نبود انگیزه و بی رغبتی

والدین، اغلب خودشان را مسئول عاقبت فرزندان در زندگی می‌دانند، ولی باید بدانید که هرگز این‌طور نیست و در نهایت، خود فرزند، مسئول انتخاب‌هایش است. اگر کودک انگیزه‌ کمی دارد، این مسئله می‌تواند به دلیلی برای نگرانی و سرخوردگی و حتی گاهی، نا امیدی مبدل شود، و این همان جایی است که مشکل، شروع می‌شود. […]

والدین، اغلب خودشان را مسئول عاقبت فرزندان در زندگی می‌دانند، ولی باید بدانید که هرگز این‌طور نیست و در نهایت، خود فرزند، مسئول انتخاب‌هایش است. اگر کودک انگیزه‌ کمی دارد، این مسئله می‌تواند به دلیلی برای نگرانی و سرخوردگی و حتی گاهی، نا امیدی مبدل شود، و این همان جایی است که مشکل، شروع می‌شود. مشکل اصلی، واکنش شما به نبودِ انگیزه در کودک است، نه خودِ مسئله‌ی بی‌انگیزه بودن کودک. وقتی از او عصبانی می‌شوید، سعی می‌کنید به دلیل اضطراب و نگرانیِ خودتان او را با انگیزه کنید، و فراموش می‌کنید که نمی‌توان کسی را وادار کرد که به چیزی اهمیت بدهد.

 

دلایل زیادی برای انگیزه نداشتن نوجوانان وجود دارد، البته نوجوانان برای انجام کارهایی که والدین شان از آنان می خواهند، انگیزه ندارند اما برای کارهایی که خودشان دوست دارند (مثل گفت وگوی تلفنی با دوستانشان، مهمانی دوستانه، بازی با دوستان) با انگیزه عمل می کنند.

 

در اینجا به بعضی از دلایل بی رغبتی نوجوانان به پیروی از دستورات والدین اشاره می کنیم :

 

۱) پدر و مادرها وقتی کاری را از نوجوان خود می خواهند عجول و عصبی رفتار می کنند، در نتیجه فرزند خود را دعوت به مقاومت می کنند.

 

۲) نوجوانان احساس می کنند عشق والدینشان به آنان عشقی مشروط است (اگر مطابق خواسته های آنان عمل کنم مرا دوست دارند). این حس آسیب زننده است و نوجوان را دچار سرخوردگی و مقاومت بیشتر می کند.

 

۳) پدر و مادر اجازه نمی دهند فرزندشان چیزهایی را که به خودش مربوط می شود و برایش اهمیت دارد کشف کند.

 

۴) والدین به فرزندان خود اجازه نمی دهند از شکست خود درس بگیرند. یکی از راه های آموزش مسؤولیت پذیری به نوجوانان، بی مسؤولیتی آگاهانه است. به آنان اجازه دهید کاری را شروع کنند، در آن شکست بخورند، سپس با آنان همدردی نشان دهید، به آنان کمک کنید بفهمند چه اتفاقی افتاده، اشکال کار در کجاست، چه درسی از آن گرفته اند و در آینده چه باید بکنند که در چنین موقعیتی موفق شوند.

 

۵) والدین در اکثر موارد به جای آن که از فرزند خود بخواهند با منطق و استدلال صحیح، راه حل مسأله را پیدا کند، به فرزند خود «می گویند» چه باید بکند. نوجوانان بیشتر دوست دارند برنامه ای را که در طراحی آن کمک کرده اند دنبال کنند.

 

۶) والدین انتظار دارند فرزند نوجوانشان فراموش نکند کارها و وظایف شخصی خود را در منزل انجام دهد، گویی این کار نشان دهنده مسؤولیت پذیری اوست. نوجوانان حتی وقتی خودشان در طراحی برنامه ای همکاری کرده اند بازهم فراموش می کنند برنامه را به طور منظم و مستمر دنبال کنند، چون این کارها در فهرست اولویت های آنان مقام اول را ندارند. این به معنی بی مسؤولیتی آنان نیست. بلکه به این معناست که آنان نوجوان هستند. یک یادآوری دوستانه مشکل بزرگی ایجاد نمی کند. از حس شوخ طبعی خود برای این کار استفاده کنید و سعی کنید زیاد بحث نکنید. مثلاً یادداشتی بنویسید. اگر مجبور شدید حرف بزنید می توانید فقط از او بپرسید: «چه قراری باهم داشتیم؟

 

۷) لازم است والدین در عین قاطعیت، مهربان باشند. در فضایی به دور از عصبانیت و ایجاد تنش، همه بهتر و راحت ترکار می کنند.

 

۸) والدین معمولاً «مهارت های حل مسأله» را به فرزندان خود آموزش نمی دهند. این مهارت ها را می توان درحین ملاقات های خانوادگی و صحبت های فردی با نوجوان به وی انتقال داد.

 

۹) مهارت های «مدیریت زمان» را با انجام کارها و فعالیت های روزانه به کودکان و نوجوانان یاد دهید. کلید موفقیت شما در «مشارکت» نهفته است.

 

۱۰) وظایفی بیش از حد توان به فرزند خود واگذار نکنید. حواستان به تعداد وظایف محوله و سنگینی آن ها برای نوجوانتان باشد.

 

۱۱) اکثر والدین نمی دانند چگونه به فرزند نوجوان خود بگویند: «دوستت دارم. اما با این خواسته ات موافق نیستم.»

 

۱۲) والدین بیشتر به دنبال نتایج کوتاه مدت و سریع هستند تا نتایج درازمدت و ماندنی. مثلاً، نوجوان را وادار می کنند در همان لحظه تکالیف خود را حتی با بی دقتی و عجولانه انجام دهد. به جای این که به او فرصت دهند پس از استراحتی کوتاه، با دقت و علاقه بیشتر به انجام کارها یا تکالیف مدرسه خود بپردازد.

 

 

نویسنده این مطلب :

فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه شما