عشق ورزیدن به کودک، پرورش بلوغ عاطفی

بلوغ عاطفی یعنی رشد کردن به گونه ای که بتوانیم شخصاً امیال و احساسات خود را مدیریت کنیم. امروزه بیش از هر زمان دیگر می دانیم که گرچه دانش و درک ما با گذشت زمان بیشتر می شود، اما کیفیت واکنش های عاطفی، پیشرفت مشابهی به خود نمی بیند. متاسفانه بسیاری از ما هنوز هم […]

بلوغ عاطفی یعنی رشد کردن به گونه ای که بتوانیم شخصاً امیال و احساسات خود را مدیریت کنیم. امروزه بیش از هر زمان دیگر می دانیم که گرچه دانش و درک ما با گذشت زمان بیشتر می شود، اما کیفیت واکنش های عاطفی، پیشرفت مشابهی به خود نمی بیند.
متاسفانه بسیاری از ما هنوز هم چون ۱۰ یا حتی ۲۰ سال پیش که نسبت به سرخوردگی و نا امیدی واکنش نشان می دادیم، رفتار می کنیم. برای مثال، بسیاری از ما به عنوان افراد بزرگسال که دیگر با پدر و مادر خود زندگی نمی کنیم، از مواجهه با انتقادات آنها ناراحت می شویم.
بسیاری از افراد بزرگسال چون دوران کودکی خود در پی جلب توجه و تایید دیگران هستند. برخی همچنان لجباز، وابسته و خودمحور باقی می مانند. به عبارت دیگر رشد به تنهایی نمی تواند تضمینی برای تغییر نباشد. حتی اگر تغییر کنیم، باز هم در بسیاری از بخش های مهم زندگی یعنی احساسات، امیال و عواطف، نابالغ و بی تجربه باقی می مانیم.
به همین دلیل از فرصت دادن به فرزندمان برای رشد کردن و نیل به بلوغ عاطفی می هراسیم. پس چگونه این کار را انجام دهیم؟ به طور کلی برای اینکه بتوانیم به بلوغ عاطفی فرزندمان کمک کنیم، بهتر است موارد زیر را به یاد بسپاریم:

  • بلوغ عاطفی ما مهم ترین عامل در کمک کردن به بلوغ عاطفی کودک است. مثلاً اگر نسبت به فرزندمان واکنشی همراه کج خلقی نشان دهیم، نمی توانیم نزد او الگوی مناسبی برای تقلید کردن باشیم.
  • مدیریت نادرست عاداتی که در خلال رشد (خوردن، خوابیدن، …) وجود دارد، همواره باعث می شود مشکلات موجود در مسیر رشد بیشتر شوند.
  • تا آنجا که ممکن است باید به فرزندمان کمک کنیم مراحل جدید روند رشد خود را بپذیرد و عاداتی را که دیگر مناسب سنش نیست، رها کند. برای مثال، اگرچه مکیدن یکی از عادات کودک پیش از نُه یا ده ماهگی است، اما وقتی آموخت که چگونه از لیوان چیزی بنوشد، بهتر است این عادت را رها کند.
    گرچه ما به عنوان پدر و مادر نمی خواهیم ذره ای ناراحتی کودکمان را ببینیم، ولی می توانیم توقع داشته باشیم که او با گذر زمان کمتر در مقابل شرایط آسیب پذیر باشد. به عبارت دیگر، ما باید مراقب باشیم که ناخواسته به مانعی برای رشد او تبدیل نشویم.
    باید به گونه ای با او رفتار کنیم که گویی یک عضو در حال رشد است، نه اینکه مدام او را به شکل یک کودک معرفی و تصور کنیم. گفتنی است توقف رشد کودک از هم سن و سالانش در روند رشد و بزرگ تر به نظر رسیدن نیز در مواردی خطر آفرین است.
  • ما نمی توانیم از کودکمان بخواهیم رشد کُند و بزرگ شود. بسیاری از ما بیش از آنچه تصور می کنیم از فرزندمان توقع داریم و این ما هستیم که می گوییم چه کارهایی باید انجام دهد. زمانی که از عهدۀ برآوردن خواسته های ما برنمی آید، عصبانی می شویم و با جدیت بیشتری با او صحبت می کنیم.
    در واقع روند رشد کودک را با تشویق کردن او تحریک می کنیم. یعنی از او چیز زیادی نمی خواهیم، اما در عین حال انتظار داریم کارهایی بیش از خواستۀ ما انجام دهد.
    مثلاً از کودک خود می خواهیم اسباب بازی هایش را به همبازی خود بدهد. اگر درخواست خود را با تحکم تحمیل کنیم، شاید او چنین کاری انجام دهد، اما آنقدر بی میل می شود که هرگز هدف ما را از این درخواست درک نمی کند. از سوی دیگر اگر روی موضوع تاکید نکنیم و اجازه دهیم خودش فواید بخشش و سخاوت را بفهمد، پس از مدتی می آموزد اسباب بازی هایش را با همبازی های خود قسمت کند.
  • کودک تنها در صورتی می تواند از نظر عاطفی رشد کند که درک مناسبی از خود داشته باشد. محیط محدود و ویژۀ بزرگسالان نمی تواند چنین فضایی را برای کودک فراهم کند.
    او به همان اندازه که می تواند زودتر رشد کند، می تواند کودک درون خود را از بزرگ شدن باز دارد. تنها اگر فرصت ابراز وجود کافی در اختیار فرزندمان قرار دهیم، می توانیم از او توقع داشته باشیم که به درک مناسبی از خود برسد. یعنی باید در موارد بسیاری راه را برای امکان درک کودک از خود باز کنیم.
    مثلاً تصور کنید محسن که دو سال و نیم سن دارد، می خواهد از یک تخته سنگ بالا برود و ما آنقدر ترسیده ایم که هرگز اجازۀ چنین کاری را نمی دهیم. در اینجا نه تنها نمی توانیم بر ترسمان غلبه کنیم، بلکه کودک را از محک زدن توانایی های خود نیز باز می داریم.
    اکنون بدون آگاهی از توانایی هایش چگونه می توانیم از او توقع داشته باشیم شرایط مشابهی را که در آینده به وجود خواهد آمد، با یا بدون ترس ارزیابی کند؟
  • عشق ورزیدن به کودک و در عین حال دوست داشتن اطراف و اطرافیان یکی از بهترین کمک ها به پرورش بلوغ عاطفی او است. عشق یعنی پذیرش، تایید و داشتن میل به زندگی با دیگران.
    گرچه امنیت کودک تا حد زیادی وابسته به این موضوع است، ولی باید بیاموزد که عشق ما دارایی منحصر به فرد او نیست. به طور کلی هرچه افراد دور و برمان را سخاوتمندانه تر دوست داشته باشیم، در نهایت کودک نیز فرا می گیرد ارتباط مؤثرتر و پایدارتری با آنها برقرار کند.
    بسیار اشتباه است که اغلب به گونه ای رفتار می کنیم که کودک تنها نظاره گر عشق ما به خودش باشد، نه عشق ما به دیگران. اگر متوجه شود که از دوست داشتن به عنوان بخشی از روند برقراری ارتباط استفاده می کنیم، انگیزۀ بیشتری می یابد که همانند اطرافیانش بزرگ شود تا بار دیگر عشق ما را تصاحب کند.
    کودکان هر جا باشند و با هر زبانی که صحبت کنند، در سه تا چهار سالگی، تقریباً همۀ جملات خود را با می خواهم یا عبارات مشابه شروع می کنند. یکی از وظایف ما به عنوان پدر و مادر، این است که کمک کنیم کودک مفاهیمی نظیر بعداً، توافق کردن و خودداری یا پرهیز را درک کند.
    نه گفتن به خواسته های گوناگون فرزندمان بسیار ساده است، اما به یاد داشته باشید نحوۀ پذیرش این موضوع از سوی کودک و کمک به درک بهتر و آرام تر کردن آن اهمیت بسیار زیادی دارد.
    چقدر می توان از کودک شش ساله انتظار داشت که به بلوغ عاطفی رسیده باشد؟ واضح است که نمی توان انتظار چندانی از کودک داشت. البته انتظار داریم رشد عاطفی را در او مشاهده کنیم، اما هرگز توقع نداریم که در این زمان کوتاه به بلوغ کامل برسد.
    مثلاً از او انتظار داریم نسبت به کودک دو ساله کمتر گریه کند و روابط اجتماعی بهتری برقرار کند. به هر حال او کودک است و از نظر عاطفی نابالغ. بیایید بیشتر از خودمان توقع داشته باشیم تا از یک کودک شش ساله.

نویسنده این مطلب :

خانم خوش بیانی

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما