و دسترسی به فرهنگی «صحیح» در بهرهبرداری از برنامههای تلویزیون، پژوهش هایی که مبین اثرات مثبت و منفی تلویزیون بر مـهارت های تـحصیلی کودکان و نوجوانان دارد مورد، بررسی قرار میگیرد.
«اثرات مثبت» تلویزیون بر مهارت های تـحصیلی
حاکی از آن است کـه تـلویزیون آمـوزشی از دیدگاه والدین، دبیران و دانشآموزان دورۀ راهنمایی، اثـری مـثبت بر مهارت های تحصیلی دانشآموزان داشته است. هفتاد و پنج درصد از دبیران ضمن مثبت دانـستن اثـر تلویزیون آموزشی بر یادگیری دانـشآموزان، مـعتقد بودند کـه «تلویزیون آمـوزشی» بسیاری ار کمبودهای مدارس را جبران میکند. تلویزیون آموزشی باعث افزایش علاقه دانشآموزان به موضوعاتی که در مـدرسه مـطرح میگردد شده است.
مـشاهدۀ بـعضی از برنامههای آموزشی که بر یـادگیری واژگـان کودکان 3 تا 5 سالۀ کم رفاه که انگلیسی زبان دوم آن ها بوده، اثر مثبت داشـته اسـت. ایـن برنامه های آموزشی، هـمچنین در یـاد دادن حروف و اعداد به کـودکان پیـشدبستانی، اثر مثبت داشته است. این کودکان هنگام ورود به دورۀ آمادگی دارای مهارت های بیشتری در خـواندن بـودهاند و اندوختۀ لغات آن ها گسترده تر از کودکانی بـوده اسـت که ایـن بـرنامه را کـمتر مشاهده میکردهاند. اهداف ایـن برنامه، که از ابتدا به روشنی مشخص شده بوده، تسهیل توانایی های شناختی مانند تشخیص دادن، تمایز (افـتراق) اعـداد و حروف، شمارش، ردیف کردن، طبقهبندی کـردن و حـل مـسایل سـاده بـوده است.
«اثرات منفی» تلویزیون بر مهارت های تحصیلیکودکان و نوجوانانی که زیاد تلویزیون نگاه میکنند، در کارکردها و تعهدات کلامی خود دچار تغییراتی میشوند؛ به اینترتیب که نیاز کـمتری بـه صحبت کردن و بخصوص صـحیح سـخن گفتن نشان میدهند. علاوه بر کمتر صحبت کردن، این کودکان و نوجوانان نهتنها از واژگان کمتری استفاده میکنند بلکه واژگان آن ها قالبی بوده و از تنوّع کمی بـرخوردار اسـت. افزون بر این، آن ها در برابر مطالب درسی که با سرعت کمی ارائه میگردد، بیحوصله میشوند؛ یعنی پشتکار لازم و کافی را در توجه به مطالب نشان نمیدهند و از پرداختن به آن صرفنظر میکنند.
محدود شدن «فراخنای تـوجه» (مدتزمانی که یک شخص میتواند بر روی فعالیتی تمرکز کند ، گستره یا فراخنای توجه گویند. این گستره در سنین مختلف، سطح رشد، شرایط جسمانی و روانی و براساس میزان جذابیّت فعالیت برای شخص متفاوت است.) از جـمله مسائل مـزاحم دیگر است. محدودیت زمان توجه، غالبا در دیگر فرآیند های پردازش اطلاعات اثر نامطلوب میگذارد و یادگیری را دچار اختلال میسازد.
به این نـحو کـه کـودکان و نوجوانانی که ساعات زیادی مشغول تماشای تلویزیون میشوند، به فعالیت های ذهنی که مستلزم «رمزگردانی» است نیاز کـمتر و در نـتیجه توجه کمتری نشان میدهند و فقط به دریافت اطلاعات،«ثبت حسی» و نگهداری آن ها در حـافظه کـوتاه مـدت بسنده میکنند. در چنین وضعی، اطلاعات وارد حافظۀ بلند مدت نمیشود و با اطلاعات پیشین (ساختارهای ذهنی موجود) پیـوند لازم را پیدا نمیکند. بنابراین، یادگیری به صورت «تغییر پایدار» به درستی صورت نمیگیرد و در فـرآیند بازگردانی اطلاعات، اختلالات مـشهود ایـجاد میکند.
در اثر مشاهده تلویزیون، مطالعه کمتر صورت میگیرد و مهارت خواندن کندتر میگردد و بینندگان مطالبی برای خواندن انتخاب میکنند که تداوم نـدارد؛ یعنی مثل کتاب دارای موضوع واحد، مشخص و پیگیر نیست و خواندن آن نیاز به توجه و تمرکز حواس مختصری دارد. در این مورد، کودکان و نوجوانانی که بیش از چهار ساعت در روز به مشاهده تلویزیون مـیپردازند، بـیشتر به مطالعهء متونی که مربوط به برنامههای مورد علاقه آن ها در تلویزیون میباشد، خود را مشغول میکنند و علاقۀ کمتری به مطالعۀ کتاب های درسی نشان میدهند.
بهطور کلی، بهعلت توجه به محرّک های دیداری، علاقه و توجه به محرک های نوشتاری کم میشود و نتیجه آن، در کوتاه مدت، کند شدن مهارت خواندن و، در بلندمدت، علاقۀ کمتر به مطالعۀ متون نوشتاری و بـویژه کـتاب های درسی است.
کودکان و نوجوانان نسبت به گفته دیگران، که محرّکی شنیداری است، بیتوجه میشوند؛ یعنی آن ها در «گوش دادن فعال» دچار اختلال میگردند. در مـورد نـوشتن نـیز، همانطور که اغلب در تلویزیون مـعمول اسـت، نـوشتههای آن ها نظم و سازماندهی لازم و کافی را ندارد. تأثیر منفی مشاهدۀ تلویزیون بر «گوش دادن فعال» و نـوشتن غـالبا بـاعث «افت تحصیلی» و ترک تحصیل میشود. ایجاد اختلال در پردازش اطلاعات، کودکان و نوجوانان در یادگیری از طریق محرکّ های شنیداری دچار مشکل میشوند و کنجکاوی آن ها نیز کـاهش مـییابد.
تأثیر تلویزیون بـر عـملکرد درسـی کودکان و نوجوانان موضوع پیچیدهای است و مستلزم توجه به عوامل بسیار میباشد؛ به نظر مـیرسد کـه تـأثیر تلویزیون بر مهارت های تحصیلی کودکان و نوجوانان تابعی است از انواع برنامههایی که آن ها مشاهده مـیکنند. بـرنامههای آموزشی که با هدف های خاص آموزش مهارت های درسی، با کمک متخصصان تعلیم و تـربیت و بـرنامهریزی درسـی تدوین شده است، معمولا اثراتی مثبت بر مهارتهای تحصیلی دانشآموزان داشته است.
محدودیت های مـوجود
از این بـررسی معلوم میشود، که در مورد اثرات مثبت و منفی تلویزیون بر مهارت های تـحصیلی کـودکان و نـوجوانان، هنوز نتیجه قابل اتکایی بدست نیامده است. موقعیّت، تجربیات و تحقیقات ناکافی ما، در ایران، نشان مـیدهد کـه بر مبنای یافتههای ذکر شده، نمیتوان به این سؤال که: «آیا تـأثیر تـلویزیون بـر مهارت های کودکان و نوجوانان ایرانی» مثبت یا منفی است پاسخ قطعی داد زیرا:
1) اشکالات مطالعات اجتماعی
الف: به دو متغّیر پیشرفت درسـی و تـلویزیون و چگونگی تأثیر آن ها بر یکدیگر توجه لازم و کافی مبذول نشده است. بیشتر مطالعات، فقط مدت زمان مـشاهده تـلویزیون را به عنوان «متغیّری اساسی» مورد توجه قرار داده است. پیشرفت درسی نیز از طـریق نـمراتی که دانشآموزان در آزمونهای مختلف، مثلا خواندن یـا ریـاضیات بـدست آوردهاند، محاسبه شده است. در این پژوهش ها، تـوجه نـشده است که اگر دانشآموزی مثلا در ریاضیات افت پیدا کرده آیا در برابر آن خلاقیّت یـا کـنجکاوی بیشتری در او مشاهده شده است یـا خیر؟ در ایـن پژوهشها،ب ـهدرستی مـعلوم نـیست که از دو متغیّر «پیشرفت تحصیلی» و «مدت زمـان» مـشاهده تلویزیون، کدام علت و کدام معلول است. ممکن است دانش آموزی که عملکرد درسـی مـطلوب ندارد، بهعنوان فرار از قبول مسئوّولیت و کـار یادگیری، که بهصورتی انـگیزهای مـثبت برای آن ندارد، به تلویزیون پنـاه بـبرد.
ب: در مـطالعات نقش عوامل مختلف از قبیل: وضـع اقـتصادی – اجـتماعی، انگیزۀ، پیشرفت، نـحوه اسـناد کودکان و نوجوانان، کنترل مـیزان سـاعات مطالعه و مشاهدۀ نوع برنامههای تلویزیونی، آموزشی و غیرآموزشی، به درستی کنترل نشده است.
پ: باتوجه بـه ایـنکه مشاهدۀ تلویزیون و پیشرفت درسی در یک مـحیط وسـیعتر صورت مـیگیرد و تـعامل و اثـرات متقابل و چندجانبه فرهنگ تـلویزیون، خانواده و مدرسه بر عملکرد درسی کودکان و نوجوانان اهمیّت دارد، به تأثیر این عوامل توجه محدود شـده اسـت. به عبارت دیگر، تأثیر تلویزیون بـر کـودکان و نـوجوانان در چـارچوب یـک «الگوی تأثیر دوجـانبه» کـمتر مورد توجه بوده است.
2) موقعیت ما با جوامعی که پژوهش ها در آن ها انجام پذیرفته است، تـفاوت دارد. از جـمله تـفاوتها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف: تـعداد شـبکههای تـلویزیوین در کـشور مـا مـحدود است و بیننده قدرت انتخاب کمتری دارد.
ب: کودکان ایرانی در مقایسه با کودکان غیرایرانی وقت کمتری صرف مشاهده تلویزیون میکنند.
پ: برنامهها و بهویژه برنامههای آموزشی ارتباط بیشتری با مفاهیم و ارزشهای ارائه شـده در مدرسه دارند.
ت: خانوادههای ایرانی در مقایسه با خانوادههای جوامع غربی، حداقل در سطح دبستان و تا حدی در سطح راهنمایی، کنترل و نظارت بیشتر بر رفتار کودکان و نوجوانان دارند.
نقش تلویزیون بهعنوان وسیلهای اثربخش در تغییر و تحول در دوران بازسازی و در عصری که به عصر «ما فوق صنعتی»،«عصر پویایی»و «عصر دانایی» مشهور میباشد، بسیار حساس و ظریف است. در برههای از زمان که تغییرات جهان آن قدر سریع شده است که پیدایش و فروپاشی به صورت دو همزاد درآمدهاند، بـهتر اسـت به جای نگرانی، نظاره یا ستیز با اثرات متنوّع تلویزیون، سعی کنیم که درک بهتر و عمیقتری از اثرات گوناگون آن بهویژه اثرات مثبت آن بدست آوریم.