
افراد باید به مشکلات همدیگر گوش دهند و با بازماندگان همدردی کرده آنها را درک کنند؛ این نوع حمایت اجتماعی فردی به ویژه به کودکان بازمانده زلزله کمک شایانی میکند.
پیامدهای روانی زلزله به ویژه برای زنان و کودکان خردسال بسیار سنگین است و همین مسئله حضور روانشناسان و مددکاران اجتماعی در مناطق زلزله زده را تبدیل به یکی از نیازهای ضروری مردم کرده است که اگر جدی گرفته نشود عوارض روانی شدیدی را به همراه دارد. آسیبهای روحی و روانی مردم زلزله زده به سادگی حل نمیشود و میتواند تا سالها ابعاد زندگی زلزله زدگان را تحت تاثیر قرار دهد.
.
حضور روانشناسان در مناطق زلزله زده اهمیت بسزایی دارد و میتوان با مشاورههای روانشناسی مردم را به زندگی عادی بازگرداند که البته این کار باید به صورت مستمر صورت گیرد. همان طور که به مواد غذایی و امدادرسانی در مناطق زلزله زده نیاز است به همان اندازه نیز تغذیه روحی زلزلهزدگان باید مورد توجه قرار بگیرد. روانشناس یا روانپزشک نمیتواند در عرض چند دقیقه یا چند ساعت مشکل روحی و روانی افراد را بررسی و رفع کند بلکه باید با حضور چند روزه و حتی چند ماهه و با مشاورههای بلند مدت به کمک زلزلهزدگان بشتابد.
.
بحران ناشی از حوادث میتواند چندین سال در فرد خودنمایی کند و شخص پس از گذشت چند سال همچنان اضطراب اولیه زمان وقوع زلزله و ترس ناشی از آن را داشته باشد که در علم روانشناسی به این حالت اصطلاحاً «استرس پس از ضربه» میگویند. کودکانی که پدر یا مادر خود را از دست دادهاند مرتب بهانهگیری، گریه و زاری یا حتی در برخی مواقع با کوبیدن به سر و بدن، خود را از نظر روحی و جسمی اذیت میکنند که میتواند تا پایان عمر فرد تاثیرات منفی چنین حرکاتی در روانشان باقی بماند؛ کودکان زلزلهزده معمولاً کابوسهای شبانه میبینند و دچار ترس و اضطراب میشوند.
.
روانشناسان کودک باید به منطقه اعزام شوند تا مشکلات روحی و روانی کودکان را نیازسنجی کنند و در این زمینه با آنها وارد مشاورههای روانی شوند. دوران سوگواری در افرادی که نزدیکان خود را از دست دادهاند از حساسترین دوران زندگی این افراد است که باید با درک این دوران از میزان ضربه روحی وارد شده به افراد عزادار کم کرد.
.
بازماندگان زلزله ممکن است دچار حالات روحی و روانی مانند افسردگی، سوگ، اضطراب، خشم، احساس گناه بازماندگی، بیتفاوتی بیماریزا، تمایل و حتی اقدام به خودکشی شوند بنابراین باید به این افراد جهت مدیریت و هضم چنین هیجانهایی کمکرسانی شود. هر یک از این مسائل به تنهایی یا در پیوند با یکدیگر میتوانند موجب بروز اختلالهای روانی شوند، که در طولانی مدت بر کیفیت زندگی افراد موثر هستند.
.
ایجاد فرصت برای تخلیه هیجانی، یافتن راه حلهای سازگاری با این حادثه، شیوههای حل مساله، آگاه سازی و استفاده از ساختارهای حمایتی به ویژه برای کودکان، از جمله مهمترین راهبردهای مداخلهای هستند. اگر این امر محقق شود میتوان از بروز بسیاری از اختلالهای روانی از جمله اختلال استرس پس از فشار روانی (PTSD)، اختلالهای خلقی و بیماریهای روان- تنی در بازماندگان پیشگیری کرد. انسان موجودی اجتماعی است بنابراین افراد باید به مشکلات همدیگر گوش دهند و با بازماندگان همدردی کرده آنها را درک کنند؛ این نوع حمایت اجتماعی فردی به ویژه به کودکان بازمانده زلزله کمک شایانی میکند.