
یکی از مسئولیتهای انسان «حس انسان دوستی فراگیر» است. انسان دوستی فراگیر یعنی عشق ورزیدن به همۀ هم نوعان از سیاه و زرد و سرخ و سفید که مفهوم انسان و بشر، همه اینها را در بر میگیرد. این حس را حس بشردوستی مینامند. پایدارترین راه ایجاد این حس، تربیت و آموزش است و پایهایترین […]
یکی از مسئولیتهای انسان «حس انسان دوستی فراگیر» است. انسان دوستی فراگیر یعنی عشق ورزیدن به همۀ هم نوعان از سیاه و زرد و سرخ و سفید که مفهوم انسان و بشر، همه اینها را در بر میگیرد. این حس را حس بشردوستی مینامند. پایدارترین راه ایجاد این حس، تربیت و آموزش است و پایهایترین روش و شکل تربیت و آموزش آن است که از کودکی در دستور کار قرار گیرد.
روشن است در جهان ما بر خلاف دوران سنتی تنها نهاد خانواده، عهدهدار تربیت و آموزش کودکان نیست، بلکه نهادهای نوینی به وجود آمدهاند که هر یک کاربرد جداگانهای دارند؛ مانند کودکستانها، مدارس رسمی، کانونهای آموزش آزاد و رسانههای دیداری و شنیداری.
هریک از نهادهای نام برده در کنار خانواده، نقش تعریف شدهای در ایجاد حس بشردوستی در کودکان جامعه دارند. افزون بر این، هر یک از نهادها میتواند زبان و ابزار گوناگونی برای این هدف به کار گیرد: زبان ادبی، مانند شعر و نثر؛ زبان هنری، مانند نمایش، فیلم، نقاشی، گرافیک، زبان علمی، مانند نگارش کتاب. ابزارها نیز مانند زبان، می توانند گوناگون و رنگانگ باشند.
با این حال، خانواده بنیادیترین و پایهایترین نهادی است که آموزش و تربیت کودکان را در دست دارد. نخستین رسالت این نهاد، فراگیری و مسئولیتپذیری در باره این مفاهیم و موضوعات است و پس از آن انتقال آن به فرزندان.
آموزشهای خانوادگی از گامهای ساده و ابتدایی شکل میگیرد: کمک به انسانهای حادثه دیده، احترام به همه انسانها بدون در نظر گرفتن نژاد و رنگ، ساختن اشعار لالاییها، بازیها و داستانهای کودکانه با مفاهیم بشری و موضوعاتی نظیر اینها بخشی از گامهای عملی نهاد خانواده در راه تقویت حس بشردوستی کودکان است. همینطور میتوان برای نهادهای دیگر نیز مصادیق دیگری تعریف کرد.