جنگ قدرت در مدرسه

یکی از اتفاقاتی که می‌تواند یک دانش آموز را از درس و زندگی بیندازد، قربانی قلدریِ هم کلاسی‌ها شدن است. اما قلدری چیست و چگونه می‌شود جلوی آن را گرفت؟ جنگ قدرت در مدرسه همیشه یک طرف ماجرا دانش آموزی قرار دارد که نه زور بازوی آن‌چنانی دارد و نه سر و زبانِ دفاع کردن […]

یکی از اتفاقاتی که می‌تواند یک دانش آموز را از درس و زندگی بیندازد، قربانی قلدریِ هم کلاسی‌ها شدن است. اما قلدری چیست و چگونه می‌شود جلوی آن را گرفت؟


جنگ قدرت در مدرسه
همیشه یک طرف ماجرا دانش آموزی قرار دارد که نه زور بازوی آن‌چنانی دارد و نه سر و زبانِ دفاع کردن از خودش را و طرف دیگر دانش آموز زورگویی است که یا به خاطر گردن کلفتش و یا به خاطر نفوذش در بین بقیه بچه‌ها خوب بلد است چه‌طور همکلاسی‌های ضعیف‌ترش را بِچزاند و از این طریق نیاز به احساس قدرت خود را ارضاء کند.
قلدری یک رفتار پرخاشگرانه است که به منظور اعمال قدرت از سوی کسی که به دلایل مختلف نیاز به این کار دارد، علیه فردی که به دلایل مختلف قدرت محافظت کردن از خودش را ندارد، اتفاق می‌افتد. پس می شود گفت که قلدری یک جور جنگ بر سر قدرت است، البته در یک مقیاس کوچک‌تر!

قلدری‌های یواشکی
اغلب، وقتی صحبت از قلدری در مدرسه می‌شود، تصویر یک مدرسه پسرانه در ذهن‌مان تداعی می‌شود که گروهی از پسرهایش مشغول کوبیدن به سر و کله همدیگر هستند. اما این تصویر کامل نیست چرا که قلدری خاص مدرسه‌های پسرانه نیست و در بین مدارس دخترانه هم وجود دارد که البته چون در اغلب موارد مثل قلدری‌های پسرانه پر سر و صدا نیست، از چشمان والدین و یا معلمان دور می‌ماند. برای مثال ائتلاف کردن علیه یکی از بچه‌ها، بی محلی کردن، تحقیر، به هم زدن رابطه یکی از بچه‌ها با دوست صمیمی‌اش، تهدید کردن و… قلدری‌هایی هستند که در بین دختران بیشتر دیده می‌شوند که اتفاقاً به خاطر پنهان بودن، می توانند به مدت طولانی‌تری فرد قربانی را دچار مشکل کرده و آسیب بیشتری به او وارد کنند.


هر کَلکَلی قلدری نیست!
بچه‌ها در طی دوران تحصیلشان، گاهگاهی با همکلاسی‌هایشان دست به یقه می‌شوند و یا با هم کَلکَل می‌کنند اما این لزوماً به معنای آن نیست که آنها یا قلدرند و یا قربانی قلدری دیگران. برای اینکه قلدری، قلدری بشود لازم است که برای مدتی به شکل مستمر تکرار شده و موجب آزار جسمی و روانی فرد قربانی بشود.


جلوی قلدری را بگیرید
قلدری یک رفتار آسیب‌زا است و در نتیجه باید از آن پیشگیری بشود و به بچه‌هایی که مورد قلدری فرد دیگری قرار گرفته‌اند آموزش داده شود تا بتوانند خودشان را از آن وضعیت خلاص کنند. برای اینکه این اتفاق رقم بخورد، سه گروه باید آستین‌ها را بالا بزنند:

• مدرسه
تصور اغلب ما این است که قلدری بین بچه‌ها، در راه مدرسه تا خانه اتفاق می‌افتد اما تحقیقات نشان می‌دهند که اتفاقاً برعکس است و بیشترِ قلدری‌ها در خود مدرسه به وقوع می‌پیوندند. بنابراین لازم است که معلمان راهکارهایی را بیندیشند. برای مثال آنها می‌توانند:
درباره قلدری کارگاه‌های آموزشی برگزار کنند تا بچه‌ها از این پدیده و راهکارهای مقابله صحیح با آن اطلاعات بیشتری پیدا کنند.
در این مورد برای والدین هم کارگاه‌های آموزشی بگذارند و ضمن آموزش راهکارهای صحیح، به آنها درباره مخاطرات راهکارهای غلط آگاهی بدهند.
به خصوص در ساعات غیر درسی مانند زنگ تفریح نظارت بیشتری روی رفتار دانش‌آموزان داشته باشند.
رابطه‌شان با دانش آموزان را تقویت کنند تا بچه‌ها در موقع لزوم بتوانند مسائلشان را با آنها در میان بگذارند.
با بچه قلدرها فقط برخورد قهری نداشته باشند و برای انداختن آنها و والدین‌شان در مسیر درمان، تلاش کنند.


• والدین قربانی‌ها
بخش دیگری از داستان قلدری به خانواده قربانیان این مشکل بر می‌گردد؛ از شیوه‌های تربیتی و تاریخچه رفتار آنها با فرزندشان بگیرید تا شیوه برخورد فعلی‌شان با مشکلی که الان برای او ایجاد شده است. بنابراین مهم است که این گروه از والدین با شیوه‌های صحیح مواجهه با این مشکل آشنا باشند:
بچه‌هایی که در مدرسه با قلدری روبرو می‌شوند به این سادگی‌ها درباره آن با والدینشان صحبت نمی-کنند؛ بعضی از آنها به خاطر اینکه با والدینشان احساس راحتی نمی‌کنند و بعضی دیگر هم چون می ترسند مورد قضاوت والدین قرار بگیرند. از طرف دیگر بعضی از والدین هم فکر می‌کنند که بهتر است قربانیِ قلدری شدنِ بچه‌شان را به رویش نیاورند و بعضی دیگر هم به دلیل اینکه نمی‌دانند باید چه کار بکنند سکوت می‌کنند. اما در هر حالتی از این مشکل، سکوت جایز نیست و شما موظفید به روی فرزندتان بیاورید که متوجه مشکل او شده‌اید.

قضاوت، سرزنش، سرکوفت، تحقیر، تشویق به مقابله به مثل و رفتارهایی از این قبیل مطلقاً ممنوع است.
خیلی از این بچه‌ها به انزوا روی می‌آورند تا بلکه بتوانند از خودشان در برابر آزارهای دیگران محافظت کنند. این اتفاق، موجب می‌شود فرزند شما در آینده بیشتر مورد قلدری دیگران قرار بگیرد. بنابراین لازم است همین حالا برای درآوردن او از پیله انزوا چاره‌ای بیندیشید. در قدم اول سعی کنید رابطه خودتان را با او تقویت کنید و سپس زمینه لازم برای پیدا کردن دوستان خوب را برای او فراهم کنید.
فرق بین اطاعت سالم و اطاعت ناسالم (زور شنیدن) را به او یاد بدهید و به او بیاموزید که می‌تواند بدون مقابله به مثل و فقط با جرأت‌ورزی بیشتر، جلوی قلدری کردن زورگوها را بگیرد.
از او بخواهید که در چنین مواقعی از اولیای مدرسه کمک بخواهد.


• والدین قلدرها
طرف سوم این معادله والدین بچه قلدرها هستند که می‌توانند در پیشگیری از این اوضاع بسیار تأثیرگذار باشند:
با زبانی مهربان و قاطع با فرزندتان صحبت کنید و به او بگویید که رفتارش را تأیید نمی‌کنید.
سعی کنید علت قلدرمآبی او را بشناسید.
قوانینی را تعیین کنید و در قبال عمل به آنها، به فرزندتان پاداش بدهید.
دوستان او را بشناسید و اگر آنها را مناسب ندیدید، فکری بکنید. اولین کار آن است که رابطه خودتان را با فرزندتان تقویت کنید. و سپس او را با گروه‌های سالم‌تر آشنا کنید.
او را در مسیر شناسایی استعدادهایش بیندازید و در این مسیر از او حمایت کنید.
اگر فرزندتان به طور مداوم رفتارهایی مانند پرخاشگری، مقاومت در برابر انتظارات شما و هر منبع قدرت دیگری، مشکل در تمرکز و رفتارهای بی هدف، کینه‌ورزی و خصومت نسبت به دیگران، دروغگویی مداوم، فرار از مدرسه و… دارد، او را به روانشناس ارجاع بدهید.

نویسنده این مطلب :

خانم خوش بیانی

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما