می 3
نویسنده : لادن سوادکوهی
بازدید : 1283
نظرات : بدون دیدگاه
دلبستگی در کودکان

وابستگی مقوله آشنایی است که همه افراد آن را تجربه می کنند، هریک از ما در طول زندگی به فرد یا حتی اشیاء پیرامون خود وابستگی پیدا کرده ایم؛ از همان آغاز تولد نوزاد معنی وابستگی را به مادر نشان می دهد چرا که حیات او محتاج مادر است. شاید به نظر برسد این مقوله […]

وابستگی مقوله آشنایی است که همه افراد آن را تجربه می کنند، هریک از ما در طول زندگی به فرد یا حتی اشیاء پیرامون خود وابستگی پیدا کرده ایم؛ از همان آغاز تولد نوزاد معنی وابستگی را به مادر نشان می دهد چرا که حیات او محتاج مادر است. شاید به نظر برسد این مقوله طبیعی ارتباطی با یک نوع اختلال روان شناختی ندارد لیکن باید گفت وابستگی در مواردی یک اختلال محسوب می شود و آن زمانی است که فرد به شکل افراطی به شخص یا چیزی وابسته باشد؛ وابستگی شدید عواقب نامطلوبی به همراه دارد و نه تنها حیات روانی افراد بلکه زندگی اجتماعی وزناشوئی آن ها را به مخاطره انداخته و نسلی را قربانی این اختلال عاطفی می کند. ریشه این وابستگی در چیست؟ با افراد وابسته چگونه رفتار کنیم ؟ و روش تربیتی صحیح در پیشگیری از تربیت کودک وابسته چه روشی است؟

 

اگر دلبستگی در کودک به شکل صحیح هدایت نشود منجر به وابستگی می شود. دلبستگی فرآیند مثبتی است که حالت دوسویه دارد؛ کودک تمایل دارد ارتباط صمیمی را با اطرافیان برای کسب احساس امنیت برقرار کند و ریشه وابستگی از همین جا شکل می گیرد به این صورت که اگر این مقوله به درستی صورت پذیرد کودک وابسته نخواهد شد لیکن اگر به صورت ناصحیح پرورش یابد قطعا کودک با وابستگی مواجه می شود.

 

نظریه های بسیاری در این زمینه وجود دارد که این پدیده را با کودکی مرتبط می سازد.اگر کودک در سال های اول عمر دلبستگی توام با امنیت را تجربه نکند در بزرگسالی قادر به ایجاد یک رابطه سالم عاطفی نخواهد شد. کودکان از لحاظ رفتاری به 4 دسته تقسیم می شوند: این تقسیم بندی از 8 تا 18 ماهگی لحاظ می شود؛ از 8 تا 12 ماهگی کودک در شرایط اضطراب قرینگی قرار دارد و از 12 تا 18 ماهگی اضطراب جدایی در او شکل می گیرد.

 

  • اولین دسته کودکان در طبقه بندی ما کودکانی هستند که دلبستگی به والدین خصوصا مادر دارند و این دلبستگی توام با احساس امنیت است که این شکل درست تربیت است زمانی که مادر این کودک را برای مدتی ترک کند،چه آشفته شود وچه نشود در بازگشت مادر تعامل خوبی با مادر برقرار می کند.

 

  • دسته دوم کودکانی هستند که دلبستگی بدون احساس امنیت دارند که با الگوی دوری گزینان هستند. یعنی در پیوند دوباره با مادر به طور آشکار از پذیرش مادر پرهیز می کنند.

 

  • دسته سوم کودکانی هستند که ضمن عدم احساس امنیت در پذیرش مجدد مادر دودل هستند واین کودکان نیازمند تماس جسمی با مادر هستند ولی درعین حال در مقابل مادر مقاومت نشان می دهند.

 

  • دست چهارم کودکان نابسامان هستند این کودکان رفتارهای متقاقض از خود نشان می دهند و معمولا افسردگی از علائم بارز این کودکان است؛ اگرچه به مادر نزدیک می شوند ولی بلافاصله از او روی می گردانند. در مجموع باید گفت افرادی که در کودکی دلبستگی ایمنی را تجربه نکرده باشند در بزرگسالی مبتلا به اختلال وابستگی می شوند.

 

تربیت با توجه به سرشت کودک

زمانی که کودک در رفع نیازهای عاطفی احساس ایمنی نکند دچار درماندگی می شود و به نوعی حالت وابستگی ایجاد شده که در نهایت به افسردگی و اضطراب منجر می شود. در مجموع می توان گفت شخصیت های وابسته در کودکی به نوعی طرد شدگی را تجربه کرده اند و در درمان ابتدا نیاز به رفع مشکلات ناشی از کودکی آن ها وجود دارد. این افراد شکننده هستند و بیشترین زمانی که ریشه بروز این اختلال را شکل می دهد در سنین یک تا سه سالگی کودک است.

 

وابستگی یک اعتیاد روانی عاطفی است

لازم به ذکر است کودکان هر یک با خصوصیات و سرشت خاصی متولد می شوند که والدین باید این سرشت را بشناسند تا در تربیت از تکنیکهای متعادلی با توجه به سرشت کودک استفاده کنند. هر کودک با خواهر و برادر خود متفاوت است و والدین باید درک کنند و عمده کار درمانی ابتدا باید بر روی والدین صورت بگیرد تا اهمال والدین در تربیت کودک بررسی ورفع مشکل شود.

 

محبت افراط گونه والدین با شخصیت وابسته

وی در پاسخ به این پرسش که آیا از طرف دیگر محبت افراطی و چسباندن بیش از اندازه کودک به خود منجر به شکل دهی شخصیت وابسته در کودک می شود؟ گفت:اگر مادر خود دچار وابستگی باشد طبیعی است که خودبه خود این مسأله شکل می گیرد. رفتار والدین بسیار اثرگذار است ومتأسفانه اغلب والدین به جای پاسخ به پیام کودک خلق خود را وارد می کنند.

 

والدین باید سرشت شخصیتی کودک را بشناسند و صفات شخصیتی که به خلق کودک مرتبط هست را مد نظر داشته باشند . متأسفانه اغلب والدین خود مسأله دارند و مشخص است که کودک مشکل دار می شود.این والدین نادانسته با محبت افراط گونه کودک را وابسته می کنند و در واقع ابتدا باید والدین یک کودک درمان و سپس کودک درمان شود. زمانی که والدین وابسته هستند برای از دست ندادن حمایت کودک او را تزریق عاطفی می کنند تا کودک از کنار والدین جدا نشود. در واقع ورود مسائل عاطفی کاذب که توسط والدین ایجاد می شود بعدها در زندگی زناشویی فرد اثر نامطلوب می گذارد.

 

مشکلات زناشویی عامل احساس عدم امنیت

کودکی که از استقلال می ترسد وبه نوعی فرار از مسئولیت دارد واغلب کارهای او توسط والدین انجام شده ودر محیط امنی تربیت نشده است اغلب فاقد اعتماد به نفس است و زمانی که احساس تنهایی می کند،مسلم است در معرض انواع اختلال قرار می گیرد. بسیاری از مشکلات زناشوئی عاملی در ایجاد ترس و عدم امنیت کودک است که در بزرگسالی باعث وابستگی شدید کودک می شود.این حالات اگر ادامه پیدا کند فرد دچار اختلال شخصیت وابسته می شود. افرادی که دچار این اختلال هستند به نوعی در انجام فعالیت های روزانه خود محتاج دیگران هستند،از دیگران متوقع بوده ومسئولیت های مهم زندگی را به دیگران محول می کنند.

 

خصوصیات افراد وابسته

این افراد علاقه مفرطی به مراقبت شدن توسط دیگران دارند،رفتارهای مطیعانه نشان می دهند که نشان از وابستگی آن ها است. بدون راهنمایی دیگران قادر به اخذ تصمیم در زندگی نیستند ودیگران باید در تصمیم گیری های مهم زندگی آنها دخیل باشند ودر مقابل مخالفت با دیگران به دلیل ترس از قطع حمایت دچار مشکل می شوند، به تنهایی قادر به فعالیت نیستند و در طلب محبت افراط می کنند تا ثابت کنند افراد را دوست دارند و در واقع دست به کارهای عجیب وغریب می زنند تا محبت دیگران را جلب کنند.

 

وابستگی یک اعتیاد روانی عاطفی است

در زمان تنهایی به دلیل ترس از ناتوانی در مراقبت از خویش احساس درماندگی می کنند. در روابط نزدیک اگر دچار جدایی شوند بلافاصله رابطه جدیدی تشکیل می دهند و این امر به دلیل نیاز آن ها به یک منبع حمایت کننده است. مدام اشتغال ذهنی غیر واقع گرایانه داشته که مبادا تنها شده و به حال خود گذاشته شوند. بر طبق آمار دو نیم درصد از اختلالات کلی شخصیت مختص به این اختلال است و شیوع آن در زنان بیشتر است و عموما در بچگی ایجاد می شود، همچنین در کودکانی که فرزند آخر هستند ترس از دست دادن اطرافیان بیشتر است.

 

در واقع در سلسله مراتب سنی هرچه پایین تر می رویم این حالت شدید تر است؛ افرادی که در کودکی دچار بیماری های مزمن می شوند احتمال آسیب پذیری بیشتری در ابتلا به این بیماری دارند. زمانی که این افراد را مورد بررسی قرار می دهیم متوجه می شویم که مطیع هستند و بیشتر تمایل به جلب همکاری دارند و از پرسش های خاصی استقبال کرده انتظار راهنمایی دارند.

 

تمام اختلالات و مشکلاتی که از وابستگی نشأت می گیرد با یک چرخه معیوب وارد زندگی زناشویی فرد می شود و این افراد وابستگی شدید به همسر و یا زندگی گذشته خود دارند و به همان شکلی که در خانواده قبلی خود رشد کرده اختلالات را وارد زندگی زناشویی کرده و بر نحوه فرزند پروری خود اثر می گذارند.

 

راهکار حل مشکل

روان درمانی کمک بزرگی به این افراد می کند و به دلیل اینکه این درمان ها حالت پرسشگرانه دارد فرد وابسته به راحتی شخصیت خود را نشان می دهد و با کمک درمانگر به راحتی میتوانند اعتماد از دست رفته را بدست آورند و اگر اختلال شدید باشد بدل به اضطراب و افسردگی می شود که نیازمند درمان های دارویی در کنار روان درمانی وجود دارد.

 

راهکارهایی نظیر چگونگی یافتن حس استقلال و طریقه نه گفتن و اینکه فرد وابسته چگونه به خواسته های دیگران نه بگویند در درمان این افراد موثر است. درک لذت حالت استقلال در این افراد اگر چه کار مشکلی است لیکن شدنی است زیرا وابستگی در کودکی شکل گرفته و درمان آن کاری زمان بر است.

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما