
وابستگی فرزند به یکی از والدین یا هر دوی آن ها از جایی ناشی می شود که پدر یا مادر بیش از حد لازم به فرزندشان رسیدگی کرده به او خدمات می دهند. این ویژگی در موارد زیادی در کسانی که تک فرزند هستند، دیده می شود اما در عین حال در برخی خانواده ها […]
وابستگی فرزند به یکی از والدین یا هر دوی آن ها از جایی ناشی می شود که پدر یا مادر بیش از حد لازم به فرزندشان رسیدگی کرده به او خدمات می دهند. این ویژگی در موارد زیادی در کسانی که تک فرزند هستند، دیده می شود اما در عین حال در برخی خانواده ها که چند فرزند دارند در یک یا چند نفر از آن ها مشاهده می شود ولی در سایر فرزندان وجود ندارد که این امر ممکن است به دلیل شرایط و ظاهر خاص آن دختر یا پسر، نقص یا ضعف جسمانی او یا شخصیت خاصش باشد.
در چنین شرایطی کودک رفته رفته عزت نفس و اعتماد به نفس خویش را از دست می دهد و تصور می کند به تنهایی از عهده انجام هیچ کاری برنخواهد آمد و حتما باید یکی از والدین یا هردوی آن ها در کنارش باشند تا در انجام کارش موفق شود. نکته ای که بسیار حائز اهمیت است و پدر و مادرها باید به آن توجه نشان دهند این است که نباید گمان کنند این مسئله منحصر به دوران کودکی است و در بزرگسالی برطرف خواهد شد. در بیشتر موارد این وابستگی منحصر به دوران کودکی نخواهد بود و اثرات سوء خودش را در بزرگسالی و مراحل بعدی زندگی فرد نشان خواهد داد که می تواند بسیار آسیب رسان باشد.
هنگامی که چنین مشکلی کم کم نمایان شد و بروز پیدا کرد نباید والدین به صورت آنی و یک دفعه واکنش نشان دهند بلکه باید آرام و به تدریج راههای مقابله با این مشکل را پیش بگیرند. باید کاری کنند خود کودک راهکارها و فرآیندهای مقابله با مسئله را یاد بگیرد. برای این منظور باید کارهایی را بر عهده او بگذارند که خودش انجام بدهد و از دور بر او نظارت کنند، باید بگذارند در مواردی خودش تصمیم بگیرد، در مسائل خانه دخیل باشد، از او نظرخواهی کنند و تصمیماتی را که برای امور خانه گرفته می شود با او در میان بگذارند تا به این صورت احساس کند هویت دارد، خودش را باور کند و بداند بدون وابستگی به یکی ا ز والدین یا هردوی آن ها می تواند وجود خودش را به اثبات برساند.
کسب اعتماد به نفس و رسیدن به استقلال دو موضوع همجهت و همزمان هستند. یعنی اگر اعتماد به نفس کودکی را خدشهدار کنیم، به استقلال نخواهد رسید اما متاسفانه امروزه غرور و پرتوقعی بچهها به اعتماد به نفس تعبیر میشود درحالی که اگر کودکمان را پرتوقع بار بیاوریم، به نحوی اعتماد به نفس او را خدشهدار کردهایم. بچههای پرتوقع در بزرگسالی نیز همیشه میخواهند دیگران کاری برای آن ها انجام دهند و این موضوع با استقلال و اعتماد به نفس در تضاد است. این نکته ظریف را هرگز نباید فراموش کنیم.
داشتن اعتماد به نفس یعنی متکیبودن بر نفس خود. اگر به ویژگی های مثبت کودکانمان خیلی بها دهیم، مثلا وقتی ۲۰ گرفت، شاگرد اول شد، خوب پیانو نواخت و… این موفقیتها را بزرگ و مرتب او را تشویق کنیم، پیامی که به کودک میدهیم این است که خود تو برای ما خیلی مهم نیستی و برای ما این که «برتر از دیگران» باشی، اهمیت دارد. این کار چه اشکالی دارد؟
اشکالش این است که شاید فرزند ما در یک موضوع برنده باشد اما معلوم نیست در همه زمینهها همین گونه باشد. این مسئله میتواند باعث کاهش اعتماد به نفس او شود. از سوی دیگر، نوعی حس رقابت و حسادت در او ایجاد میشود و همیشه به دنبال این خواهد بود که جایگاه خود را با دیگران مقایسه کند. بدتر از همه این که تصور میکند شما خود او را جدای از موفق بودن یا نبودنش دوست ندارید و این خیلی آسیبرسان است.