نیمی از جمعیت انسان را علم نیمی را غرایز تشکیل میدهد لذا در پرورش وجـود خـود بـه علم محتاجیم و تعداد بیشتری به تعدیل غرایز و تشکل اساسی در تربیت، همان کنترل غرایز است. به این معنا که علاوه بر راهنمایی عقل و درک عوامل سعادت و فضیلت،میبایست غرایز و امیال را آنـچنان پرورش دهیم […]
نیمی از جمعیت انسان را علم نیمی را غرایز تشکیل میدهد لذا در پرورش وجـود خـود بـه علم محتاجیم و تعداد بیشتری به تعدیل غرایز و تشکل اساسی در تربیت، همان کنترل غرایز است. به این معنا که علاوه بر راهنمایی عقل و درک عوامل سعادت و فضیلت،میبایست غرایز و امیال را آنـچنان پرورش دهیم که با نـدای عـقل و وجدان هماهنگ شود و از جانب دیگر یک مربی خوب علاوه بر آشنایی کامل با خوبی ها و بدی ها و اطلاع دقیق از اسرار وجود انسان می بایست خود شخصا فردی کامل از نظر اخلاق و عمل باشد.
زیرا یـک اصل روانی (اصل محاکات) به ما میگوید: انسان کششی در وجود از همرنگ شدن با دیگران می یابد. این احساس و انجذاب در برابر افرادی که انسان بآنها ایمان دارد خیلی قویتر است و باین ترتیب مسلم میشود کـه مـربی کامل علاوه بر کمال باید مورد اطمینان و علاقه اجتماع نیز باشد تا افرادی که میخواهند در سایه او تربیت شود شوند تحت تاثیر او قرار بگیرند.
زیربنای زندگی در دوران کـودکی پیـریزی می شود و سعادت و شقاوت ادوار مختلف زندگی یعنی دوران کودکی با نوجوانی، پیری در گرو طرز تربیت دوران کودکی است با اینکه شخصیت انسان بستگی به عوامل گوناگون دارد که هر کدام از آن ها تاثیر مـهم در سـرنوشت او دارد و دوران کودکی یکی از آن هاست مع الوصف این قسمت چون سنگ زیر بنا تاثیر مهمتری را دارا میباشد علی (ع) میفرمایند: دل جـوان هـمچون زمـین کشت نشده و بکر است کـه هـر بـذری در آن بپاشند میپذیرد و در جای دیگر میفرمایند: بهترین هدیهای که پدر میتواند بفرزند خود بدهد همان تربیت پسندیده اسـت. امـام سـجاد در انجام دادن این وظیفه خطیر از خداوند استمداد می کند و در ضـمن راز و نـیاز خود چنین عرض می کند: بارالها! مرا در تربیت و تادیب فرزندان و نیکی به آنها یاری فـرما.
رهـبران عـالیقدر اسلام چهارده قرن قبل با دادن دستورات و ارشاد و راهنمائیهای سـودمند با پرورش دادن کودکان و فرزندان خود الگو و نمونه بینظیری ارائه دادهاند و در این راه قدم موثری برداشتهاند اگر دانشمندان روانشناس و استادان آمـوزش و پرورش بـرنامههای تربیتی خود را از دوران کودکی اغاز مینمایند و آنرا از وقتی شروع می کنند کـه کـودک چشم و گوش خود را باز کرده در آستانه چیز فهمی است.
ولی اسلام برنامه وسیع خود را برای تحقق یافتن سـعادت کـودک پیـش از انعقاد نطفه او آغاز می نماید در قرآن کریم در سوره لقمان سراسر آیههای زیادی بـرای تـربیت فـرزند آورده شده که از هر جهت قابل توجه است. تربیت درست و حقیقی وقتی ممکن خواهد بـود کـه کـودک بهتر شناخته شود تا باغبانی اقسام نباتات و میوهها و طرز پیوند زدن آن ها را نداند هرگز از زحـمات خـود نتیجه مطلوب نخواهد گرفت. مربی نیز اعم از والدین و معلمان تا موضوع تربیت خـود یـعنی کـودک را نشناسد که این موضوع چگونه بوجود می آید؟ چه مراحلی را طی میکند؟ چه عواملی موجب پیشرفت یا عقبماندگی او می شود؟ و هـزار و یـک مساله دیگر را ارزیابی نکنند نمی توانند این مهم را به انجام برسانند.
مساله آموزش و رشد و پرورش هـر اجـتماعی آنـچنان گسترده و پیچیده است که میتوان ابعاد مختلفی برای آن قائل شد گر چه حق استفاده از آمـوزش بـرای کلیه افراد هر جامعه حقی است محفوظ و پر اهمیت ولی آموزش کودکان کـه در حـقیقت زیـر بنای جامعه را تشکیل میدهد از اهمیت خاصی برخوردار می باشد آموزش کودک را می توان از سه دیدگاه مطالعه کـرد.
دیـدگاه یـا پایگاه اول، خانواده است، که کودک سال های اولیه زندگی خود را در آن می گذراند و نـخستین ارزش ها را کسب مینماید، پایگاه دوم مدرسه است که در حقیقت کودک را با دنیای جدیدی روبرو میسازد در این مرحله کـودک ضـمن کسب از شما و توانایی های جدید به تغییر و بهبود ارزشهایی که از خانواده کسب کـرده دسـت میزند و بالاخره پایگاه سوم، اجتماع است، تـربیت در اسلام؛ که کودک را عملا بـا زنـدگی حقیقی مواجه ساخته و وی را قادر می سازد که توانایی های خاصی برای تطبیق دادن خود بـا شـرایط محیطی کسب نماید در رابطه بـا پایـگاه دوم لازم است تـوضیحی داده شـود مـدرسه سادهترین و در عین حال حیاتیترین واحد در هـر نـظام آموزشی است.
پویایی و تحرک هر نظام آموزشی را میتوان در سیمای مدارس آن نظام جـستجو کـرد به عبارت دیگر مدرسه، آیینه تمامنمایی اسـت از هر نظام آموزشی و تـوان و تـحرک در مدرسه نمایانگر حرکت سـازنده آن نـظام است، در کشور ما مدرسه از دیرباز نه تنها محلی برای آموختن بوده اسـت بـلکه مکانی برای عبادت، کسب فـیض و سـیر در عـوالم متعالی روحی و عـاطفی نـیز به حساب می آمده است.
بـدین جـهات بوده که آن را مکانی مقدس و دارای ارزش و اعتباری معنوی و روحانی می دانستهاند. متاسفانه در سال های بعد از نهضت مشروطه دسـتاندرکاران تـعلیم و تربیت در ایران در تدوین و نظام آموزش چـنان سـریع به تـقلید نـاآگاهانه از مـدارس خارجی پرداختند که تـرکیب سنتی مدارس کشورمان در هم ریخت و در فاصله کوتاهی بدون توجه بسوابق ممتد فرهنگی و ریشههای تاریخی آن صـرفا بـر اساس الگوهای آموزش غربی همه مـدارس را قـالبی، تـقلیدی و یـکنواخت سـاختند این تبعیت کـورکورانه و عـاری از تامل و تعمق، نظام آموزشی کشور را با چنان بحرانی روبرو ساخته که بدست آوردن سررشتهای از کلاف سردرگم آن در جـهت اصـلاح و انـتظام امور مدارس، دشوار و تقریبا غیر ممکن گـردانیده اسـت. در سـال های اخـیر تـجویز نـسخههایی مانند نظام جدید آموزشی و ایجاد دوره راهنمایی تحصیلی به لحاظ آنکه تقلیدی نابخردانه بیریشه و فاقد استفاده از اطلاعاتی تجربی لازم بوده است نه تنها دردی را دوا نکرده بلکه نارسایی ها و بنبست های مـتعددی را نیز بوجود آورده است.