بالا بردن اعتماد به نفس ،چگونه؟

وظیفۀ مهم والدین این است که عمیقاً به فرزندشان بفهمانند که او شایستگی زیادی دارد و دوست داشتنی و عزیز است و برای آنها اهمیت زیادی دارد. زیاد شدن اعتماد به نفس او، تا حدود زیادی به عملکرد و رفتار والدین بستگی دارد. اگر والدین نشان دهند که برای فرزندشان ارزش قائل هستند، او به […]

وظیفۀ مهم والدین این است که عمیقاً به فرزندشان بفهمانند که او شایستگی زیادی دارد و دوست داشتنی و عزیز است و برای آنها اهمیت زیادی دارد.
زیاد شدن اعتماد به نفس او، تا حدود زیادی به عملکرد و رفتار والدین بستگی دارد. اگر والدین نشان دهند که برای فرزندشان ارزش قائل هستند، او به طور کلی حس خوبی نسبت به خودش پیدا می کند، اما اگر اشتباهات او را بزرگ کنند، احتمالاً احساس ضعف و کمبود خواهد کرد.
البته طبیعی است که کودکان ده تا سیزده ساله عقاید و طرز فکر خود را تغییر بدهد و در موارد متعددی دچار شک و تردید در اعتماد به نفس خود شود. بعضی مواقع آنها از خود راضی هستند و به خود می بالند و زمانی دیگر احساس حقارت می کنند:
من بهترین بازیکن تیم هستم، من نمی توانم آواز بخوانم، من خیلی دراز هستم، من خیلی باهوشم و در مدرسه از همه بهترم، من می توانم دیگران را به خنده بیندازم، من خیلی چاق و زشتم، من از بازی شطرنج متنفرم.
احساسات کودکان در این سن، در مورد خودشان تغییر می کند، لذا والدین باید بر نقاط مثبت آنها بیشتر از نقاط ضعف آنها پافشاری کنند.
برداشتی که کودک در طی این دوران از خودش دارد، چه نقطۀ قوت چه نقطۀ ضعف، به او کمک می کند تا وارد نوجوانی شود؛ یعنی دوره ای که دودلی و ترس بیشتری در انتظار اوست.
اکثر والدین انعطاف پذیر نیستند و از فرزندشان درست پشتیبانی نمی کنند. آنها کوشش می کنند تا رفتار فرزندشان یا آشفتگی و ناامیدی خودشان برطرف شود و در این وضعیت با خشم و توهین صحبت می کنند:
عجب بچۀ تنبلی هستی، تو چرا مثل خواهرات نیستی؟ چه مشکلی داری، چرا واضح بیان نمی کنی؟ خیلی آهسته و کند هستی، اگر این طور باشی هرگز نمی توانی دانشگاه قبول شوی.
کودکی که این پیام های منفی را می شنود، حس می کند که هیچ وقت نمی تواند کاری کند که والدینش از او راضی باشند و یا طبق میل آنها رفتار کند.
نمره هایش، ظاهر و ویژگی های شخصیتی او هرگز به اندازۀ کافی عالی نیست و در چنین موقعیتی عزت نفس خود را از دست می دهد و زندگی برایش سخت تر می شود.
والدینی که همیشه طرز برخورد و لحن صحبت آنها منفی است، احتمالاً خودشان در دوران کودکی دائماً از طرف والدین خود مورد سرزنش و تنبیه قرار گرفته اند و بدون اعتماد به نفس بزرگ شده اند.
مسلماً وقتی بزرگ شدند، از به کار بردن کلمات منفی خودداری می کنند اما همان روش تربیتی که فرا گرفته اند را در مورد فرزندان خود نیز به اجرا می گذارند.
مربیان و آموزگاران، می توانند نگرش کودک از خودش را تقویت کنند. مدارس چندان کوششی برای بالا بردن اعتماد به نفس یا تشویق کودکان نمی کنند و در اکثر موارد، دانش آموزان به علت انجام ندادن تکالیف خود، کارهای اشتباه و رعایت نکردن قوانین مدرسه سرزنش می شوند.
شاید کودکی دربارۀ موضوعی تحقیق کرده باشد و نمرۀ بسیار کمی بگیرد، حتی اگر ساعت ها زحمت کشیده و تلاش کرده باشد یا شاید کودکی دیگر که تکالیفش را فراموش کرده است، در کلاس مورد تحقیر معلم قرار بگیرد: تو هیچوقت تکالیفت را درست انجام نمی دهی.

مربیان فعالیت های مختلف نیز نقش مؤثری در جهت بالا بردن اعتماد به نفس کودک ایفا می کنند. یک مربی بدون اینکه توانایی انجام حرکات ورزشی کودک را در نظر بگیرد، می تواند با تشویق و تمجید خود، احساس خوبی در او به وجود بیاورد.
در صورتی که یک مربی پرتوقع و خشن، می تواند سبب شود کودکی که استعداد ورزشی زیادی دارد، تحت تاثیر قرار گرفته و در توانایی خود دچار تردید شود: اگر یک پرتاب بد دیگر انجام دهی، تو را از تیم کنار می گذارم.
در این موقعیت بد، فرزندتان از این که به او اهمیت نمی دهند، رنجیده خاطر می شود و به سختی می تواند احساس حقارت خود را پنهان کند. شاید او در ذهن خود تکرار کند: من نمی توانم، من خوب نیستم، من بدترین عضو تیم هستم.
شما می توانید رفتار و حرکات او را زیر نظر بگیرید، مخصوصاً اگر او قوز می کند، سرش را به زیر می اندازد و در چشم کسی نگاه نمی کند یا در مورد اعتماد به نفس اغراق می کند، سعی کنیددلیل رفتار منفی اش را پیدا کنید و به او کمک کنید تا احساسش نسبت به خودش بهبود پیدا کند.
می توانید از خودتان بپرسید که ایا شما باعث شده اید که او اعتماد به نفس پایینی داشته باشد؟ آیا رفتار و کردار و انتظارات شما از او زیادتر از توانایی اش بوده است؟ آیا به افکار و احساسات او اهمیت می دهید؟ آیا شما باعث شده اید احساس حقارت کند؟
سعی کنید برایش ارزش قائل شوید و موفقیت هایش را تشویق و تمجید کنید و استعداد و توانایی هایش را بسنجید و آن را تایید کنید. مرتب دربارۀ کارهایی که فرزندتان در آنها موفق بوده، صحبت کنید و شکست و باخت فرزندتان را مهم جلوه ندهید.
او را دائماً تحسین کنید و هنگامی که کاری انجام می دهد که از نظر شما خطرناک است، بهتر است در کنارش باشید و او را ترک نکنید.
سعی کنید در مورد چیزهای مورد علاقۀ خودتان و او حرف بزنید: وقتی تو می خندی، ما هم خنده مان می گیرد و شاد می شویم، فکر می کنی چرا علی و مهسا این قدر تو را دوست دارند؟ همین طور می توانید دربارۀ چیزهایی که اعتماد به نفس او را ضعیف می کند، صحبت کنید: آیا بلند قدتر شدن، باعث می شود تو آدم بهتری بشوی؟
بهتر است به فرزندتان کمک کنید در فعالیت هایی شرکت کند که در آنها موفق تر است. اگر فکر می کنید در یک تیم ورزشی نمی تواند موفق باشد، او را تشویق کنید تا به ورزش های تک نفره مانند: شنا، تنیس، کاراته، ژیمناستیک و غیره بپردازد.
سعی کنید او را وادار کنید در زمینه های رایانه، موسیقی و هنر شانس خود را امتحان کند. مشوقش باشید تا وارد فعالیت های اجتماعی شود و حس نوع دوستی و کمک به دیگران در او تقویت شود.
اگر او از تکالیف درسی مایوس و نا امید شده است، سعی کنید در درس ها و انجام دادن تکالیف سخت به او کمک کنید. می توانید چند ساعت در هفته، از یک معلم خصوصی کمک بگیرید و شرایط را بهبود بخشید.
این کارها باعث می شود به توانایی هایش افزوده شود. هرگاه رفتار شما با فرزندتان صمیمی و مهربان باشد، تغییرات زیادی در رفتار و برداشت او از زندگی خواهید دید و او با اعتماد به نفس بیشتری رفتار می کند و خوشحال و شادمان می شود.
در نتیجه با دوستان، همسالان و خانواده رفتار بهتری خواهد داشت؛ زیرا نگرش او نسبت به خودش تغییر کرده است و چون اعتماد به نفسش تقویت شده است، موفق تر، راضی تر و خوشحال تر خواهد شد.

نویسنده این مطلب :

خانم خوش بیانی

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما