
تئاتر ویـژه کـودکان فقط تئاتر سایه و تئاتر خـیمهشببازی و تـئاتر عـروسکی نیست، بلکه تـئاتر بـازیگران نیز هست. میدانیم کـه بـعضی نویسندگان تهاب برای کودکان مینویسند، اما علاوه بر آن داستان هایی هست که برای کـودکان نـوشته نشدهاند، اما ممکن است آن ها را بـه نـمایشنامههایی مناسب بـرای کـودکان و بـازی آنان تبدیل کرد. گـذشته […]
تئاتر ویـژه کـودکان فقط تئاتر سایه و تئاتر خـیمهشببازی و تـئاتر عـروسکی نیست، بلکه تـئاتر بـازیگران نیز هست. میدانیم کـه بـعضی نویسندگان تهاب برای کودکان مینویسند، اما علاوه بر آن داستان هایی هست که برای کـودکان نـوشته نشدهاند، اما ممکن است آن ها را بـه نـمایشنامههایی مناسب بـرای کـودکان و بـازی آنان تبدیل کرد. گـذشته از این، میتوان بعضی داستان ها را که برای بزرگسالان نوشته شدهاند، در اختیار کودکان نهاد و از آنان خواست کـه بـا بداههسازی و نوآوری و ابتکار، آن ها را دستکاری کـرده بـرای نـمایش دلخـواه نـمایش آماده کنند. از ایـن جـملهاند به عنوان مثال، سندباد بحری، زندۀ بیدار، داستان روبنسون کروزوئه، شاهزارۀ کوچولوی سن اگزوپری و…چنین تـجربهای در فـرانسه هـم صورت گرفته و موفق هم بوده است.
امـا گـذشته از ایـن مـسألۀ تـئاتر خـاص کودکان و یا تئاتری که کودکان در آن بازی میکنند، چندی است که در کشورهای چون فرانسه، این بحث به میان آمده است که مقصود از تئاتر ویژۀ کودکان، همان تئاتر مـدرسه است، یعنی تئاری که در مدرسه نمایش داده میشود، یا تئاتری که جدا از مدرسه، در تماشاخانهای خاص تئاتر کودکان، بر صحنه میرود و بنابراین دیگر جزو ملوزمات و متفرعات آموزش و پرورش نیست، بلکه از مقولۀ هنر اسـت!
بـه علاوه آیا اصولا بهتر آنست که کودکان 8-10 ساله، نمایشنامه بنویسند و خود آن را بازی کنند، یا همراه بزرگترها به تاتر بروند؟ به بیانی دیگر آیا باید آن ها را دراماتورژ و کارگردان تربیت کنیم و یـا تـماشاگرانی فهیم؟ به زعم کسانی که امروز به چنین مباحثی دامن میزنند، در هردو مورد یک هدف باید مد نظر باشد و آن اینکه کودکان را موجوداتی فروتر از بزرگسالان نـدانیم و مـیان آنان و تئاتر، سدّی گذرناپذیر بـرنیاوریم.
جـدا کردن کودکان از تئاتر، به اعتقاد این نظریّهپردازان، ضدّ رشد بهنجار کودک و نیز به زیان تحول تئاتر است، زیرا تماشاگر در حیات تئاتر، تأثیری قاطع و سـرانجام بخش دارد و مـادام که این تماشاگر، دسـتچینشده و مـحروم و بینصیب از قوای خاص کودکان و بنابراین اگر دروغین باشد، زندگانی تئاتری نیز دروغین خواهد بود و به مانند وجود زندهای است که او را کشته باشند.
اینگونه بحثهای نظری البته هنوز به نـتیجۀ قـاطعی نرسیده است. بیتردید بهتر است که دو وزارت فرهنگ و آموزش و پرورش بر تئاتر کودکان در مـدارس نـظارت داشته باشند و به تأسیس مراکز دراماتیک خاص کودکان با شرکت بزرگسالان که در این هنر تجربۀ طولانی دارند، کمک کنند، اما متأسفانه چاپ متون نمایشی برای کودکان در غالب کشورها، مورد تـوجه و عـنایت ناشران نیست.
ناشران میدانند که کودکان و جوانان، مشتریان بالقوۀ شایان اعتمادی هستند و از این رو تقریبا در همه جا، مجموعههای متنوّعی اعم از کتاب های مستند و رمان و قصه و… برای هر ذق و سنّی چاپ میکنند. (مـثلا در فـرانسه انتشارات گالیما رو چاپ متون تئاتری برای کودک و نوجوان امتناع میورزند چون از فروش آن ها مطمئن نیستند. البته بعضی از ناشران، از جمله Nathan و گلیمار در فرانسه، پارهای رمان های کلاسیک را به صورت نمایشنامههای خاص کـودکان و نـوجوانان اقـتباس کرده به چاپ میرسانند. امـا کـمتر بـه چاپ نمایشنامه های درام نویسانی که برای بچهها مینویسند، رغبت دارند.)
آیا ممکن است آثار تئاتری کلاسیک را نیز با حال و روز کودکان تطبیق داد و نـمایشنامههایی بـراساس اقـتباس از آن ها برای تماشاگران خردسال و نوجوان نوشت؟