رویش بذر ایمان

کودک وقتی بداند که مورد علاقه خداوند است و هدایای فراوانی از سوی خداوند مانند پدر و مادر مهربان، دوستان خوب، بدن سالم و بانشاط و خوراکی های لذیذ و…، به او داده شده است، ارتباط بهتری با او برقرار کرده، زمینه اولیه شناخت بهتر خداوند در او شکل می گیرد. ضروری است که این تصور […]

کودک وقتی بداند که مورد علاقه خداوند است و هدایای فراوانی از سوی خداوند مانند پدر و مادر مهربان، دوستان خوب، بدن سالم و بانشاط و خوراکی های لذیذ و…، به او داده شده است، ارتباط بهتری با او برقرار کرده، زمینه اولیه شناخت بهتر خداوند در او شکل می گیرد. ضروری است که این تصور در ذهن کودک استقرار یابد که خدا او را دوست دارد و می خواهد او فردی شایسته و خوشبخت گردد، او دوست داشتنی، مهربان و صمیمی تر از پدر و مادر است.

.

۱ تا ۳ سالگی:

یادمان باشد که بذر ایمان از همان سال‌های اولیه زندگی کاشته می‌شود. بنابراین خداشناسی در این سن اهمیت زیادی دارد. کودکان نوپا می‌توانند کلماتی را که از مفاهیم مقدس برخوردارند یاد بگیرند. در ابتدا آموزش باید از کلماتی مانند: قرآن، خدا، پیامبر و امام آغاز شود. اگر بچه‌ها به سادگی با این کلمات مأنوس نشوند، بعدها پایه ای برای آموزش مفاهیم بزرگ نخواهند داشت. همچنین باید اعتقاد به عشق و محبت را در آن ها تقویت کنید. این مهم‌ترین چیزی است که خدا را به کودکان خردسال می‌فهماند. به آنها بگویید که خداوند دوستشان دارد و همواره از بچه‌ها مراقبت می‌کند.

نکته دیگر این که کودک به این جهت که یکی از وابسته‌ترین موجودات دنیاست در تأمین نیازهای خویش به والدین وابستگی کامل دارد. اگر کودک از این جهت مشکلی نداشته باشد و والدین در محبت و توجه به او از چیزی فروگذار نکنند، از اعتماد به آن ها، اعتماد و توکل به خدا را نیز می‌آموزد.

.

۳ تا ۵ سالگی:

در این مرحله این سۆال غلط است که: «چه طور کودک را وادار کنم به خدا اعتقاد پیدا کند؟» چه اینکه این اعتقاد درونی به صورت اجمال، در فطرت و آفرینش او وجود دارد. پرسش صحیح این است که: «چطور به او نشان دهم که خدا در زندگی‌اش حضور دارد؟» زمانی که بچه‌ها در برابر شگفتی‌های اطرافشان حیرت زده می‌شوند، از چیزی ناراحتند یا شادی ناگهانی را تجربه می‌کنند، زمینه فکریشان برای این مسئله آماده است و شما می‌توانید حضور خدا را با حرف زدن در این باره به آنها نشان دهید.

مثلاً وقتی کودک ۵ ساله شما از مرگ پدر بزرگش غمگین و تعجب زده است، از شما می‌پرسد:« پدر بزرگ پس از مرگ چه می‌کند؟ آیا او در بهشت است؟» او در واقع به اطمینان خاطر نیاز دارد. در پاسخ به او بگویید:« تو چه فکر می‌کنی؟» او احتمالاً در پاسخ می‌گوید:« پدر بزرگ الآن در بهشت در کنار فرشتگان است.» شما در این هنگام نظر او را تأیید کنید.

همچنین وقتی کودک در تولد فرزند جدید اظهار خوشحالی یا شگفتی می‌کند، به آسانی می‌توانید خدا را به او نشان دهید. یا هنگام خوردن غذا برای او توضیح دهید که این غذاها از جانب خداوند است و ما باید از او سپاسگزاری کنیم. آنگاه همگام با کودکتان مراسم شکرگزاری را به جای آورید.

در فاصله سنی ۳ تا ۵ سال، کودکان خدا را غالباً موجودی چون یک رهبر روحانی می‌دانند. چنین برداشتی به این پرسش‌ها می‌انجامد: «آیا خدا می‌خوابد؟ خدا کجا زندگی می‌کند؟ غذای او چیست؟» برای فیصله دادن این موضوع و ارضای حس کنجکاوی و تخیل کودک، جوابی صادقانه به او بدهید، مثلاً بگویید: «نمی‌دانم.» به یاد داشته باشید، کودک در سنی نیست که بتواند چیزی بیش از این پاسخ اجمالی درک کند. اما اگر در پاسخ به او بگویید:« خدا چیزی نمی‌خورد و جا و مکانی ندارد، نه تنها قانع نمی‌شود بلکه دچار سردرگمی بیشتری می‌شود.»

بعد شما از او سۆالاتی بپرسید که نسبت به گفتگو علاقه‌مند شود. به خاطر داشته باشید، همیشه سۆالات او را جدی بگیرید و هرگز مورد تمسخر قرار ندهید. بچه‌ها نمی‌توانند منتقدانه فکر کنند و صحبت‌های شما را مورد ارزیابی قرار دهند. بنابراین وقتی با کودک پیش دبستانی درباره خدا حرف می‌زنید، کارشناس شمایید. دقت کنید حرفی نزنید که بعدها پشیمان شوید. مثلاً اگر به او بگویید: «هر وقت بدرفتاری کنی، خدا عصبانی می‌شود.» او خدا را در تخیل خود پدر عصبانی مجسم می‌کند که آماده است او را برای هر اشتباهی تنبیه کند.

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما