هویت یعنی، پذیرش جنسیت

چنانچه «هویت» را به منزله سازمانی زنده و پویا، تلقی کنیم، می توان نتیجه گرفت که عناصر و اجزای این سازمان به طور منطقی در یکدیگر تأثیر و تأثر متقابل خواهند داشت. از جمله این عناصر، جنسیت می باشد. به این معنا که پذیرش جنسیت جوان از جانب خود یا دیگران نقش با معنایی در […]

چنانچه «هویت» را به منزله سازمانی زنده و پویا، تلقی کنیم، می توان نتیجه گرفت که عناصر و اجزای این سازمان به طور منطقی در یکدیگر تأثیر و تأثر متقابل خواهند داشت. از جمله این عناصر، جنسیت می باشد. به این معنا که پذیرش جنسیت جوان از جانب خود یا دیگران نقش با معنایی در شکل گیری هویت مردانه یا زنانه ایفا می نماید.

 

اریکسون معتقد است: «مسئله» مهم دیگر، نقش جنسی مناسب در بزرگ سالی است که برای پیدایش و تکامل احساس «هویت فردی» لازم است. هنگامی که همانندسازی جنسی سالم در مرد یا زن رخ دهد، شخصیت که مجموعه ای از خصوصیات و صفات سالم و همگون کیفیت های جنسی است، مشخص می شود.

ناتوانی در ایجاد یک هویت جنسی مناسب غالباً منجر به «در هم ریختگی دو جنسی» می شود و در نتیجه ساختمان هویت فردی را ضعیف می نماید. موضوع دیگری که به عامل جنسیت مربوط بوده و در شکل گیری هویت فردی نقش دارد، نوع و چگونگی و میزان امکاناتی است که به هر جنس اختصاص می یابد، چنانچه این امکانات به طور متعادل در اختیار آنان قرار گیرد، مشکلی در تکوین هویت، پیش نخواهد آمد و در صورتی که توزیع امکانات غیر عادلانه، انجام شود، ساختار هویت فردی را مواجه با مشکل می سازد.

 

این واقعیت با صراحت در اظهار نظرهای اریکسون، بیان شده است: «در نتیجه رسیدن به هویت ثابت، برای بعضی از گروه ها، مشکل تر است. مثلاً برای گروه زنان که در بعضی جوامع، شرایط نابرابری با مردها دارند، دست یابی به هویت ثابت دشوار است.»

 

از عبارت بالا این گونه می توان برداشت نمود که نوجوانان و جوانان، بخشی از هویت خویش را در ارتباط با جنسیت، ملاحظه می نمایند. حال چگونه این پدیده در تکوین هویت فردی، تأثیر می گذارد، موضوعی است که با توجه به نکات ذیل قدری روشن تر می شود:

  1. دختر یا پسر بودن، مسئله ای نیست که صرفاً به جنسیت مربوط باشد بلکه نحوه رو به رو شدن با این موضوع وطرز تلقی خاص ناشی از آن در شخصیت جوان تأثیر عمیقی برجای می نهد.
  2. طرز تلقی اطرافیان به ویژه والدین از جنسیت فرزند، در شکل گیری هویت جنسی او، نقشی تعیین کننده دارد، اگر آنها جنسیت فرزند را همان گونه که هست، به خوبی پذیرا شوند، فرزند نیز مشکلی در پذیرش هویت جنسی خویش نخواهد داشت، به عنوان نمونه می توان به برخی از والدین اشاره نمود که علی رغم میل به داشتن پسر، صاحب دختر می شوند و یا بالعکس. در این قبیل موارد رفتارهای خاص والدین از قبیل تلقین رفتار جنس مخالف به فرزند، پوشاندن لباس جنس مخالف به او و یا تقویت عملکردهایی که مربوط به جنس مخالف است و حتی آرایش موی سر فرزند به گونه جنس مخالف، همه در نقش پذیری و هویت جنسی فرزند آثار زیان باری برجای می نهد.
  3. پذیرش جنسیت به وسیله فرزند تابع پذیرش این امر از سوی اطرافیان و به ویژه والدین می باشد. چنانچه والدین به فرزندشان، احساس پذیرش خود را نشان داده و به او به خاطر دختر یا پسر بودن افتخار کنند، همان گونه که نسبت به سایر فرزندانشان با هر نوع جنسیتی که دارند، مفتخر باشند، قطعاً هر یک از فرزندان اعم از دختر یا پسر از جنسیت خویش احساس رضایت خاطر داشته و احساس کهتری (خودکم بینی) در آنان به وجود نخواهد آمد.
  4. اعطای امتیازات به فرزندان در محیط خانواده باید به صورتی عادلانه انجام گیرد و هیچ یک از فرزندان نباید به جهت دختر یا پسر بودن از موقعیت و یا امتیاز خاصی محروم شوند، البته لازم به ذکر است، چنانچه در مواردی دقیقاً نتوان یک امتیاز را به همه داد، ضرورت دارد که با شرایط مشابه و مناسبی، برای دیگر فرزندان نیز اقدامی صورت گیرد تا مبادا نوعی احساس تبعیض و نابرابری امکانات در فرزندان به وجود آید و ناخواسته در شکل گیری هویت جنسی شان، تأثیری منفی بر جای گذارد.
  5. در سطح کلان و فراتر از خانواده، لازم است در برابرسازی امکانات برای دختر و پسر تلاش نمود. این امکانات اعم از فرصت هایی برای فعالیت های فکری، فرهنگی، آموزشی، هنری، اجتماعی و نیز اوقات فراقت می باشد. مراکزی نظیر کانون های فرهنگی، تربیتی، خانه های فرهنگ، کانون های ادبی و هنری و نیز مراکز بسیج که عمدتاً فعالیت هایشان معطوف به نسل جوان است، ضروری می باشد که در توزیع عادلانه فرصت ها و فعالیت هایشان، این مهم را در نظر گیرند.
  6. کتاب های درسی و کمک درسی، متون آموزشی که در سال های متمادی دوران تحصیل، مورد استفاده نسبتاً طولانی دانش آموزان می باشد و برای آنان سندیت و اعتبار قابل ملاحظه ای دارد، و علاوه بر آن در سالیان دراز پس از پایان دوره تحصیلات، خاطرات این کتاب ها در ذهن افراد باقی می ماند، ضروری است که از حیث محتوی موضوع، پرداخت، تصاویر، طرح ها و الگوسای ها به گونه ای عمل نمایند که تعادل لازم در پرداختن به مسائل دختران و پسران را حفظ نموده و هویت جنسی دختر و پسر به قدر کافی مورد اهتمام قرار گیرد. اگر چه در سال های گذشته وضع این گونه بود که نقش دختران در این مجموعه در سایه و حاشیه بوده و نقش پسران در متن و کانون اصلی توجه قرار داشت. نتیجه آن هم تکریم هویت جنسی پسر و تحقیر هویت جنسی دختر بود. دخترانی که با چنین پیشینه ای، پرورش می یافتند برای اداره زندگی جدید، همسرداری شایسته و ایفای نقش اجتماعی شان، اعتماد به نفس لازم را نداشتند و به همین جهت با کوچک ترین مشکلی احساس ناتوانی کرده و از پای درمی آمدند؛ زیرا «هویت فردی» آنان از قدرت و شفافیت لازم برخوردار نبود.

 

لازم به یادآوری است که منظور از تکریم هویت جنسی در این مبحث دقیقاً این است که نوجوانان و جوانان اعم از دختر و پسر، مورد احترام جامعه، اطرافیان و والدین باشند به گونه ای که هر یک از آنان با هر جنسیتی به آن چه که هست افتخار نموده و بتواند ظرفیت های درونی خود را پرورش داده و به ظهور و بروز برساند.

 

  1. رسانه های گروهی به ویژه صدا و سیما نیز مسئولیت بزرگی در تکوین هویت فردی جوانان بر عهده دارند. در طراحی، ساخت و اجرای برنامه ها و ایفای نقش ها باید به گونه ای عمل کرد که هویت فردی دختر و پسر کاملاً مورد احترام قرار گیرند و هیچ یک از لحاظ هویت جنسی (دختر یا پسر بودن)، مورد بی مهری و یا تحقیر نقش قرار نگیرند.

 

دختران بهتر از پسران

چون در جامعه امروز فراوانی معضل هویت جنسی دختران بیشتر از پسران بوده، کمی بیشتر به هویت جنسی دختران می پردازیم. در هویت جنسی دختران یک مشکل آن است که آنها احساس می کنند نسبت به جنس پسر فروترند و کمتر مورد توجه اند، مغفول مانده و جدی گرفته نمی شود. اما خانواده ها می توانند با اتکا به نصوص دینی، نگاه های مثبت و سازنده به دختران داشته و اعتماد به نفس آنان را بالا ببرند. در قرآن مجید می خوانیم: «چون اولاد بزاد، از روی حسرت عرض کرد: پروردگارا، فرزندی که زاده ام، دختر است. و خدا بر آنچه زاییده شده داناتر است و پسر مانند دختر نیست. (فضیلتی برای دختران نسبت به پسران).»

 

این آیه در پاسخ به نگرانی «حنه»، همسر «عمران» است که پس از مدت ها نازایی باردار شد و چون دختر (مریم) به دنیا آورد، از این جهت که نذرش (که قرار بود فرزندش خدمت گذار بیت المقدس شود) نمی تواند محقق شود، خداوند پاسخ می دهد که، پسر مانند دختر نیست.

 

با این نگاه، فلسفه محبت های لازم الوصف حضرت پیامبر (ص) دخترش فاطمه (س) نیز قابل فهم می شود؛ خصوصاً اینکه پیامبر برای مقابله با فرهنگ جاهلی ضد دختر آن عصر، تعمد داشتند که فرهنگ دینی ای را بسازند که در آن شرافت و فضیلت دختر، موضوعیت دارد و از این رو تاریخ مکرر نقل کرده است که: «پیامبر خدا، فاطمه را ام ابیها خطاب می کرد و حتی با او شبیه مادری رفتار می کرد، دست او را می-بوسید و در هر بار که از سفری به مدینه مراجعه می کرد، ابتدا به دیدن او می رفت.»

 

حداقل نکته قابل استنباط از این نصوص و سیره این است که، دختران در خانواده-ها مهم، عزیز، مورد توجه و احترام اند. و اگر همین نسخه دینی در خانواده ها مورد توجه قرار گیرد، یا بحران هویتی از سوی خانواده برای دختران پیش نمی-آید و یا اگر هم از مجاری دیگری، دختران آسیب ببینند، محبت، کلمات مهرآمیز، آغوش باز و عنایت های ویژه والدین، آن بحران ها را نیز حداقل تخفیف می دهد و قابل تحمل می کند، اگر نگوییم که ریشه کن می کند.

 

ولی اگر خانواده ها حتی امکانات مادی خوب هم داشته باشند و در اختیار دختر هم بگذارند، اما از نظر عاطفی، دختر را فراموش کنند، تنهایی ها و دل گرفتگی-های او را جدی نگیرند، اینجا جای تولید بحران هویت، خستگی، دل زدگی و حتی فرار از خانواده هم وجود دارد.

 

 

 

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما