یعنی ما والدین بدی هستیم!

هنگامی که کودکان شکایت می کنند و می گویند : (( چرا من نمیتوانم این کار را انجام دهم؟)) والدین بسیار عصبانی و ناراحت می شوند : (( یعنی ما والدین بدی هستیم!)) (( اگر فکر می کنی والدین سارا با او بهتر رفتار می کنند چطور است بروی با آنها زندگی کنی)) ، (( […]

هنگامی که کودکان شکایت می کنند و می گویند : (( چرا من نمیتوانم این کار را انجام دهم؟)) والدین بسیار عصبانی و ناراحت می شوند : (( یعنی ما والدین بدی هستیم!)) (( اگر فکر می کنی والدین سارا با او بهتر رفتار می کنند چطور است بروی با آنها زندگی کنی)) ، (( چرا اینقدر خودت را سرزنش می کنی؟تو خودت را دست کم می گیری.))
کودکان در این موقعیت دوست دارند همان کاری را تقلید کنند که دوستانشان آن را انجام می دهند. ممکن است این کارها شب بیداری ، آرایش کردن ، دیدن فیلم های ترسناک و یا رفتن به یک میهمانی نامناسب باشد.
آنها در مورد امن بودن محیط خرج زیاد یا عقاید قابل احترام پدر و مادر خود فکر نمی کنند و وقتی که در مورد چیزی شکایت می کنند قصد ندارند والدین خود را آزار بدهند. آن ها فقط می خواهند به یک گروه خاص تعلق داشته باشند و نیاز خود را در نظر می گیرند.
والدین بعضی از درخواست های کودک را غیرقابل قبول می دانند و هنگامی که کودک آن را تکرار می کند و در این باره پافشاری می کند نه تنها از رفتار فرزندشان ناراحت میشوند بلکه از دوستان آنها هم ناراحت میشوند.
والدین از یکدیگر می پرسند که آیا فرزندشان بیش از حد به همسالان خود وابسته است و نگران و مضطرب هستند که شاید بعضی از دوستان فرزندشان اثر بدی روی رفتار او بگذارند : (( من به نیما اطمینان ندارم نمی خواهم به خانه ی آنها بروی.))
بعضی از والدین از نوع رفتار دیگر والدین هم عصبانی و ناراحت می شوند مخصوصا والدینی که از نظر آنها قاطعانه رفتار نمی کنند و همه چیز را آسان می گیرند.
مادری به فرزند یازده ساله خود اجازه نداد تا به همراه دوستش به یک فروشگاه برود : (( برای من مهم نیست که مادر نیکی به او اجازه داده تنها جایی برود اما من اجازه نمی دهم. تو باید با یک بزرگسال به فروشگاه بروی.))
ممکن است فرزندتان از سخت گیری هایی که در موردش انجام می دهید راضی نباشد و در این مورد از شما شاکی باشد. بهتر است با صبوری به حرف هایش گوش دهید و فورا عکس العمل نشان ندهید.
احتمالا او میخواهد احساساتش را بیرون بریزد : (( چرا من همیشه اولین کسی هستم که مجبور است زود به خانه برود)) ، (( شما خیلی احتیاط می کنید و همیشه نگران هستید.)) وقتی حس کند به حرف هایش توجه کرده اید و او را درک می کنید دیگر در مورد خواسته هایش پافشاری نمی کند.
از به کار بردن جمله های منفی و تند خودداری کنید حتی اگر فکر می کنید که حرف های فرزندتان بی رحمانه است.
وقتی او می گوید : (( تو هیچ وقت اجازه نمی دهی کاری انجام دهم)) به او بفهمانید که چرا اجازه نمی دهید این کار ( مورد نظر فرزندتان ) را انجام دهد. اگر با یکدیگر به توافق نرسیدید و ادامه ی صحبت فایده ای نداشت به او صریح و روشن بگویید که دیگر نمیتوانید بیشتر از این توضیح دهید : (( هر خانواده ای شرایط ویژه ای دارد ما هم مقررات خانوادگی خاصی داریم.))
میتوانید سرگرمی ها و فعالیت های بهتری را به جای درخواست فرزندتان به او پیشنهاد کنید : (( به دوستت تلفن کن و بگو اگر میتواند به اینجا بیاید)) ، (( آیا میتوانی یکی از دوستانی را راضی کنی تا همراهت به استخر بیاید؟ )) ، (( بیا از مغازه یک فیلم خوب بخریم .))
همچنین میتوانید هر از گاهی قانونی که در خانه وضع کرده اید را بررسی کنید و هر چه او بزرگتر می شود آزادی عمل بیشتری به او بدهید.
وقتی که سخت گیری خود را کم کنید همچنان مصمم باشید او را در کارهایش راهنمایی کنید: (( از کنار دوستانت دور نشو )) ، (( حتما با من تماس بگیر)) و به او گوشزد کنید و در مورد کارهای خطرناک و نامناسب تذکرات لازم را به او بدهید.
در مدت زمانی که فرزندتان در دوران قبل و آغاز نوجوانی به سر می برد به ایجاد قوانین و مقررات ، راهنمایی و مراقبت خاصی نیازمند است.

نویسنده این مطلب :

خانم خوش بیانی

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما