
خانواده ایرانی بهصورت سنتی یک خانواده عشایری، روستایی و پیشهوری شهری بوده است. وقتی از خانواده عشایری به سمت خانواده شهری میرویم، بُعد خانواده کم میشود. قطعاً در یک ایل و قبیله افراد بیشتری با یکدیگر زیر یک سقف و زیر یک چادر زندگی میکنند، این چادرها در کنار هم هستند و ارتباطات خویشاوندی قوی […]
خانواده ایرانی بهصورت سنتی یک خانواده عشایری، روستایی و پیشهوری شهری بوده است. وقتی از خانواده عشایری به سمت خانواده شهری میرویم، بُعد خانواده کم میشود. قطعاً در یک ایل و قبیله افراد بیشتری با یکدیگر زیر یک سقف و زیر یک چادر زندگی میکنند، این چادرها در کنار هم هستند و ارتباطات خویشاوندی قوی بین آنها وجود دارد.
در چنین جامعهای اکثر ازدواجها درون گروهی است و افراد ایل با یکدیگر رابطه سببی یا نسبی دارند و در این بین بیگانهای وجود ندارد اما در جامعه روستایی، خانواده گسترده دونسلی است یعنی پدرها، مادرها، فرزندانشان و همسران فرزندانشان در یک خانه زندگی میکنند و در این خانواده پدرسالاری دیده میشود.
مهاجرت افراد از روستا به شهر، شرایطی را فراهم کرد که ما بیشتر با خانواده هستهای مواجه شدیم. یعنی خانوادههایی که نهایتا دو نفر با هم زندگی میکنند و بچهدار میشوند. این خانوادهها در محلی که پدر و مادر زن یا شوهر زندگی میکنند، سکنی پیدا نمیکنند البته ممکن است هم محل باشند ولی هم مکان نیستند.
خانواده ایرانی در معرض تحول، تغییر و شکل به شکل شدن است و این در حالی است که از یک انسجام خودآگاهانه برخوردار میشود. امروزه، وجه نمادین خانواده نسبت به گذشته برای مردم مهمتر شده و افراد نمادینتر به خانواده فکر میکنند و بیشتر راجع به خود خانواده، اعضای خانواده و تعلقات خانوادگیشان به بحث و گفتگو مینشینند و هویت خانوادگی در این چارچوب تعریف میشود.
خانواده ایرانی در سالهای اخیر درگیر دغدغه ماندگاری است و دغدغه حفظ حداقلهای موجود را دارد. در خانواده ایرانی استقلال فرزندان کم و وابستگی آن ها به خانواده بیشتر شده و فرزندان بیشتر به خانواده متکی شدهاند که این مسئله در نوع هزینه کرد خانوادهها، سبد مصرفی و نوع تعلق خاطر آن ها ظهور پیدا کرده است. به بیان دیگر میتوان گفت مسئله جوانان مساله خانواده شده است.
وضعیت خانواده ایرانی تلفیقی از فردگرایی و خانوادهگرایی است. آینده خانواده ایرانی براساس اجتماع فردیتهای انسجام یافتهای که با هم تفاهم و سازگاری دارند، شکل میگیرد. این گونه افراد از یک طرف به خانواده میپردازند و از طرف دیگر به فردیت خودشان اجازه ظهور و بروز میدهند. درست است که خانواده ایرانی در حال حرکت به سمت فردگرایی است؛ اما خانواده هم در این زمینه مقاومتهایی از خود نشان میدهد یعنی خانواده ایرانی به سمت خودبسندگی درونی حرکت میکند و در این خودبسندگی به دنبال فردگرایی نیز میرود.
خانواده در آینده به نوعی فردگراست اما این فردگرایی در ایران فردگرایی ضدخانواده نیست و من معتقد نیستم که در آینده بحران جدی در خانواده ایرانی خواهیم داشت. خانواده ایرانی حتی در آینده به سمت هنجارها و شیوههای خارج از قانون نمیرود و در چارچوبها حرکت میکند، منتها با تغییراتی روبهروست.
نهاد خانواده ایرانی امروزه با مشکل مواجه است یعنی در تغییرات اجتماعی و فرهنگی گسترده معاصر، نهاد خانواده به چالش کشیده شده است. زمانی که خانواده گسترده به خانواده هستهای تبدیل شد، یک روند طبیعی طی شد و خانواده با بحران مواجه نگردید. البته الان هم نمیتوان گفت دچار بحران هستیم بلکه بیشتر در شرایط قبل از بحران به سر میبریم اما تحولات فرهنگی و اجتماعی که در حال حاضر در جامعه ما رخ داده، تعادل خانواده را از بین برده است گویا خانواده دیگر جوابگوی کارکردهای اصلی خود نیست.
در واقع، روابط مبتنی بر اعتماد و صمیمیت که در روابط خونی و خویشاوندی وجود داشت در حال حاضر کم شده است و حتی روابط همهجانبه و هویتبخش میان اعضای خانواده نیز در شهرهای بزرگ کم شده و روابط رسمی جایگزین روابط غیررسمی شده اما روابط غیررسمی نمیتواند تمام کارکردهای روابط رسمی را داشته باشد. اگر روابط افراد داخل خانواده را هم بررسی کنیم، میبینیم که تعارض در دورن خانواده هم وجود دارد.
روابط میان زوجین و والدین با فرزندان دچار تغییراتی شده، در معرض چالش قرار گرفته و ارتباطات درون خانواده کم شده است. شرایطی مانند اشتغال زنان و بهطور کلی همسران، باعث کاهش تعاملات میان اعضای خانواده شده و سرمایه اجتماعی خانواده کم شده است. از طرفی، در فضای خانواده بهخصوص در فضای متوسط شهری استفاده از رسانههای مختلف مانند اینترنت، تلویزیون، ماهواره و … سبب کاهش تعاملات میان والدین با فرزندان و روابط میان زوجین شده است.
در گذشته اساسا نهاد مستقل و تمایزیافتهای به نام «خانواده» وجود نداشت و خانواده به شکل حاضر آن، یک نهاد مدرن است. در گروههای خانگی گذشته، افراد هم روابط زناشویی و خویشاوندی داشتند، هم گروه تولید اقتصادی بودند، هم تربیت و انتقال هنجارها به نسلهای بعدی صورت میگرفت و حتی روابط عشیرهای تعیینکننده نظم سیاسی ایران نیز بوده است. در واقع، در گذشته ما با نهادی به نام گروههای خانگی روبهرو بودیم که ساختار متفاوتی با نهاد خانواده داشت و در چنین ساختاری حرفی از طلاق در میان نبود چون فرد در صورت طلاق جایی برای رفتن و زندگی نداشت.
در این گروههای خانگی همه چیز با هم و به لحاظ جامعهشناختی، تمایزنیافته بود. در این شرایط کاملا بدیهی است که با شکل گرفتن یک نهاد مدرن مانند خانواده، تمایز زیاد شده و در چنین شرایطی دیگر نمیتوان انتظار داشت باز هم همان وضعیت گروههای خانگی وجود داشته باشد. پس نهاد مدرنی مثل خانواده امروزی، قطعاً دارای پیامدهای مدرن نیز خواهد بود.