
آنچه واضح است این است که کودکان از نظر تحلیل و چیدمان جورچینهای اجتماعی و ذهنی به مرحله تکامل نرسیده اند و بیشترین آسیبهای اجتماعی متوجه این گروه است و اثر سوء برخی از تبلیغات نامناسب تا مدتها در ذهن آنها میماند. هر چند تماشای بیش از حد تبلیغات و یا نشان دادن دوباره و […]
آنچه واضح است این است که کودکان از نظر تحلیل و چیدمان جورچینهای اجتماعی و ذهنی به مرحله تکامل نرسیده اند و بیشترین آسیبهای اجتماعی متوجه این گروه است و اثر سوء برخی از تبلیغات نامناسب تا مدتها در ذهن آنها میماند.
هر چند تماشای بیش از حد تبلیغات و یا نشان دادن دوباره و چند باره یک تبلیغ، برای کودکان تبعات منفی اجتماعی جدی به بار خواهد آورد که پالایش ذهن کودک از عادت ناپسند حاصله، زمان زیادی را طلب خواهد کرد و تغییر ذائقه اجتماعی و فرهنگی کودک، کاری بس دشوار خواهد بود، اما نکته مهم تر، هنجارشکنیهای اجتماعی رایج در برخی از این تیزرهای تبلیغاتی است که به هیچ وجه منطقی نیستند و در هیچ فرهنگی پذیرفته نیستند.
خوردن چیپس و پفک به صورت مشت مشت، داشتن پدر قهرمان به علت بردن فرزند به یک مجموعه تفریحی ، گول زدن مربی ورزش برای خوردن نوعی لواشک ، بالا بردن پاکت خوراکی و خالی کردن آن در حلق، پرتاب در نوشابه در خیابان، فریب دیگران با تظاهر به خفگی یا تلفن زدن و خوردن چیپس یا پفک اعضای خانواده ، نمایش ظاهر و موهای غیر متعارف، استفاده از الفاظ و شیوه لباس پوشیدن جاهلهای دهه چهل و پوشش غیر متعارف ( پوشیدن لباس آستین کوتاه روی آستین بلند و باز گذاشتن تکمه های آن) ، تبلیغ تخیلاتی نظیر سبکی بعد از مصرف نوعی روغن خوراکی و . . . بخشی از هنجارشکنیها و کژیهای رایج در تیزرهای تبلیغاتی است که نمیتوان به راحتی از کنار آنها گذشت.
وقتی میتوان در کنار یک تیزر تبلیغاتی رفتارهای آموزنده، نظیر نظافت شهر، احترام به والدین، احترام به بزرگتر، کمک به همنوع، معرفی هنر ایرانی، معرفی صنایع دستی و حرفههایی که در حال فراموشی هستند،را نیز تبلیغ کرد ، چرا باید به بدآموزیهای غیر منطقی (پوشیدن البسه جاهلهای دهه چهل) و تبلیغات بعضاً خطرناک (بالا بردن پاکت خوراکی و خالی کردن آن در حلق) روی آورد.
شرکتهای سازنده تیزرهای تبلیغاتی در ساخت تیزرهای تبلیغاتی به ویژه تیزرهای مربوط به کودکان باید دقت نظر بیشتری مبذول کنند و از به کار بردن هرگونه ترفند برای ترغیب بچهها به استفاده بیشتر از محصولات خودداری کنند و به جای استفاده از خرده فرهنگهای ناشایست، آموزههای فرهنگی را دستور کار خود قراردهند تا از این توفیق اجباری که بچهها و خانودهها پای ثابت تماشای آنها هستند، استفاده های مطلوب و شایسته شود.
از نظر روانی کودکانی که در سالهای اولیه زندگی قرار دارند، با دیدن صحنههای تبلیغاتی در رسانه های مختلف نمیتوانند رابطه منطقی بین صحنههای آنان و زندگی واقعی خود برقرارکنند، این تجارت غیر اخلاقی طراحان تبلیغات است که با هدف گرفتن دنیای معصومانه کودکان ذهن و آینده آنان را هدف قرار داده اند. لذا کودکان می بایست در مقابل تبلیغات محافظت شوند، درست به همان دلیل که می بایست در برابر آسیب های اجتماعی از آنان محافظت کرد و آنها آن قدر بزرگ نشده اند که بتوانند برخورد درستی با تبلیغات داشته باشند.