
در فرهنگ لغات قاموس دربارۀ واژۀ «حماسه» آمده است: «حمس» بر وزن «فرح» یعنی در دین و کارزار، سـخت و مـحکم است، و اسم از این فعل، «حـمس» و «احـمس» اسـت. ابن اثـیر در جـلد اول کتاب نهایه مینویسد: «حـمس» جـمع «أحمس» است و آنان طایفۀ قریش و اولاد آنان و طایفۀ کنانه و جدیله […]
در فرهنگ لغات قاموس دربارۀ واژۀ «حماسه» آمده است: «حمس» بر وزن «فرح» یعنی در دین و کارزار، سـخت و مـحکم است، و اسم از این فعل، «حـمس» و «احـمس» اسـت. ابن اثـیر در جـلد اول کتاب نهایه مینویسد: «حـمس» جـمع «أحمس» است و آنان طایفۀ قریش و اولاد آنان و طایفۀ کنانه و جدیله قیس هستند.
آنان به ایـن دلیـل «حمس» نام گرفتهاند که در دین خـود «تـحمس» یعنی شـدت و اسـتواری داشـتند و حماسه، شجاعت است. عـادتشان این بود که در مزدلفه وقوف میکردند و به عرفات نمیرفتند و میگفتند: ما اهل خداییم و از حرم بـیرون نـمیشویم. همچنین در حال احرام از در وارد خانههایشان نمیشدند. بـر ایـن اسـاس، لغـت «اهـل حماسه» دارای خصلتهایی چـون شـدّت و استواری، و حرکت خلاف عادت است.
استاد شهید مطهری دربارۀ معنای لغوی حماسه میگوید:
کلمۀ «حماسه» بـه مـعنای شـدت و صلابت است، و گاه به معنای شجاعت و حـمیت اسـتعمال مـیشود. هـمچنین حـماسه، به چیزی گفته میشود که افتخار و نازیدن به چیزی یا موضوعی که یادآوری آن در روح هیجان به وجود آورد و انسان را به حرکت وادارد و آمادۀ دفاع کند. اصولاً حماسه در زمانی ایـجاد میشود که انتظار آن نمیرود.
به طور کلی، کلمۀ «حماسه» در مواردی از این دست به کار میرود:
1- شعر حماسی: در آن غیرت، شجاعت و مردانگی موج میزند و روح را تحریک میکند و به هیجان میآورد.
2- سخن حـماسی: سـخنی است که در آن بویی از غیرت، شجاعت، مردانگی، ایستادگی و مقاومت باشد.
3- سرگذشت و تاریخ حماسی: سرگذشتی که پر از غیرت، شجاعت، مردانگی، ایستادگی و مقاومت است.
4- شخصیت حماسی: اشخاصی هستند که روحیۀ غیرتمندی، حمیت، شـجاعت، ایـستادگی، حس دفاع از حقوق و حس عدالتخواهی دارند.
از میان این چهار اطلاق، مورد چهارم در باب نوع تربیت، بیشترین کاربرد را دارد. شخصیت حماسی، انسان ساخته شـده و تـربیت شدهای است که از لحاظ روحـی، غـیرت و حمیت و شجاعت و سلحشوری را تحریک کند و از لحاظ بدنی، خون را در عروق به جوش آورد و به بدن، نیرو و حرارت و چابکی و چالاکی ببخشد. به عبارت دیگر، روحیۀ انقلابی ایـجاد کـند و حس مقاومت در مقابل سـتم و سـتمگر را به وجود آورد.
شهید مطهری در اینباره چنین گفته است:
یک شخصیت حماسی، آن کسی است که در روحش این موج وجود دارد؛ یک روحیۀ متموجی از عظمت، غیرت، حمیت، شجاعت، حس دفاع از حقوق و حس عـدالتخواهی دارد. پس حماسه، کیفیتی از زیستن و حکایتی از قوّت روح است. انسان حماسی، بیتفاوت نیست؛ ظلم و عدل نزد او یکسان نیست؛ سستی و رخوت را به رسمیت نمیشناسد؛ بیش از همه از تکلیفگریزی و عافیتطلبی گریزان است. انسان حماسی دارای روحـی بـزرگ است؛ از هـرچه حقیر است نفرت دارد؛ کولهبار رنج و محنت را بر جسم خویش تحمیل میکند، اما ذرهای حقارت را بر روح خـویش نمیپذیرد. انسان حماسی درد دارد؛ او حقیقتاً انسان است؛ نسبت به وضعیت موجود رضـایت نـدارد؛ سـکون را نمیپسندد؛ همواره به افقی برتر چشم دارد؛ میشورد و میشوراند و نمیتواند بیاعتنا بماند. پس حماسه به منزلۀ شعلهای در مـیان تـاریکی است و حرکتی در خلال سکونها و سکوتهای مرگبار است.
تربیت حماسی تـار و پودی تنیده از نظر، میل و عـمل اسـت؛ یعنی هم دیدگاههای ویژهای برای نگریستن به امور در اختیار متربی مینهد و هم گونهای از خـواهشها، اعـمال و روابط اجتماعی را فراهم میآورد. به هـمین سـبب، این الگـو، یـک الگـوی تکساحتی و تحویلیگرایانه نیست، بـلکه الگویی جامعنگر و فراگیر است که به همۀ ابعاد بینشی، گرایشی و مَنشی انسان و تربیت همۀ سـطوح و سـاحات وجودی انسان همچون عقل، قلب و جـسم تـوجه دارد؛ یـعنی هـم بـه اصولی همچون عـقلانیت و تـدبیر توجه دارد و هم بر معنویت و مدنیت. همچنین بر سلامت روحانی و پروش جسمانی، توأم با هم تأکید دارد. لذا انواع تـربیت هـمچون تـربیت عقلانی، تربیت اخلاقی، تربیت اجتماعی و سیاسی و تـربیت جـسمانی و ورزشـی، هـر یـک از جـایگاه بسیار برجسته و مهمی در تربیت حماسی برخوردارند و متربی از هیچیک بینیاز نخواهد بود.
تربیت حماسی، تربیتی در میدان
از مهمترین ویژگیهای تربیت حماسی این است که تربیت حماسی از نوع تربیت قـرنطینهای و گلخانهای نیست. در تربیت قرنطینهای و گلخانهای برنامه و مربی، افراد تحت تربیت را به طور کلی از عوامل منفی و مشکلات دور نگه میدارند و میان دانشآموز و جامعه حصار و دیوار بلندی میکشند. این نوع از تربیت، دانشآموز را از مـسائل و مـشکلات دور نگه میدارد و امکان خطرپذیری و مقاومت را در آنها از بین میبرد و آسیبپذیری را رشد میدهد.
تربیت راکد، ساکت، ملاحظهگر و منفعتگرا، در نقطۀ مقابل تربیت جهادی و حماسی است؛ زیرا به جای آنکه نسلی مـستقل و مـسئول به بار آورد، نسلی مطالبهگر، پرتوقع، ترسو و شکننده برجا مینشاند که پاسخگوی نیازهای زمانه نیست. اما در تربیت حماسی، زمینه و میدانی فراهم میشود که دانـشآموز خـود تجربه کند. یعنی باید فـضا را طـوری آماده کرد که فرد خودش انتخاب کند و درگیر شود. پس الگوی تربیت حماسی به ما میگوید که باید اعتماد به نفس، روحیۀ عزت، قدرت تـصمیمگیری، قـدرت رویارویی با بحران و مـدیریت بـحران را در بچهها تقویت کنیم. القای این مسائل نیاز به میدان دارد؛ میدانی که بچهها بتوانند این موارد را آموزش ببینند و تجربه کنند. البته این به معنای آزادی مطلق و حصارشکنی کامل نیست که اسـاساً بـا مقولۀ تربیت که مبتنی بر نوعی مرزبندی است منافات دارد، بلکه هدف عمده این است که دانشآموز علاوه بر یادگیری معیارها و مرزها، بتواند خود تجربه کند. ریشۀ این مسئله را بـاید در آن دانـست که حـماسه بخشنامهای و دستوری نیست، بلکه نیازمند بستر و فضای مناسب است.
مقام معظم رهبری در این زمینه میگویند:
حماسه کـه دستوری نیست، بخشنامهای نیست؛ بخشنامه صادر میکنیم مردم حماسه ایجاد کـنند! مـگر مـیشود چنین چیزی؟ مگر معقول است؟ حماسه از دل میجوشد، حماسه با عقل هدایت میشود، حماسه با ایمان پشتیبانی میشود؛ اینها کـه دسـتوری نیست. اگر چنانچه دل از امید خالی شد، فکر از منطق صحیح تهی شد، حماسه بـه وجـود نـمیآید. [اگر] ما در ذهنها تردید ایجاد کنیم، در دلها یأس تزریق کنیم، حماسه به وجود میآید؟ معلوم اسـت که نه. حماسهآفرینی [به] این است: فضای بدبینی به وجود نیاید؛ فضای سـوءظن به وجود نیاید؛ فـضای امـید، فضای خوشبینی، فضای نگاه به چشماندازها به وجود آید؛ چشماندازهایی که قطعی است، یقینی است، حقیقی است، تلقینی نیست.
این ویژگی از تربیت حماسی، با تربیت مهدوی تـطابق کاملی دارد؛ چراکه در دوران غیبت که امام معصوم (ع) در پس پردههای غیبت، تربیت و هدایت جهان را به عهده دارد، چالش میان حق و باطل در جهان گسترش یافته و منتظران حقیقی کسانی هستند که در چنین فضای بازی در چالش مـیان حـق و باطل بتوانند بر عهد خود وفادار بمانند و با شناخت حق از جریان باطل فاصله گیرند.
تربیت مهدوی، تربیت برای محیط باز است و از اینرو، مستلزم آن است که افراد، توانایی مرزشناسی را کسب کـنند و آمـادگی رویارویی با اصطکاکهای فکری و عملی را بیابند. این مرزشناسی شامل مواردی از این قبیل است: شناخت مهدی (عج) چون شخصی معین، شناخت رسالت وی در برپایی حق و عدالت، شناخت حقانیت آموزههای دین اسلام کـه وی آن را بـه جهانیان عرضه خواهد نمود، آشنایی با جریانهای فکری مختلف که سودای برقرار ساختن حق و عدالت را در جوامع بشری در سر دارند و توانایی بازشناسی میزان درستی و نادرستی آنها و توانایی در میان گذاشتن مـحققانۀ بـاورهای خـود با آنها. پیرو مهدی (عج) بـا تـربیت شـدن برای زیستن در چنین محیطی باز، از انتظار انفعالی ظهور وی به دور خواهد بود و در اثر ارتباط سازنده با جریانهای فکری دیگر، انتظاری پویا را نـسبت بـه ظـهور، آشکار خواهد ساخت. انتظار پویا به معنای فـراهم سـاختن فعالانۀ زمینههای ظهور است.