یکی از راه های مهم برای رسیدن هر جامعه ای به اهداف بزرگ سرمایهگذاری و آموزش به کودکان و نوجوان است، بهویژه آشنا کردن آنها با میراثفرهنگی… اگر امروز شاهد نوشتن یادگاری در اماکن تاریخی هستیم، دلیل آن نبودِ آموزش صحیح در دوران کودکی است. اگر از همان سالهای طفولیت کودکان را با میراث […]
یکی از راه های مهم برای رسیدن هر جامعه ای به اهداف بزرگ سرمایهگذاری و آموزش به کودکان و نوجوان است، بهویژه آشنا کردن آنها با میراثفرهنگی…
اگر امروز شاهد نوشتن یادگاری در اماکن تاریخی هستیم، دلیل آن نبودِ آموزش صحیح در دوران کودکی است. اگر از همان سالهای طفولیت کودکان را با میراث فرهنگی و تاریخ آشنا کنیم شاهد چنین رفتارهایی در سالهای آینده نخواهیم بود. فرزندان ما باید از همان کودکی بدانند که خرید و فروش آثار تاریخی کاری ناپسند و جرم محسوب میشود.
.
قصهگویی و بلندخوانی یکی از بهترین روشها برای آموزش به کودکان است و خواندن کتاب و داستان مناسب با فضای موزه توسط موزهدار باعث میشود کودکان به طور غیر مستقیم با مفاهیم فرهنگی و قوانین موزه آشنا شوند. موزهها بستر و مکانی مناسب برای آموزش مهارت حل مسئله، تفکر انتقادی و تقویت قدرت تخیل کودکان به شمار می آید.
.
براساس این نظریه شناخت کودکان از این جهان به دو نوع تقسیم میشود:
۱. درک هندسی تعقلی از جهان پیرامون
۲. ادراک فیزیونومیک که درکی مبتنی بر حسبخشی یا جان بخشی است
.
نادیده گرفتن درک فیزیونومیک کودکان باعث سرکوب خلاقیت در آنها میشود و لازم است برنامهریزیهای ما برای کودکان با توجه به درک هندسی تعقلی از جهان پیرامون و ادراک فیزیونومیک انجام شود. همه انسانها باید درک فیزیونومیک خود را در پایان عمر حذف کنند، چرا که این نوع ادراک به ما کمک میکند تا جهان برایمان زیباتر شود.
.
توجه به قدرت تخیل کودکان و افسانه یکی از مهمترین ابزارها برای رشد شناختی کودکان حتی درک هندسی تعقلی است و در موزهها برای معنادار کردن اشیا میتوان از ادراک فیزیونومیک کودکان استفاده کرد و در این زمینه نوع نمایش اشیا در موزهها بسیار مهم است.
.
یکی از نکات مهم در رشد شناختی بچهها، که در موزهها باید به آن توجه کرد، فرایند مفهومسازی در کودک است. تا زمانی که مشاهده انجام نشود؛ مفهومی در ذهن بچهها شکل نمیگیرد و موزهها یکی از مهمترین مکانهایی هستند که میتوانند کودکان را به مشاهده تشویق کنند، البته منظور از مشاهده فقط دیدن با چشم نیست. گام بعدی در فرایند مفهومسازی را توجه به تفاوتها و شباهتهای آن هاست. ما باید به کودکان کمک کنیم که بتوانند جهان را در ذهن خود طبقه بندی و سامان دهی کنند و در مرحله بعدی دست به تجزیه، ترکیب و ساختن بزنند.
.
یکی از وظایف مهم موزهها در قبال کودکان آموزش مهارتهای حل مسئله و مهارتهای انتقادی می باشد. ما باید به بچهها یاد بدهیم که سؤال طرح کنند و سپس برای سؤال خود فرضیههایی در نظر بگیرند و برای اثبات یا رد فرضیهها شواهدی جمعآوری کنند. در مرحله آخر با توجه به شواهد جمع آوریشده، تحلیل، استنباط و نتیجه گیری داشته باشند. کودکان باید یاد بگیرند چگونه برای پرسشهایشان پاسخ مناسب پیدا کنند و با تفکر انتقادی آن را بسنجند. متأسفانه در کشور ما بهدلایل مختلف چندان به ادبیات مسئله محور توجه نشده است، درحالی که در کنار آموزش مهارتهای حل مسئله و تفکر انتقادی میتوان پیچیدهترین مسائل و مشکلات روز جامعه را بهشکلی صحیح برای کودکان مطرح کرد و به بحث گذاشت.