
افرادی که احساس سردرگمی میکنند و مقصد مشخصی در زندگی ندارند باید یک هدف مشخص در زندگی داشته باشند. افراد باید در زندگی خود یک هدف بلند مدت و کوتاه مدت مشخص کنند تا انگیزهای برای رشد داشته و به نتیجه مناسب و مورد نظر خود برسند چرا که بعد از تحقق اهداف افراد احساس […]
افرادی که احساس سردرگمی میکنند و مقصد مشخصی در زندگی ندارند باید یک هدف مشخص در زندگی داشته باشند.
افراد باید در زندگی خود یک هدف بلند مدت و کوتاه مدت مشخص کنند تا انگیزهای برای رشد داشته و به نتیجه مناسب و مورد نظر خود برسند چرا که بعد از تحقق اهداف افراد احساس افتخار میکنند.
داشتن یک هدف بخش آسان کار است، چالش اصلی آن است که آماده پذیرش تنشها و پرداخت هزینههای مادی و معنوی باشیم و باید بدانیم آیا حاضر هستیم سختیها و پیچیدگیها را تحمل کنیم یا خیر!.
در هدف گذاری مهمترین مسئله یادگیری است و فقط داشتن انگیزه کافی نیست و این انگیزه باید همراه با یادگیری باشد تا افراد بتوانند خود را آماده برای رویارویی با چالشها کند.
باید از اتلاف وقت جلوگیری کرد، افراد باید از سرگرم شدن با کارهای بیهوده پرهیز کنند و از اهدافی که افراد را به حاشیه میبرند دوری کنند چرا که یکی از سریعترین راهها برای رسیدن به اهداف اولویت بندی است.
گاهی افراد ناکامی در رسیدن به اهداف را کمبود زمان و هزینه میدانند در حالی که دلیل اصلی در ناکامی، عدم برنامه ریزی فرد در هدف گذاری است؛ همچنین افراد باید با شجاعت اهداف خود را انتخاب کنند.
افراد باید یک طیف حداکثری و حداقلی تعیین کنند، افراد با این کار میتوانند در یک طیف تلاش کنند و در این زمینه در راستای هدف خود کارهای خود را پیش ببرند.
افراد باید رفتار خود در یک بازه زمانی ارزیابی کنند و در آخر هفته رفتارهای خود را بررسی کرده و کارهایی را که باید انجام دهند یادداشت کنند، میزان پیشرفت خود را بسنجند.
گاهی هدفمند بودن با زندگی روزمره اشتباه گرفته میشود، افراد باید موارد جدید را یاد گیرند تا تجربهی جدید کسب کنند؛ همچنین نباید در مقابل هدفمند بودن ترسید بلکه باید با اضافه کردن احساس و هیجان میزان رضایت خود را از زندگی افزایش دهیم.