
کودک تمایل به بودن و بازی کردن با دیگر همسالان خود را دارد ولی بدلیل اضطراب اجتماعی از درگیر شدن و شراکت خودداری کرده و از نظر رفتاری در گوشهای فقط نظارهگر بازی دیگر کودکان میشود و به اصطلاح در اطراف آن ها پرسه میزند. این حالت معمولاً در کودکان با والدین بسیار کنترلکننده، حمایتگر […]
کودک تمایل به بودن و بازی کردن با دیگر همسالان خود را دارد ولی بدلیل اضطراب اجتماعی از درگیر شدن و شراکت خودداری کرده و از نظر رفتاری در گوشهای فقط نظارهگر بازی دیگر کودکان میشود و به اصطلاح در اطراف آن ها پرسه میزند. این حالت معمولاً در کودکان با والدین بسیار کنترلکننده، حمایتگر و مداخلهگر بیشتر دیده میشود.
در یک نوع از گوشهگیری کودک نه تنها تمایل به تنها بازی کردن دارد، بلکه از بودن و بازی کردن با دیگران گریزان است. ماهیت روانی این گروه از کودکان خجالت شدید همراه با خشم و حتی درجاتی از افسردگی است.
یکی از علل این رفتار خلق و خو و پیوند عاطفی است؛ دو عامل ارث (طبع و مزاج) و نوع پیوند عاطفی کودک با والدین مهمترین عوامل تعیینکننده اجتماعی شدن کودک هستند.
افسردگی، اختلال شخصیتی، در خود فروماندگی، اضطراب و ترس اجتماعی، کمبود توجه و تمرکز و بیش فعالیتی را از دیگر عوامل گوشهگیری می باشد. گروه کودکان بیشفعال بدلیل اشکال در برقراری ارتباط (نه بدلیل خجالت بلکه بدلیل عدم توجه) توسط همسالان خود طرد و دفع میشوند که غالباً منجر به گوشهگیری و انزوای اجتماعی آنها میشود.
اگر یکی از والدین خجالتی باشد، هم از طریق انتقال ژنتیکی و هم یادگیری رفتار از والدین خجالتی شدن در کودک انتظار میرود.کودک ناامن اصولاً به دیگران و شرایط اطمینان ندارد و میترسد مورد انتقاد و سرزنش دیگران قرار گیرد و یا اینکه درست برعکس به خود اطمینان نداشته و نگران این است که مرتکب اشتباه و خرابکاری شود.
از روشهای موثر در برخورد با کمرویی کودک ایجاد احساس امنیت، اطمینان و اعتماد است و یکی از جنبههای ذهنی فرد خجالتی و کمرو، داشتن شک و تردید نسبت به خود، دیگران و شرایط است.
کودک امن و مطمئن در ضمیر و ذهن خود میداند که افراد عموماً قابل اعتماد هستند و میتوان به حرف و قول آنها اعتماد کرد. او بطور درونی بر این باور است که اکثر افراد خوب و مهربان بوده و قصد اذیت و آزار او یا سوءاستفاده از او را ندارند و به همین دلیل در ابراز احساسات و عواطف خود راحت است و با دیگران راحتتر ارتباط برقرار می کند. برای این منظور باید در رفتار با کودک با ثبات و یکنواخت بود، صادق و باز بود، بر قول و قرارهای خود متعهد بود و به او اعتماد کرد.
محلی دلنشین و راحت را برای داستان و قصه گفتن و صحبتهای دو نفره مشخص کنید و با توجه به هر موقعیتی که کودک احساس راحتی و نزدیکی می کند، عمل کنید. هر از گاهی با هم آواز بخوانید و حرکات موزون و شاد انجام دهید، در مواقع بیرون رفتن اگر او مایل است، دست در دست هم دهید و دایم به دنبال نکات و رفتار خوب و مثبت او باشید و آنها را بیدرنگ مشخص و تحسین کنید (نه به دروغ یا غلو).
سعی کنید حداقل روزی نیم ساعت از وقت خود را تماماً به بودن با او اختصاص دهید، هرچیزی را که ممکن است موجب اختلال در این ارتباط شود، مرتفع کنید. این زمان جدا از مواقعی است که شما به طور معمول باهم هستید (نظیر مواقع شام یا آداب قبل ازخواب و…).
والديني كه به طور مستمر كودكان و نوجوانان خود را مورد حمايت قرار می دهند، با آنان گرم و صميمی هستند و كنترل منطقی و متعادلی را اعمال می كنند. در فرزندان خود اشتياق ابراز رفتارهاي اجتماعی قابل قبولي را ايجاد می كنند و نيز زمينه مساعد برای بروز توانايی ها و قابليتهای كودكان و نوجوانان خود را فراهم می آورند. برعكس والدين محدودكننده و طردكننده با محدود ساختن شايستگیهای كودكان خود آنان را به تجربه درآوردن توانمنديهايشان محروم ميكنند، با گذشت زمان اين گروه از كودكان و نوجوانان كم كم به اين باور ميرسند كه بدون كمك والدين نميتوانند با موضوعات و مسائل زندگي به طريق صحيح و موثر رو به رو شوند. چنين باوري در آنان احساس ترس و اضطراب به وجود ميآورد.