به دنبال نهضت عصر نوزایی در نوع تفکر و جهان بینی بشر تحول بسیار عظیمی پدید آمد، زیرا بین جهان بینی و رفتارها رابطه نزدیکی وجود دارد. توضیح آن که وقتی در جریان عصرنوزایی مکتب اومانیسم به معنای انسان محوری، جای مکاتب الهی و خدامحوری را گرفت و به اصطلاح، انسان در جایگاه خدا […]
به دنبال نهضت عصر نوزایی در نوع تفکر و جهان بینی بشر تحول بسیار عظیمی پدید آمد، زیرا بین جهان بینی و رفتارها رابطه نزدیکی وجود دارد.
توضیح آن که وقتی در جریان عصرنوزایی مکتب اومانیسم به معنای انسان محوری، جای مکاتب الهی و خدامحوری را گرفت و به اصطلاح، انسان در جایگاه خدا قرار گرفت و ملاک خوبی ها و بدی ها امیال و غرایز خود انسان رشد هویت الهی انسان جای خود را به هویت ماده گرایی و لذت پرستانه داد. از این پس، به موازات تغییر در جهان بینی، انحطاط اخلاقی نیز شروع شد. در نتیجه مکاتب الحادی انسان مدار، لیبرالیسم و آزادی بی حد و مرز و به دنبال آن، نیهلیسم (پوچ گرایی) با هدف مذهب ستیزی پایه گذاری و حاکمیت پیدا کرد. و بدین سان، بشر غربی هویت اصیل انسانی خود را از دست داد و کم کم با اصالت پیدا کردن تکنیک و اقتصاد، انسان آن چنان گرفتار سیطره تکنولوژی شد که خود نیز به ماشین تبدیل گردید.
امروزه در اثر پدید آمدن این بحران، زمینه همه فضیلت های اخلاقی و ارزش های معنوی، به ویژه در میان مردم جوامع غربی از بین رفته است و در اثر آن، به جای صلح و امنیت، ناامنی و ظلم و تعدی سراسر جهان را فرا گرفته است، به گونه ای که انسان ها به منظور اشباع هرچه بیش تر غرایز امیال حیوانی خود از هیچ گونه خیانت و ستم به یکدیگر روی گردان نیستند. تعجب آورتر آن که، تمام این کارها را تحت عناوین زیبا و خوش رنگ و لعابی چون: دفاع از حقوق بشر و مبارزه با تروریسم و… انجام می دهند!
این وضع، نتیجه طبیعی بروز اختلال هویت بشر عصر حاضر است که به دلیل پشت پا زدن به ارزش های معنوی و اعتقادات اصیل دینی و ملاک های صحیح عقلی برای وی پیش آمده است. رهایی از این وضع جز از طریق رجوع به فطرت اولیه و بازیابی و بازشناسی حقیقت اصیل انسانی خویش میسر نیست و صد البته، علایم چنین بازگشتی کم و بیش در اقصی نقاط جهان، به ویژه در عهد تمدن غربی به چشم می خورد. به عنوان مثال، اندیشمندان بزرگ معاصر وقتی بی هویتی انسان و از خود بیگانگی و حیرت و سرگشتگی او را در اثر سیطره تکنولوژی بی روح مشاهده کردند، درصدد برآمدند تا هویت مستقلی برای انسان سرگشته امروزی تدارک ببینند در این راستا، پیشنهادهایی هم مطرح کردند:
انیشتین، راه حل گریز از خلا روانی و فقدان خوشبختی، رفع ابهام و آشفتگی از هدف های زندگی انسان است.
هانری برگسن، نیاز به منابع تازه اخلاقی و معنوی وتغییر روش اخلاقی را راه نجات از بی هویتی دانست.
ماکس پلانک، پیروزی خدانشناسی را عامل ویرانی فرهنگ و نابودی هرگونه امید به آینده معرفی کرد
آلبرت شوایتزر، بر احیای سنت های اخلاقی تاکید کرد و…
و در این میان چون قرآن غفلت از خدا را عامل اصلی خودفراموشی و بحران هویت انسانی معرفی می کند در نتیجه، راه صحیح خودیابی را هم خداشناسی می داند. اصولا محال است که انسان بتواند حقیقت خود را جدا از علت و آفریننده خود درک کند. بنابراین، ایمان به خدا بهترین و در عین حال، صحیح ترین راه دستیابی به هویت واقعی است.