
مـربیان و مـعلمان، در مدارس با مشکلات و معضلات گوناگونی برخورد مینمایند، که یکی از این مشکلات، مسئله لکنت زبان مـیباشد. مثلا دانشآموزی که قبلا خوب صحبت می کرد، یکباره میبینیم که در امر تکلم وی اختلالی بروز مینماید، بـطوریکه مـوجبات شگفتی ما را فراهم میسازد. و از خود میپرسیم که علت بروز این خادثه […]
مـربیان و مـعلمان، در مدارس با مشکلات و معضلات گوناگونی برخورد مینمایند، که یکی از این مشکلات، مسئله لکنت زبان مـیباشد. مثلا دانشآموزی که قبلا خوب صحبت می کرد، یکباره میبینیم که در امر تکلم وی اختلالی بروز مینماید، بـطوریکه مـوجبات شگفتی ما را فراهم میسازد. و از خود میپرسیم که علت بروز این خادثه چیست؟
و یا دانشآموزی که در مراجعات خصوصی خود با ما، فاقد لکنت زبان بوده و براحتی مطالب خویش را بیان نمودهاست به هنگام سـخن گفتن در جمع،دچار اختلال در تکلم میگردد. و ما را در برخورد با چنین مواردی دچار مشکل میگرداند.
زبان و تکلم
دریک کودک طبیعی پیدایش تکلم تقریبا همزمان با پیدایش سمبولسازی و تصویر ذهنی است البته یادگیری زبان و تکلم مانند سایر عوامل تدریجی اسـت و سـرعت زیادی ندارد.
به طوری که میدانیم تکلم عاملی است که درهمه وقت با عامل فکر کردن رابطه دارد یا به عبارت دیگر عامل فکر است که بر اثر تصورات ذهنی تبدیل بـه کـلمات میگردد یا فکری را در مغز کودک ایجاد میکند و بعد بصورت تکلم درآمده و مقدمات جملهسازی را فراهم میسازد.تکلم از منبع فکر ناشی میشود و تا کسی فکر نداشته باشد قادر به حرف زدن نـخواهد بـود چـنانکه بسیاری از دیوانگان یا عقب مـاندگان، چـون فـکری ندارند، و یا اینکه فکرشان دچار اغتشاش شدهاست «کلماتی مفهوم» به زبان نمیآورند و آنچه میگویند غیر مفهوم است زیرا درآنحال، فکرشان در دنـیای ابـهام دسـت و پا میزند. و بعضی از روانشناسان معتقدند که فکر کردن، سـخن گـفتن بدون صوت است.
معمولا وقتی کودک زبان باز میکند و کلمهای ادا مینماید با سه نوع فعالیت سـروکار دارد:
1- فـعالیت حـسی.
2- فعالیت حرکتی.
3- فعالیت عقلی، که تشکیل دهنده «زبان داخلی» اسـت یعنی حالتی که کلمات با مفهوم معینی در دستگاه ذهنی مستقر میشوند.
با توجه به این نوع فعالیت ها و جنبههای مـختلف و مـتفاوت هـریک از آن ها، میتوان گفت که برای تکلم یا بیان شفاهی کلمات و جـملات و یـا خلاصه تشکیل زبان بطور قطعی باید شرایط مهیا باشد، این شرایط را میتوان اجمالا به ترتیب زیر خـلاصه کـرد:
اولا: بـاید دستگاه ذهنی کودک طبیعی، و مخصوصا طرز کار این دستگاه از نظر عقلی سـالم بـاشد و راهـ رشد عادی خود را دنبال کند و فقط در اینصورت است که کودک میتواند تالیف صحیحی از ادراکـات ضـروری بـرای ساختن کلمات بنماید، یعنی اگر رشد عقلی فرد کمتر از حدود معینی باشد امکان تـکلم بـرای وی وجود نخواهد داشت.
ثانیا: باید مکانیسم تشکیل کلمات و جملات در کودک بطور طبیعی بـکار افـتاد، فـقدان یا نقص این مکانیسم وی را دچار نوعی اختلال تکلم مینماید.
ثالثا: باید مکانیسم مفصلبندی اصـواتی کـه کلمات را تشکیل میدهند به منزلهء یک مکانیسم اختصاصی حرکتی برقرار باشد.
رابعا: دسـتگاه شـنوائی کـودک باید خوب و بدون نقص باشد،زیرا در غیر اینصورت آموختن یا اکتساب زبان بطور طبیعی امـکانپذیر نـیست.
خامسا: کودک باید از نظر عاطفی،در حالت تعادل باشد.چه عدم تعادل عـاطفی مـکانیزمهای مـختلفی را که در بالا به آنها اشاره شد، دچار اختلال و یا درنهایت دچار توقف میسازد.و فرد را بـه یـک نـوع خاموشی که حاصل اختلالات روانی است مبتلا میسازد.