یکی از بحثهای استراتژیک نظام، بحث عدالت آموزشی است در سند تحول نیز یکی از راهبردهای اصلی را بسط و گسترش عدالت آموزشی قرار دادهایم. درواقع یکی از شرایط لازم برای یک جامعه متعالی و پویا و توسعه یافته دستیابی به عدالت، هم به معنای عام آن و هم به معنای خاص آن است؛ زیرا […]
یکی از بحثهای استراتژیک نظام، بحث عدالت آموزشی است در سند تحول نیز یکی از راهبردهای اصلی را بسط و گسترش عدالت آموزشی قرار دادهایم. درواقع یکی از شرایط لازم برای یک جامعه متعالی و پویا و توسعه یافته دستیابی به عدالت، هم به معنای عام آن و هم به معنای خاص آن است؛ زیرا عدالت آموزشی است که زمینه را برای دستیابی به عدالت اجتماعی فراهم میکند.
.
اگر نظام نتواند آن را تعمیم دهد قطعا شکاف طبقاتی و فاصله طبقاتی زیاد خواهد شد و نارضایتی و نابهنجاری در سیستم به وجود خواهد آمد؛ بنابراین هرچه این پدیده بیشتر تعمیم پیدا کند و برای گسترش و بسط آن هماندیشی شود قطعا به پایداری اجتماع کمک خواهد شد و جامعه پیشرفت و توسعه پیدا خواهد کرد.
.
برای عدالت تعریفهای مختلفی وجود دارد. کمتر اندیشهورزی وجود دارد که به این موضوع نپرداخته باشد هم از نظر تعریف واژگانی و هم ازلحاظ تعریف مفهومی و تعیین مصادیق، راهکارها و روشهای تحقق آن و یکی از دعواهای جدی مصلحان جامعه بحث دستیابی به عدالت بوده است. وارد بحثهای فلسفی و نظری آن نمیشویم اما شاید در شرایط فعلی یک تعریف کاربردی که بتوان در حوزه آموزش و پرورش ارائه داد تعادل و توازن فرصتهای یادگیری است.
.
هر دانشآموز متناسب با ظرفیتی که دارد باید فرصت یادگیری داشته باشد و تا جایی که فرصت و استعداد او اقتضا میکند باید رشد کند. اگر چنین شرایطی را برای جامعه به وجود بیاوریم در واقع به رعایت اصل عدالت وفادار بودهایم و آن را تعمیم دادهایم. گاهی از عدالت به معنای توزیع مساوی امکانات و منابع یاد میکنند. به نظر ما مدتی ما بگوییم عدالت یعنی توزیع نامتعادل امکانات و منابع.
.
درواقع برای مدتی نخواهیم همه چیز را مساوی توزیع کنیم. دلیل آن هم زیرساختهای اولیه است که در طول زمان بسیار نامساوی شکل گرفته است. مکانات و منابع آموزشی و انسانی و ساختمان و تجهیزاتی که در استانهای مرزی کشور وجود دارد با استانهای مرکزی بههیچعنوان قابل مقایسه نیست. این امکانات و منابع را نمیتوانیم مساوی توزیع کنیم بلکه باید مدتی چشممان را ببندیم و نامساوی توزیع کنیم تا سیستم به تعادل برسد. پس از آن متوازن و متعادل، منابع و امکانات را توزیع کنیم.
.
درواقع ما با این تعریف خواستیم روی بیعدالتی موجود انگشت بگذاریم که هیچ توجیهی ندارد. امکانات آموزشی و فرصت یادگیری، نامساوی تقسیم شده است. منظور از امکانات آموزشی و فرصت یادگیری هم صرفا میز و صندلی و کامپیوتر نیست که با توزیع خوب آن عدالت آموزشی رخ دهد بلکه مهمتر از آن فرصت یادگیری و منابع انسانی است؛ یعنی شرایطی فراهم شود که یک معلم مجرب و بااستعداد و توانمند در روستاها و مناطق مرزی خدمت کند اکنون شرایط ما اینگونه نیست.
برای این که فردی با این توان و ظرفیت بالا برود در مناطق روستایی و مرزی تدریس کند ده ها زیرساخت اولیه نیاز دارد. در کار باید الزاماتی فراهم شود که به لحاظ مادی تأمین باشد و همچنین شرایطی باشد که خانواده وی نیز همراهیاش کنند و گرنه فرستادن امکانات مادی چندان سخت نیست. برنامههای درسی در کشور ایران اکنون به گونهای است که یک کتاب درسی برای کل کشور تعریف میشود. این در حالی است که ما در کشوری با تنوع فرهنگی بسیار زیاد قرار گرفتهایم.
در گذشته تصور این بود که این تنوع فرهنگی یک تهدید برای کشور است و اگر مانند ژاپن یک فرهنگ داشتیم بهتر بود اما در شرایط کنونی به این نتیجه رسیدهاند که این تنوع اقوام یک فرصت جدی است و باید مدیریت شود. تعامل میان این تنوع اقوام قطعا تعالی فرهنگی را به همراه خواهد داشت زیرا کشور ایران جزء ١١ کشور جهان است که از تنوع اقوام برخوردار است و این تنوع اقوام قدمت فرهنگی بسیار زیادی دارد. در این شرایط اقوام مختلف یکدیگر را یافتهاند و مسالمتآمیز در کنار هم زندگی میکنند و همین مسئله کشور ایران را رشد داده است.
اگر مدیریت سیستم آموزشی درک کند و متناسب با اقتضای آموزشی برای این تنوع فرهنگی برنامهریزی داشته باشد یک فرصت بسیار خوب خواهد بود. متأسفانه اکنون یک کتاب برای کل کشور است و بچههای مشهدی، لر، کرد و بلوچ یک کتاب میخوانند درحالیکه فرهنگشان با هم متفاوت است. آموزش به طورکلی یک مؤلفه فرهنگی است و نگاه ما به مقوله آموزش و پرورش یک نگاه فرهنگی است و در بستر فرهنگ جامعه تداوم دارد و با فرهنگ جامعه سیستم آموزشی باید داد و ستد داشته باشد.