
والدین فوق العاده وظیفه شناس که پدر و مادرانشان همیشه از آن ها انتقاد کرده اند و در نتیجه احساس بی کفایتی می کنند، اغلب بچه هایشان را با کمی احساس گناه بزرگ می کنند، چون حس می کنند دانش آن ها در مورد بچه داری کم است و می ترسند که کارشان را درست […]
والدین فوق العاده وظیفه شناس که پدر و مادرانشان همیشه از آن ها انتقاد کرده اند و در نتیجه احساس بی کفایتی می کنند، اغلب بچه هایشان را با کمی احساس گناه بزرگ می کنند، چون حس می کنند دانش آن ها در مورد بچه داری کم است و می ترسند که کارشان را درست انجام ندهند.
دلایل بی شماری وجود دارد که والدین به طور ناخودآگاه در مقابل یکی از فرزندان احساس گناه می کنند. مثلا مادر ممکن است کاملاً برای حاملگی آماده نبوده و از کودک به دنیا نیامده متنفر بوده باشند، ممکن است کودک عصبی و زیاده طلب باشد و مادر را با خواسته هایش از کوره در ببرد یا ممکن است او را به یاد یکی از اعضای خانواده بیندازد که روزگار مادر را در گذشته سیاه کرده و در او احساس دشمنی و گناه را بر انگیخته است. همه این احساسات حالا در رفتار مادر نسبت به کودک نقش اساسی را ایفا می کند.
بنابراین غالباً احساس گناه یا آسان گیری بیش از حد است که اجازه نمی دهد پدر و مادر حد و مرزی برای کودک تعیین کنند و در مقابل خواسته های او بایستند.
هنگامی که والدین اعتماد به نفس طبیعی درباره اداره فرزندشان دارند و وظایف خود را به شکل موثرتری انجام می دهند، می توانند رفتاری دوستانه را با جدیت و وضوح در هم بیامیزند. صمیمیت و اعتماد به نفس والدین سبب می شود که کودک روحیه همکاری خود را حفظ کند و در نتیجه راهنمایی هایی را که مورد نیاز اوست، بپذیرد. والدین مطمئن با کودک خود درباره حد و حدودی که برای او قائل هستند بحث نمی کنند. اگر به بچه ها اجازه بحث داده شود تا ابد بحث می کنند. عقیده خود را بیان و حد و مرزها را تعیین کنید و با روحیه ای شاد اما مصمم به بحث خاتمه بدهید.
- بچههای خوب، رفتارهای بد
وقتی خواستههای بچهها برآورده نمیشود و با «نه» والدین مواجه میشوند به والدین برچسب میزنند: «تو مامان بدی هستی، دیگه دوستت ندارم.» این برچسبها موجب احساس گناه در والدین میشود و قاطعیت خود را در مقابل کودک از دست میدهند. کودک برای جلب توجه والدین و یا برای رسیدن به خواسته خود قشقرق راه میاندازد. والدین در مقابل این رفتار، تسلیم خواسته کودک میشوند. والدین نسبت به فرزند خود انتظارات غیر واقع بینانه دارند، فرزندشان همیشه باید حرف شنو، منظم و مؤدب باشد. تامین تمامی خواستههای کودک به مرور زمان موجب میشود تا کودک برای چیزهایی که برایش فراهم شده ارزش و اهمیت قائل نمیشود و تصور میکند که این وظیفه والدین است که تمام خواستههای او را برآورده کنند. او از این تمایل والدین سوء استفاده میکند و برای انجام هر کار خوب، از والدین باج میخواهد و در نهایت کودک صبور بودن و مقابله با ناکامی را یاد نمیگیرد.